کد مطلب: ۳۴۴۳
تعداد بازدید: ۱۰۰۷
تاریخ انتشار : ۳۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۰
نگاهی بر زندگی امام رضا(ع)| ۱۲
بهترین راهی که به نظرش رسید این بود که حضرت رضا(ع) را که در ایران و در میان علویان و ... پایگاه مردمی استوار و محکمی داشت از مدینه به خراسان دعوت کند و خلافت و یا ولایتعهدی را به او بسپارد و با این طریق از خطرهای جدّی پیشگیری نماید.

امام رضا(ع) در خراسان و موضع‌گیری‌های او در مورد حکومت| ۱

 

مأمون در اندیشه‌ی نگهداری خلافت خود


پس از آن که امین برادر مأمون، به دست سپاه مأمون (در سال 198) کشته شد، مأمون در خراسان، بدون رقیب به عنوان هفتمین خلیفه‌ی عباسی بر مستند خلافت نشست و زمام امور کشور پهناور اسلامی را که در آن عصر بزرگترین کشور جهان بود، به دست گرفت.
ارکان حکومت خودکامه‌ی مأمون، از جهاتی متزلزل بود، و مأمون در مورد دوام حکومتش، نگرانی شدید داشت، زیرا:
از یک سو علویان و طرفدارانشان که از حکومت عباسیان، دلی پریشان و پررنج داشتند، هرگز حکومت او را تأیید نمی‌کردند، بلکه در هر فرصتی در هر منطقه‌، پرچم مخالفت بر ضدّ او برمی‌افراشتند.
1- از سوی دیگر عباسیان و طرفدارانشان دل خوشی از مأمون نداشتند، زیرا او برادرش امین را کشت و سر بریده‌ی امین را به عنوان نمایش قدرت بر روی چوب نصب کرد، این کار موجب رنجش عباسیان، که امین را ولیعهد رسمی و مشروع هارون می‌دانستند، و امین پسر زبیده که بانوی برجسته‌ی عباسی بود را به مأمون پسر مراجل بانویی که اصلاً ایرانی و کنیز بود نمی‌فروختند.
2- از سوی دیگر عبّاسیان و طرفدارانشان دل خوشی از مأمون نداشتند، زیرا او برادرش امین را کشت، و سر بریده امین را به عنوان نمایش قدرت بر روی چوب نصب کرد، این کار موجب رنجش عباسیان شد، زیرا عباسیان، امین را ولیعهد رسمی و مشروع هارون می دانستند، و امین پسر زبیده که بانوی برجسته عباسی بود را به مأمون پسر مراجل بانویی که اصلاً ایرانی و کنیز بود نمی‌فروختند.
3- از سوی سوم اعراب که به تعصب به عربیّت و برتری نژاد عرب معتقد بودند هرگز حاضر نبودند حکومت مأمون را بپذیرند، زیرا می‌دیدند ارتباط او با ایرانیان بیشتر است، مربی و معلم او، فضل‌بن سهل ایرانی است و دو پست حسّاس کشور (فرماندهی نظامی و نخست‌وزیری) را به دست گرفته است و همچنین مشاور مخصوصش یحیی‌ بن اکثم خراسانی است و ....
4- از سوی چهارم ایرانیان و خراسانیان به ‌طور فطری طرفدار و دوستدار خاندان رسالت بودند و به علویان تمایل داشتند، از این رو مأمون که یک نفر عباسی و رو در روی خاندان رسالت قرار داشت، نمی‌توانست در میان آنها پایگاه عقیدتی و مردمی داشته باشد، و به آنها اعتماد کند، با توجه به این که پدرش هارون، قاتل حضرت امام کاظم (ع) بود.
5- از سوی پنجم شیعیان جهان در هر کجا بودند، ولایت و رهبری غیر امامان(ع) را حکومت طاغوتی می‌دانستند و به ‌طور جزم معتقد به حکومت حاکمان بر حق که همان امامان معصوم(ع) باشند بودند.
این امور و امور دیگر موجب شد که مأمون در مورد دوام حکومت خود نگران شود و چاره‌ای جز این ندید که در این مورد، هرچه زودتر اقدام جدی کند و با ارائه یک طریق منطقی و مقبول، به علاج واقعه، قبل از وقوعش بپردازد.
بهترین راهی که به نظرش رسید این بود که حضرت رضا(ع) را که در ایران و در میان علویان و ... پایگاه مردمی استوار و محکمی داشت از مدینه به خراسان دعوت کند و خلافت و یا ولایتعهدی را به او بسپارد و با این طریق از خطرهای جدّی پیشگیری نماید.
گرچه در ظاهر، چنین وانمود شد که مأمون شیعه‌ی حقیقی است و به راستی می‌خواهد که امام رضا(ع) بر مسند بنشیند و به حقّ حکومت نماید[1] ولی حوادث بعد به روشنی ثابت کرد که مأمون برای حفظ قدرت خود این کار را کرد و می‌خواست وجود حضرت رضا(ع) را پلی برای مقاصد شوم خود قرار  دهد و با این ترفند و نیرنگ، چند صباحی بیشتر حکومت نماید، اما اینکه چرا حضرت رضا(ع) دعوت او را پذیرفت، علل آن در صفحات بعد روشن خواهد شد.
 

چگونگی دعوت مأمون از حضرت رضا(ع)

 
مأمون برای آوردن حضرت رضا(ع) از مدینه به خراسان، نامه‌ها و پیام‌های دعوت بسیار برای آن حضرت فرستاد، امام(ع) این دعوت‌ها را رد می‌کرد ولی مأمون با اصرار و پافشاری بسیار امام رضا(ع) را ناگزیر کرد که به خراسان حرکت کند.
عالم بزرگ شیخ صدوق می‌نویسد: «امام رض (ع) با مطرح کردن عذرهای بسیار، جواب رد می‌داد، سرانجام دریافت که مأمون دست بردار نیست، ناگزیر به سوی خراسان حرکت کرد و در این هنگام امام جواد(ع) هفت سال داشت.»[2]
قابل توجه اینکه: مأمون در این نامه از حضرت خواسته بود که از راه جَبل (کرمانشاه و همدان و قم) نیاید، بلکه از راه بصره و اهواز و فارس بیاید.[3]
گروهی به فرماندهی «رجاء بن ابی ضحاک» (یا جلودّی) مأمور آوردن حضرت رضا(ع) با همراهانش از آل ابیطالب بودند، که آن حضرت را از راه بصره و اهواز و فارس بیاورند.
علامه سیدمحسن امین در شرح این مطلب می‌نویسد: «کسانی که می‌خواهند از عراق به خراسان بروند دو راه وجود داشت:
1- راه بصره، اهواز (خوزستان)، فارس (شیراز و نواحی آن) و نیشابور.
2- راه دیگر از طریق شهرهای کوهستانی است یعنی کرمانشاه، همدان، قم و ... .
منظور مأمون این بود که حضرت رضا(ع) از راه کوفه و شهرهای کوهستانی و قم نیاید زیرا شیعیان در این نواحی بسیار بودند، مأمون ترس آن را داشت که مبادا شیعیان در محور آن حضرت اجتماع کنند و بر ضدّ حکومت شورش نمایند.[4]
حضرت رضا(ع) با همراهان وارد خراسان شده و روانه پایتخت مأمون، شهر «مَرو» شدند، مأمون و اطرافیان استقبال گرمی از امام رضا(ع) نمودند و با تجلیل و احترام فراوان به آن حضرت و همراهانش خیر مقدم گفتند، برای حضرت رضا(ع) خانه‌ی جداگانه‌ای را تعیین نموده و آن حضرت را به آنجا وارد نمودند.[5]
 

خودآزمایی
 

1- به چه دلایلی مأمون در مورد دوام حکومتش، نگرانی شدید داشت؟( 3مورد را ذکر کنید)
2- بهترین راهی که به نظر مامون، برای حفظ حکومتش از خطرات رسید، چه بود؟
3- چرا مأمون می‌خواست که حضرت رضا(ع) از راه کوفه و شهرهای کوهستانی و قم به خراسان نیاید؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]- در دعوت مأمون از امام رضا (ع) سخن از خلافت و ولایتعهدی نیست، بلکه این موضوع، بعد از ورود حضرت رضا (ع) به خراسان مطرح شده است.
[2]- عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 149 ـ اصول کافی، ج 2، ص 488 و 489.
[3]- همان مدرک.
[4]- اعیان الشیعه، ج 2، ص 18 ـ بنابراین آنچه را که از مرحوم سیدبن طاووس (وفات یافته 693 هـ.ق) در کتاب فرحه‌الغری نقل شده که امام رضا (ع) از طریق بلاد جبل و قم به سوی خراسان حرکت کرد و در قم مورد استقبال مردم قرار گرفت و ... (فرحه الغری، ص 105) با روایت فوق سازگار نیست، و با توجه به اینکه مرحوم صدوق (وفات شده سال 381 هـ.ق) به زمان امامان : نزدیک‌تر بوده و او در عیون اخبار الرضا، از آمدن آن حضرت به قم سخنی نگفته، اعتبار قول شیخ صدوق (ره) در این ماجرا تقدم دارد.
[5]- کشف الغمه، ج 3، ص 101 ـ اعیان الشیعه، ج 2، ص 18.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: