حضرت یحیى(ع)| ۱
حضرت یحیى بن زكریّا(ع) یكى از پیامبران بنیاسرائیل است كه نام مباركش پنج بار در قرآن آمده است.
چنانچه قبلاً ذكر شد، حضرت زكریّا(ع) با بانویى به نام ایشاع (یا حنّانه) خاله حضرت مریم(س) ازدواج كرد. سالها گذشت و هر دو به سن پیرى رسیدند ولى داراى فرزند نشدند. سرانجام زكریّا(ع) در كنار محراب مریم(س) غذاها و میوههای بهشتى دید. دریافت كه باید امیدوار به خدا بود، با این که 120 سال از عمرش گذشته بود و همسرش 98 سال داشت[1] از درگاه خداوند تقاضاى داشتن فرزند كرد. سرانجام فرشتگان به او بشارت دادند كه خداوند پسرى به نام یحیى(ع)، به تو عطا خواهد كرد، و چنین نامى تا كنون كسى نداشته است.[2]
حضرت یحیى(ع) در كودكى به مقام نبوّت رسید، و خداوند در همین سن آنچنان او را از عقل و درایت و هوش، برخوردار نمود كه شایستگى مقام نبوّت را پیدا كرد.
مقام یحیى(ع) در پیشگاه خداوند آنچنان در سطح بالایى است كه خداوند میفرماید:
«وَ سلامٌ علَیهِ یومَ وُلِدَ وَ یومَ یمُوتُ وَ یومَ یُبعَثُ حَیّاً؛
و سلام بر او آن روز كه تولد یافت، و آن روز كه میمیرد، و آن روز كه زنده و برانگیخته میشود.»[3]
از امتیازات حضرت یحیى(ع) این که: خداوند او را به عنوان تصدیقکننده نبوّت حضرت مسیح(ع) و به عنوان رهبر، و بسیار عفیف و پرهیزگار و پیامبرى از صالحان، معرفى میکند.[4]
گرچه از ظاهر آیه 12 سوره مریم استفاده میشود كه او داراى كتاب مستقل بوده، ولى منظور از كتاب در این آیه، همان تورات است. او مروّج آیین موسى(ع) بود، وقتی که عیسى(ع) به مقام نبوّت رسید، به او ایمان آورد، و مروّج آیین حضرت مسیح(ع) گردید.
حضرت یحیى(ع) سه سال یا شش ماه از حضرت عیسى(ع) بزرگتر بود.[5]
شباهت عیسى(ع) و یحیى(ع) و همدلى آنها با همدیگر
حضرت یحیى(ع) و حضرت مسیح(ع) نسبت به هم شباهتهایی در امور زیر داشتند:
زهد و پارسایى فوقالعاده.
ترك ازدواج، كه آنها بر اثر شرایط خاص زندگى براى تبلیغ احكام الهى مجبور به سفرهایى بودند و ناچار مجرّد زندگى میکردند.
تولّد اعجازآمیز، كه یحیى در سنین پیرى پدر و مادر، از آنها به دنیا آمد و عیسى(ع) بدون پدر متولّد شد.
یحیى و عیسى، با همدیگر خویشاوندى نزدیك داشتند (یحیى پسرخاله حضرت مریم(س) مادر عیسى(ع) بود.)
شباهت دیگر این که هر دو در كودكى به مقام نبوّت رسیدند.
یحیى و عیسى(ع) با همدیگر الفت و انس خاصّى داشتند، و همچون دو برادر عرفانى، ارتباط تنگاتنگى در میانشان بود. تا آنجا كه در روایت آمده:
مدّتى پس از فوت حضرت یحیى(ع)، حضرت عیسى(ع) كه از فراق او دلتنگ شده بود، كنار قبر یحیى(ع) آمد و از درگاه خداوند خواست تا یحیى(ع) را زنده كند.
دعایش به اجابت رسید، یحیى(ع) زنده شد و از میان قبر بیرون آمد و به عیسى(ع) گفت: «از من چه میخواهی؟»
عیسى(ع) گفت: «اُریدُ أَن تؤنِسَنِى كَما كُنتُ فِى الدُّنیا؛
میخواهم با من انس و الفت بگیرى همانگونه كه در دنیا با هم مأنوس بودیم.»
