کد مطلب: ۳۳۴۶
تعداد بازدید: ۶۲۲
تاریخ انتشار : ۰۵ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۰:۰۰
نگاهی بر زندگی امام رضا(ع)| ۱۱
حضرت رضا(ع) به پسرش (حضرت جواد(ع)) که در پیش رویش ایستاده بود، اشاره کرد و فرمود: «جانشین من این است.» صفوان: او پسری سه ساله است! امام رضا: خردسالی او، مانع امامت او نخواهد بود، حضرت عیسی(ع) پیامبر خدا کمتر از سه سال داشت که به پیامبری برانگیخته شد.

امام رضا(ع) در مدینه، پس از امامت| ۶


۳. صفوان ‌بن یحیی

 
یکی از شاگردان و اصحاب برجسته امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) که از فقهای عالی‌قدر و مورد وثوق بود، صفوان‌بن یحیی است، او حدود 30 جلد کتاب در علوم اسلامی و روایات امامان(ع) نوشت، و سرانجام در سال 210 هـ.ق در مدینه درگذشت؛ او از پارسایان و عابدان پاک سرشت و مخلص بود، روزی 150 رکعت نماز می‌خواند و در سال سه ماه روزه می‌گرفت، و سه بار زکات اموالش را می‌پرداخت.[1]
او وکیل و نماینده‌ی امام کاظم(ع) و سپس وکیل و نماینده‌ی حضرت رضا(ع) بود، و در پیشگاه آن دو بزرگوار مقام ارجمندی داشت، امام جواد(ع) درباره‌ی او دعا کرد و گفت «خداوند جزای خیر به صفوان بدهد، که نسبت به من وفا کرد.»[2]
نیز درباره‌ی صفوان و محمدبن سنان فرمود:
«رَضِیَ اللهُ عَنهُما بِرِضایَ عَنهُما فَما خالَفانِی وَ ما خالَفا اَبِی قَطُّ:
خداوند از آنها خشنود گردد به خاطر خشنودی من از آنها، زیرا آنها هرگز با من و پدرم مخالفت نکردند.»[3]
صفوان از امامان معصوم(ع) روایات بسیار نقل نموده است، او از شاگردان خصوصی امام رضا(ع) بود، روزی در مدینه به حضرت رضا(ع) عرض کرد: قبل از آنکه خداوند ابوجعفر (امام جواد) را به شما عطا کند، درباره‌ی جانشین شما سؤال می‌کردیم، در پاسخ می‌فرمودید: «خداوند پسری به من عنایت می‌کند.» اکنون که خداوند پسری به شما داده و چشم ما روشن شده است، اگر حادثه‌ای برای شما رخ داد، که خدا نکند در آن هنگام ما زنده باشیم، به چه کسی مراجعه کنیم؟»
حضرت رضا(ع) به پسرش (حضرت جواد(ع)) که در پیش رویش ایستاده بود، اشاره کرد و فرمود: «جانشین من این است.»
صفوان: او پسری سه ساله است!
امام رضا: خردسالی او، مانع امامت او نخواهد بود، حضرت عیسی(ع) پیامبر خدا کمتر از سه سال داشت که به پیامبری برانگیخته شد.[4]
 


۴. حسن ‌بن محبوب

 
 
یکی از شخصیّت‌های برجسته فقه و علوم اسلامی که از شاگردان نزدیک امام رضا(ع) بود، حسن‌بن محبوب است که او را با کنیه‌ی «ابوعلی بجلی کوفی» می‌خواندند، او به سال 224 هـ.ق در سن 75 سالگی از دنیا رفت، حضرت رضا(ع) در شأن او فرمود:
«اِنَّ اللهَ قَد اَیَّدَکَ بِحِکمَتِهِ، اَنطَقَها عَلی لِسانِکَ، قَد اَحسَنتَ وَ اَصَبتَ، اَصابَ اللهُ بِکَ الرَّشادَ، وَ یَسَّرَکَ لِلخَیرِ وَ وَفَّقَکَ لِطاعَتِهِ:
همانا خداوند به حکمت خود تو را تأیید کرد، و زبانت را گویا ساخت، براستی که نیکو عمل کردی و به حقیقت رسیدی، خداوند تو را به رشد و کمال هدایت فرماید، خیر و سعادت را برای تو آسان گرداند، و در راه اطاعت و بندگی توفیق بخشد.»
حسن‌بن محبوب کتب زیادی را که حاوی علوم و روایات آل‌محمد (ص) است تألیف کرد، یکی از کتاب‌های او به نام «نوادر» دارای هزار برگ است، بخشی از کتاب‌های او عبارتند از:
کتاب حدود، کتاب دیات، کتاب فرائض، کتاب نکاح، کتاب طلاق، کتاب عتیق، کتاب تفسیر.[5]
او را در عصر خود یکی از ارکان و شخصیت‌های چهارگانه می‌خواندند، یکی از کتاب‌های او «کتاب المشیخه» است که در آن، روایاتی را از امام صادق(ع) نقل نموده است.
ابوبصیر می‌گوید: به امام رضا(ع) عرض کردم: حسن‌بن محبوب، برای ما رساله‌ای (از احکام) آورده است، امام رضا(ع) آن را تصدیق فرمود.[6]
 

5. معروف کرخی و مسلمان شدن او

 
یکی از شاگردان و غلامان آزاد شده‌ی حضرت رضا(ع)، معروف کرخی بود، پدر و مادر او مسیحی بودند، او را در کودکی به مکتب فرستادند، معلم طبق آیین مسیحیّت به او گفت: بگو: ثالِثُ ثَلاثَه (عیسی (ع) سومین اقنوم از سه خدا است)، او در پاسخ می‌گفت: بلکه خدا یکتا و بی‌همتا است.
معلم کتک سختی به او زد، او از دست معلم گریخت، و خود را به محضر حضرت رضا(ع) رسانید و مسلمان شد.
سپس به خانه‌اش بازگشت و درِ خانه را زد، پدرش گفت: کوبنده‌ی در کیست؟
معروف گفت: من هستم.
پدر گفت: در کدام دین هستی؟
معروف گفت: در دین پاک و خالص (دور از شرک).
سرانجام معروف نزد پدر آمد (و از وصف و بیانات حضرت رضا(ع) برای او تعریف کرد) نور اسلام بر قلب او نیز تابید و اسلام را پذیرفت و در صف مسلمانان قرار گرفت.
از آن پس، معروف آن‌چنان شیفته‌ی کمال و جمال حضرت رضا(ع) گردید که همه کارهایش را رها کرد و به محضر امام پیوست، و زندگی خود را با افتخار غلامی درِ خانه‌ی حضرت رضا(ع) به سر آورد.[7]