یحیى(ع) گفت: «اى عیسى! هنوز از مرارت و سختى مرگ نجات، نیافتهام، میخواهی مرا به دنیا برگردانى! تا بار دیگر به سختی مرگ مبتلا شوم.» این را گفت و سپس به قبر خود بازگشت.[6]
در روایات معراج آمده، پیامبر اسلام(ص) فرمود: در شب معراج هنگام سیر در آسمانها، وقتی که به آسمان دوّم رسیدم، ناگاه دو مرد شبیه هم را دیدم، به جبرئیل گفتم: اینها کیستاند؟ گفت: «دو پسرخاله همدیگر، یحیى و عیسى(ع) هستند.» بر آنها سلام كردم، و آنها بر من سلام كردند، براى آنها از درگاه خدا طلب آمرزش كردم، آنها نیز براى من طلب آمرزش نمودند، و به من گفتند: «مَرحَباً بِالاَخِ الصّالِحِ وَ النَّبِىِّ الصَّالِحِ؛
آفرین به برادر شایسته و پیغمبر شایسته.»[7]
از شباهتهای یحیى(ع) با عیسى(ع) این که یحیى(ع) را طاغوت زمانش كشت و سرش را از بدنش جدا كرد.
در مورد حضرت مسیح(ع) نیز طاغوتیان زمان میخواستند او را به دار آویزان كنند، كه اشتباهى رخ داد و شخص دیگرى را به جای عیسى(ع) كشتند، و عیسى(ع) به سوی آسمانها صعود كرد.
پیامبرى حضرت یحیى(ع) در خردسالى
در آیه 12 سوره مریم میخوانیم؛ خداوند میفرماید:
«یَا یَحیَى خُذِ الكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیناهُ الحُكمَ صَبیاً؛
اى یحیى! كتاب (خدا) را با قوت بگیر و ما فرمان نبوت را در كودكى به او دادیم.»
حضرت زكریّا(ع) وقتی که به شهادت رسید، حضرت یحیى(ع) خردسال بود، مقام نبوّت به او رسید.[8]
و این از امتیازات حضرت یحیى(ع) است كه نخستین پیامبرى بود كه در كودكى به پیامبرى رسید.
درست است كه دوران شكوفایى عقل انسان معمولاً حد و مرز خاصّى دارد، ولى میدانیم كه همیشه در میان انسانها افراد استثنایى وجود دارند. چه مانعى دارد كه خداوند در شرایط خاصى، بعضى از پیامبران یا امامان عليهمالسلام را در همان خردسالى، شایسته مقامات عالى كند.
تحلیل و بررسى
کوتاهسخن آن که در مورد پاسخ به این سؤال كه چگونه انسان خردسال به مقام نبوّت و امامت میرسد، ما دو پاسخ پیش رو داریم:
1 - به آنان که به خداى قادر و حكیم معتقدند، میگوییم: چه مانعى دارد خداوند با آن قدرت و حكمت مطلقهای كه دارد، بر اساس مصالحى، شخصى را در خردسالى به مقام نبوّت یا امامت برساند. چنان که مطابق قرآن، خداوند حضرت عیسى و یحیى(ع) را در دوران كودكى به مقام نبوّت رسانید؛ و به استناد قرآن، عیسى(ع) در گهواره سخن گفت و فرمود: من بنده خدایم، خداوند به من كتاب آسمانى داد و مرا پیامبر نمود.[9]
و در مورد یحیى(ع) فرمود: «یَا یَحیَى خُذِ الكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیناهُ الحُكمَ صَبیاً؛
اى یحیى! كتاب (خدا) را با قوّت بگیر و ما فرمان نبوّت را در كودكى به او دادیم.»[10]
امام جواد(ع) براى یكى از یاران خود به نام على بن اسباط، به همین آیه استدلال كرد، و پس از ذكر آیه فرمود: كارى را كه خداوند در مسئله امامت كرده؛ همانند كارى است كه در مسئله نبوّت كرده است. همانگونه كه ممكن است خداوند حكمت را در چهل سالگی به انسانى بدهد، ممكن است كه حكمت را در كودكى به انسانى دیگر عطا فرماید.[11]
2 - در طول تاریخ دیده شده است كه برخى از كودكان رشد فكرى فوقالعادهای داشتهاند، گاه افرادى در سنین كمتر از ده سال، نابغه شدهاند و از رشد و عقل و درك ممتاز و استثنایى برخوردار بودهاند، این موضوع بیانگر آن است كه شایستگى مقامهای ارجمند، مانند مقام امامت براى بعضى از كودكان محال نیست كه آن را غیرممکن سازد، در این زمینه نمونههای فراوان وجود دارد، كه براى تقریب اذهان به ذكر سه نمونه زیر میپردازیم:
نمونههایی استثنایى از خردسالان نابغه
1 - در حالات حسین بن عبدالله بن سینا معروف به شیخالرئیس ابوعلى سینا، (373 - 427 ه. ق) نقل کردهاند كه خود در شرح حال خود گفت: «در ده سالگی آنقدر از علوم مختلف را فرا گرفتم كه مردم بخارا از استعداد سرشار من، شگفتزده شده بودند. در دوازده سالگی بر مسند فتوا نشستم، و در شانزده سالگی كتاب قانون را در علم طب نوشتم، و بیمارى نوح بن منصور رئیس دولت سامانى را كه همه اطباء از درمانش عاجز شده بودند، درمان نمودم. او به این خاطر، امكانات فرهنگى بسیار در اختیارم گذاشت، شب و روز به بررسى و مطالعه پرداختم. هنگامی که به بیست و چهار سالگی رسیدم، همه علوم جهان را میدانستم و چنین میاندیشیدم كه علم و دانشى وجود ندارد كه من به آن دست نیافته باشم.»[12]
2 - نمونه دیگر یكى از دانشمندان غرب به نام «توماس یونگ» است، كه در دو سالگی خواندن و نوشتن را میدانست، و در هشت سالگی به تنهایی به آموختن ریاضیات پرداخت، و به امتیازات استثنایى و اعجابانگیزی دست یافت.[13]
3 - نمونه دیگر كه در عصر حاضر رخ داده و بسیار عجیب است و پاسخ به سؤال فوق را به طور عینى و گویا تبیین میکند، مربوط به کودکی به نام سیّد محمّدحسین طباطبایى، فرزند حجةالاسلام آقاى سیّد محمّدمهدی طباطبایى، ساكن قم است. آقاى سیّد محمّدحسین طباطبایى استعداد و حافظه فوقالعاده و استثنایى دارد، و مصاحبه با این كودك چندین بار از تلویزیون جمهورى اسلامى ایران پخش شده است، و بسیارى از مردم چهره او را دیدهاند.
این كودك در پنج و نیم سالگى حافظ همه قرآن شد، جالب این که علاوه بر حفظ قرآن، آنچنان بر آیات قرآنى و معانى آیات مسلّط است كه اگر ترجمه آیهای براى او خوانده شود، او متن آیه را تلاوت میکند و ترجمه هر آیه قرآن را میداند، از همه مهمتر این که انس عمیق او با آیات قرآن به گونهای است كه پرسشهایی كه از او میشود، با آیات قرآن، به آنها پاسخ میدهد. امسال در فروردین سال 1376 (ذیحجه 1417 ه. ق) در سفر حج، وزیر كشور عربستان سعودى با همراهانش به دیدار او آمدند و به مناسبت اینکه كودك است، اسباببازی براى او آورده بودند و به او اهدا كردند، و از او پرسشهایی كردند كه او با آیات قرآن به همه آن پرسشها پاسخ داد، پرسشهاى آنها چنین بود:
1 - «آیا از وسایل اسباببازی كه براى تو آوردهایم خشنود شدى؟»
او در پاسخ، این آیه را خواند:
«فَما آتانِى اللهُ خَیرٌ مِمَّا آتاكُم بَل اَنتُم بِهَدیتِكُم تَفرَحُونَ؛
آنچه خدا به من داده بهتر است از آنچه به شما داده است، بلكه شما هستید كه به هدیههایتان خشنود میشوید.»[14]
2 - آیا پیراهن عربى بهتر است یا پیراهن ایرانى؟
او در پاسخ، این آیه را خواند: «وَ لِباسُ التَّقوى ذلِكَ خَیرٌ؛
لباس پرهیزكارى براى شما بهتر است.»[15]
3 - آیا خشنودى كه در كشور ما بمانى و مهمان ما باشى؟
او در پاسخ، این آیه را خواند: «حَتَّى یَأذَنَ لِى أَبِى؛ تا پدرم به من اجازه دهد.»[16]
و در موردى دیگر، از ایشان پرسیده شد:
4 - میخواهیم از این خانه فعلى كه در آن سكونت دارى، به جای دیگرى برویم، و براى پدرت خانه بخریم، نظر شما چیست؟
او در پاسخ این آیه را خواند: «إنَّا هَیهُنا قَاعِدُونَ؛ ما همینجا نشستهایم.»[17]
5 - شخصى از او سؤال كرد: آیا میخواهی پسر من شوى؟
او در پاسخ این آیه را خواند: «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ؛ سوگند به پدر و فرزندش.»[18]
6 - از او سؤال شد، آیا بازى را دوست دارى؟
او در پاسخ، این آیه را خواند: «وَ لا تَنسَ نَصیبَكَ مِنَ الدُّنیا؛
بهرهات را از دنیا فراموش نكن.»[19]
7 - آیا كودكان همسال تو، به تو آزار نمیرسانند؟
او در پاسخ این آیه را خواند: «فَبِئسَ القَرینُ؛ پس چه بد همنشینی بودى؟»[20] اشاره به این که همنشین بد موجب آزار است، و گاهى بعضى از كودكان مرا آزار میدهند.
8 - آیا هیچگاه از پدرت كتك خوردهای؟
او در پاسخ این آیه را خواند: «قالُوا بَلى؛ گفتند: آرى.»
اشاره به این که آرى كتك خوردهام.[21]
9 - آیا هیچ گاه پدرت با تو دعوا كرده است و سپس تو را بخشیده است؟
او در پاسخ، این آیه را خواند: «وَ إذا ما غَضَبُوا هُم یغفِرُونَ؛
مؤمنان هنگامی که خشمگین شوند، عفو میکنند. اشاره به این که آرى، پدرم به من خشم كرده و مرا بخشیده است.»[22]
10 - تو این همه فضل و كمال، استعداد و حافظه را در این سن و سال از كجا آوردهای؟
او در پاسخ، این آیه را خواند: «یُوتِى الحِكمَةَ مَن یَشآءُ وَ مَن یُؤتِى الحِكمَةَ فَقَد اُوتِىَ خَیراً كَثِیراً؛
خداوند دانش و حكمت را به هر كس بخواهد (و شایسته بداند) میدهد، و به هر كس دانش داده شود، به او خیر فراوانى داده شده است.»[23]
اشاره به این که، این فضل و كمال از طرف خداست كه به من داده شده است.
نتیجه این که: وقتى یك كودك عادى در خردسالى به لطف خدا داراى چنین موهبت و امتیاز فوقالعادهای شد[24]، نباید تعجّب كرد كه چگونه حضرت یحیى و عیسى(ع) در كودكى به مقام نبوّت رسیدهاند و یا امام جواد(ع) و امام هادى و حضرت مهدى(عج) در دوران كودكى به مقام امامت رسیدهاند كه چنین موضوعى محال نیست، و به اذن الهى به علّت مصالحى به بعضى از افراد داده میشود.
پینوشتها
[1] . مجمعالبیان، ج 1 و 2، ص 439.
[2] . مریم، 7؛ آلعمران، 39.
[3] . مریم، 15.
[4] . آلعمران، 39.
[5] . بحار، ج 14، ص 189.
[6] . فروع كافى، ج 1، ص 72؛ بحار، ج 14، ص 187.
[7] . بحار، ج 18، ص 325.
[8] . نورالثقلین، ج 3، ص 325، این قول بنابر آن است كه زكریا(ع) در این هنگام از دنیا رفته است.
[9] . مریم، 30.
[10] . مریم، 12.
[11] . اصول كافى، ج 1، ص 494.
[12] . الكنى و الالقاب، ج 1، ص 494.
[13] . تاریخ علوم پى یر روسو، ص 432.
[14] . نمل، 36؛ این پاسخ در قرآن، در مورد پاسخ حضرت سلیمان(ع) به مأموران بلقیس است آن هنگام كه از طرف بلقیس براى سلیمان(ع) هدیه آورده بودند.
[15] . اعراف، 26.
[16] . یوسف، 80.
[17] . مائده، 24.
[18] . بلد، 3.
[19] . قصص، 77.
[20] . زخرف، 38.
[21] . تغابن، 7.
[22] . شورى، 37.
[23] . بقره، 269.
[24] . این كودك كه اكنون هشت سال دارد، دردانشگاه حجاز در انگلستان به مدرك دكتراى افتخارى نائل شد، اساتید دانشگاه مذكور این مدرك را به خاطر تسلّط آقاى محمّدحسین طباطبایى قمى (هشتساله) به پنج موضوع قرآنى (ازجمله حفظ تمام قرآن) در تاریخ 30 / 11 / 1376 شمسى مطابق با 22 شوال 1318 ه.ق، 19 فوریه 1998 میلادى، اعطا كردند، امتحان او سه ساعت و نیم طول كشید، در این مدت به 130 سؤال پاسخ داد، و از صد امتیاز، داراى 93 امتیاز شده، و به درجه دكتراى افتخارى دانشگاه حجاز، دست یافت.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّد محمّدی اشتهاردی