6. علی ‌بن میثم


یکی از علمای برجسته و متکلّمین زبردست تاریخ شیعه، که از شاگردان حضرت رضا(ع) بود، «علی‌بن اسماعیل‌بن شغیب‌بن میثم» نوه‌ی «میثم تمار» است، که از او به عنوان «علی‌بن میثم» یاد می‌شود، او از اصحاب خاص حضرت رضا(ع) بود، و در بحث و مناظره با دانشمندان مخالف، بسیار مهارت داشت[8] در اینجا به چند نمونه از مناظرات او توجه کنید:
1. روزی با یکی از مسیحیان این‌گونه مناظره کرد:
علی ‌بن میثم: چرا شکل صلیب را در گردن خود آویزان کرده‌ای؟
مسیحی: زیرا این شکل، شبیه داری است که حضرت عیسی(ع) را بر روی آن کشیده و کشتند.
علی ‌بن میثم: آیا حضرت عیسی(ع) دوست دارد که خودش چنین شکلی را در گردن خود آویزان کند؟
مسیحی: نه هرگز!
علی‌بن میثم: چرا؟
مسیحی: زیرا او به (شکل) چیزی که روی آن کشته شده علاقه ندارد.
علی ‌بن میثم: به من بگو بدانم آیا حضرت عیسی(ع) سوار بر الاغ می‌شد؟ تا به دنبال نیازهای خود حرکت کند.
مسیحی: آری.                                 
علی‌بن میثم: آیا حضرت عیسی(ع) دوست داشت که آن الاغ باقی بماند تا او را به مقصد رسانده و حاجتش روا گردد.
مسیحی: آری.
علی ‌بن میثم: تو چیزی را که حضرت عیسی(ع) علاقه داشته تا باقی بماند ترک کرده‌ای، ولی صلیبی را که آن حضرت به او علاقه نداشت به گردن آویخته‌ای، با اینکه با این مقیاس، سزاوار بود که تو شکل الاغی را که حضرت عیسی(ع) به بقای آن علاقه داشت، به گردن بیاویزی، و صلیب را به دور اندازی، وگرنه در راه جهل و نادانی هستی.[9]
2. روزی علی ‌بن میثم بر «حسن‌بن سهل» (وزیر مأمون) وارد شد، دید یک نفر طبیعی مسلک (منکر خدا) در صدر مجلس نشسته، و وزیر نسبت به او احترام شایانی می‌کند، و اعیان و اشراف و دانشمندان در مقامی پست‌تر از او نشسته‌اند، (و او با کمال گستاخی درباره‌ی حقانیت مسلک خود سخن می‌گوید).
علیّ‌بن میثم برآشفت و مناظره‌ی خود را چنین شروع کرد؛ به حسن‌بن سهل گفت: «ای وزیر! امروز در بیرون خانه‌ی تو چیز بسیار عجیبی دیدم؟!»
وزیر: چه دیدی؟
علی‌بن میثم: دیدم یک کشتی بدون ناخدا و ریسمان، از این سو به آن سو، عبور می‌کند!
هماندم منکر خدا که در آنجا نشسته بود، به وزیر گفت: «این آقا (علی‌بن میثم) دیوانه است به دلیل اینکه سخن آشفته و نادرست می‌گوید.»
علی‌بن میثم: نه، درست سخن می‌گویم، چرا دیوانه‌ام؟
منکر خدا: کشتی چوبی که از جمادات است، و عقل و جان ندارد، چگونه بدون ناخدا و راهنما، از این سو به آن سو حرکت می‌کند؟!
علی‌بن میثم: آیا سخن من تعجب‌آورتر است یا سخن تو که می‌گویی این دریای بی‌کران بدون آفریدگار و بدون راهنمایی که دارای عقل و جان باشد، در تلاطم است؟ این گیاهان مختلفی که از زمین می‌روید و این بارانی که از آسمان فرود می‌آید به پندار تو خالق مدبّری ندارد، در عین حال تعجب می‌کنی که یک کشتی ساده بدون مدبّر و ناخدا، حرکت نماید.
هماندم آن منکر خدا، از پاسخ دادن فروماند و درمانده گردید و دریافت که مطرح کردن مثال کشتی، برای محکوم کردن ادّعای اوست.[10]
                                                ***
حضرت رضا (ع) شاگردان برجسته دیگری نیز داشت که هر کدام استوانه استواری در دفاع از حریم دین و خدا و امامت بودند، مانند: ریّان‌بن صلت، ریّان‌بن شبیب، محمد‌بن سنان، حسین‌بن بشّار مدائنی، محمدبن اسماعیل بزیع، نصربن قابوس، حسن‌بن علی‌بن زیاد وَشّاء، حسن‌بن علی فضّال، داود‌بن کثیر رِقّی، احمدبن محمد بَزنطی، محمد‌بن فضل کوفی، عبدالله‌بن جندب، اسماعیل‌بن سعد، محمدبن سلیمان دیلمی، محمد‌بن اسحاق‌بن عمّار، داود‌بن سلیمان، زیاد‌بن مروان مخزومی، یزیدبن سلیط، داود‌بن زربی و ... که برای رعایت اختصار از شرح کوتاه زندگی آنها خودداری شد.

 
خودآزمایی

 
1- امام جواد(ع)، علت رضایت خود از صفوان‌بن یحیی و محمدبن سنان را چه چیزی عنوان کردند؟
2- معروف کرخی چگونه مسلمان شد؟
3- «علی‌بن میثم» که از اصحاب خاص حضرت رضا(ع) بود، در چه زمینه‌ای بسیار مهارت داشت؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1] سفینه البحار، ج 2، ص 38 ـ بحار، ج 49، ص 273.
[2] بحار، ج 49، ص 472.
[3] قاموس الرجال، ج 5، ص 127.
[4] اعلام الوری، ص 331.
[5] اعیان الشیعه، ج 5 ، ص 233 ـ قاموس الرجال، ج 3، ص 227.
[6] همان مدرک، سفینه البحار، ج1، ص 269.
[7] مناقب آل‌ابیطالب، ج4، ص 361 و 362.
[8] سفینه البحار، ج 2، ص 525.
[9] الفصوص المختار سید مرتضی، ج1، ص 31.
[10] همان مدرک، ص 44.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: