در نوشتار قبل برخی از اسباب ایجاد نفرت و دشمنی را بررسی کردیم و در نوشتار حاضر به ادامه این بحث و موارد دیگر این موضوع خواهیم پرداخت.
خشم و تندخویی
برادرى پيوندى است از سر محبت و رحمت، و خشم و تندى همان گونه كه ايمان را فاسد مى كند، پيوند برادرى را سست و زايل مى سازد. از رسول خدا (ص) نقل شده است:
«الْغَضَبُ يُفْسِدُ الْإِيمَانَ كَمَا يُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ».
خشم ايمان را فاسد مى كند چنان كه سركه عسل را.[1] اين گونه خشم كه مايه تباهى ايمان و بر باددهنده اخوت است، كليد هر شر و بدى است، همان طوری که امام صادق (ع) فرموده اند:
«الْغَضَبُ مِفْتَاحُ كُلِّ شَرٍّ».[2]
خشم جنونى است كه پيامدهاى خطرناكش گريبان گير فرد و جامعه مى شود.[3] امیر المؤمنین (ع) در باره خشم می فرمایند:
«الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِمٌ».
خشم قسمی از دیوانگی است به خاطر این که صاحبش پشیمان می شود، و اگر پشیمان نشود دیوانگی او پابرجاست (ثابت است و لحظه ای نیست).[4]
مردم در اين خصوص (خشم) بر سه دسته اند:
1. افرادى كه بسيار عصبانى و تند مزاج اند؛ 2. افراد معتدل؛ 3. افرادى كه اصلاً غضب و خشم ندارند، حتّى در امور دينى. دستهى اوّل كه طرف افراط را گرفته اند، در وقت غضب، گويى هوش و فكر و خوى انسانى از ايشان سلب مى شود و از اطاعت شرع و عقل نيز بيرون مى روند. دستهى دوم اعتدال دارند و از عقل و شرع تجاوز نمى كنند و اين قسم پسنديده و با ارزش است و بايد آن را شجاعت ناميد؛ چون اگر انسان در جايى كه بايد به مقتضاى عقل و شرع عصبانى شود، عصبانى نشود و بى حميّت باشد، ناپسند و بى غيرت است؛ امّا قسم سوّم مذموم و زشت است و شخص، خالى از غيرت و مردانگى، و شبيه به حيوان است. بنا بر اين، قسم دوّم (اعتدال) پسنديده و باارزش است و شخص مؤمن بايد كاملا مواظب باشد كه در وقت خشم و غضب، كارى كه برخلاف شرع و عقل است انجام ندهد، مثل زدن خود، يا طرف مقابل، يا دشنام دادن و فاش نمودن سرّ ديگران و لباس پاره كردن و استهزا نمودن و ... .[5]
خشم بی مورد و افراطی و به دنبال آن رفتارهای غیر شرعی و اخلاقی موجب پراکنده شدن دوستان و اطرافیان می شود. معمولا انسان های تندخو و عصبی، از نعمت دوست محروماند، چراکه این خوی زشت، رشته محبّت و دوستی را قطع می سازد چنان که قرآن کریم به رسول گرامی اسلام فرموده است:
«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ...».
به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى شدند.[6]
سوء ظنّ
سوءظن سبب مى شود كه انسان به سرعت دوستان خود را از دست بدهد، حتّى نزديكانش او را تنها بگذارند، و اين وحشتناك ترين غربت است چرا كه هيچ انسان با شخصيتى حاضر نمى شود با كسى معاشرت كند كه اعمال نيك او را با بدگمانى تفسير كند و او را به هر كار خلافى متّهم سازد.
بدگمانى هنگامى كه به صورت يك حالت درونى درآيد از مهم ترين رذايل اخلاقى است كه موجب از هم پاشيدگى خانواده ها، و گروه ها و جوامع انسانى است. نخستين ثمره شوم بدگمانى عدم اعتماد است و هنگامى كه اعتماد از ميان برود، همكارى غير ممكن مى شود، و با از ميان رفتن همكارى، جوامع انسانى به جهنم سوزانى تبديل مى شود كه همه از يكديگر مى ترسند و در فكر خنثى كردن فعاليت هاى يكديگرند. به همين دليل اسلام كه براى اعتماد متقابل افراد و امّت ها اهميت فوق العاده اى قائل است، از مسأله بدگمانى به شدت نهى كرده است و آن چه را اسباب بدگمانى مى شود ممنوع شمرده و به عكس از آن جا كه حسن ظن سبب جوشش محبت و اعتماد و همكارى و پيشرفت و تعالى است، آن را از صفات و اعمال برجسته شمرده و با تعبيرات بسيار محكم به سوى آن دعوت نموده است.[7]
قرآن کریم در باره سوء ظنّ می فرماید:
«يا ايُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيْراً مِنَ الظَّنِّ انَّ بَعْضَ الظَّنِ اثْمٌ».
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از بسيارى از گمان ها بپرهيزيد، چرا كه بعضى از گمان ها گناه است.[8] منظور از «كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ» گمان هاى بد است كه نسبت به گمان هاى خوب در ميان مردم بيشتر است لذا از آن تعبير به كثير شده و گرنه حسن ظن و گمان خير نه تنها ممنوع نيست بلكه مستحسن است. در اين جا اين سؤال مطرح مى شود كه گمان بد و خوب غالبا اختيارى نيست، يعنى بر اثر يك سلسله مقدمات كه از اختيار انسان بيرون است در ذهن منعكس مى شود، بنا بر اين چگونه مى شود از آن نهى كرد؟!
(پاسخ آن است که) 1- منظور از اين نهى، نهى از ترتيب آثار است، يعنى هر گاه گمان بدى نسبت به مسلمانى در ذهن شما پيدا شد، در عمل كوچك ترين اعتنايى به آن نكنيد، طرز رفتار خود را دگرگون نسازيد، و مناسبات خود را با طرف تغيير ندهيد، بنا بر اين آن چه گناه است ترتيب اثر دادن به گمان بد مى باشد.
لذا در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام (ص) مىخوانيم:
«ثَلَاثٌ فِي الْمُؤْمِنِ لَا يُسْتَحْسَنُ وَ لَهُ مِنْهُنَّ مَخْرَجٌ فَمَخْرَجُهُ مِنْ سُوءِ الظَّنِّ أَنْ لَا يُحَقِّقَهُ».
سه چيز است كه وجود آن در مؤمن پسنديده نيست، و راه فرار دارد، از جمله سوء ظن است كه راه فرارش اين است كه به آن جامه عمل نپوشاند. (علامه مجلسی ذیل این حدیث می نویسد:
«أي لا يحقق في نفسه بعقد و لا فعل لا في القلب و لا في الجوارح أما في القلب إلى النفرة و الكراهة و في الجوارح بالعمل بموجبه ...»،
یعنی: این سوء ظن را نه در نفس خود و نه در عمل خود محقّق نسازد، نه در قلب و نه در جوارح. امّا در قلب نفرت و کراهتی نداشته باشد و در جوارح عملی که حاصل از این سوء ظن باشد انجام ندهد) .[9]
2- انسان مى تواند با تفكر روى مسائل مختلفى، گمان بد را در بسيارى از موارد از خود دور سازد، به اين ترتيب كه در راه هاى حمل بر صحّت بينديشد و احتمالات صحيحى را كه در مورد آن عمل وجود دارد در ذهن خود مجسم سازد و تدريجاً بر گمان بد غلبه كند. بنا بر اين گمان بد چيزى نيست كه هميشه از اختيار آدمى بيرون باشد. لذا در روايات دستور داده شده كه اعمال برادرت را بر نيكوترين وجه ممكن حمل كن، تا دليلى بر خلاف آن قائم شود، و هرگز نسبت به سخنى كه از برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر، مادام كه مى توانى محمل نيكى براى آن بيابى، قال أمير المؤمنين (ع):
«ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا».[10]
به هر حال اين دستور اسلامى يكى از جامع ترين و حساب شده ترين دستورها در زمينه روابط اجتماعى انسان ها است.[11]
بدگمانی همچون آفاتی به جان انسان می افتد و اگر به آن اعتنا و بها داده شود، باعث فساد و خرابی بزرگی می گردد، امیر المؤمنین (ع) در روایتی می فرمایند:
«سُوءُ الظَّنِ يُفْسِدُ الْأُمُورَ وَ يَبْعَثُ عَلَى الشُّرُورِ».
بدگمانی کارها را تباه می سازد و بدی ها را بر می انگیزد.[12] از جمله این تباهی ها و شرارت هایی که محصول سوء ظن است، از بین رفتن محبّت ها و برادری ها و ایجاد اختلاف و دشمنی است، چنان که علی (ع) فرمود است:
«مَنْ غَلَبَ عَلَيْهِ سُوءُ الظَّنِ لَمْ يَتْرُكْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلِيلٍ صُلْحاً».
هر کس گمان بد بر او غالب شود، هرگز میان او و دوست صمیمی اش صلح و صفا برقرار نخواهد شد.[13]
در واقع نه تنها سوء ظنّ مانع جلب محبت و ایجاد دوستی های جدید است، بلکه به قدری شوم و مخرِّب است که دوستی های دیرینه و صمیمی را نیز به تباهی می کشاند. از سوی دیگر به همان نسبت که سوء ظنّ باعث دشمنی و کدورت می شود، حُسن ظنّ موجب ایجاد دوستی و جلب محبّت دیگران می گردد و رفاقت های دیرینه را پایدارتر می کند، حضرت امیر (ع) در این رابطه می فرمایند:
«مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِالنَّاسِ حَازَ مِنْهُمُ الْمَحَبَّةَ».
هر کس گمانش به مردم نیکو باشد، محبّت ایشان را به دست خواهد آورد.[14]
نکتهای درباره سوءظنّ
در دین اسلام، مسأله سوء ظنّ و طرف مقابل آن حسن ظنّ در دو جایگاه مختلف یعنی یک بار نسبت به مردم و بار دیگر نسبت به خداوند متعال مطرح می شود که هر دوی آن ها از اهمیت بالایی برخوردار است و ثمرات فراوانی دارد. البته در این نوشتار با توجّه به موضوع مورد بحث (اسباب دشمنی و نفرت) تنها به جایگاه اوّل (سوء ظنّ به مردم) پرداختیم. هنگامى كه اين دو واژه در مورد مردم به كار مى رود مفهوم روشنى دارد؛ مفهوم سوء ظن آن است كه هرگاه كارى از كسى سر زند كه قابل تفسير صحيح و نادرست باشد، آن را به صورت نادرستى تفسير كنيم، مثلًا هنگامى كه مردى را با زن ناشناسى ببيند فكر كند آن زن نامحرم است و نيت آن ها ارتكاب اعمال خلاف مى باشد، در حالى كه حسن ظن مى گويد بگو حتماً محرم يا همسر او است. يا هنگامى كه شخصى اقدام به ساختن مسجد يا بناى خير ديگرى مى كند مقتضاى سوء ظن آن است هدفش رياكارى يا إغفال مردم است، در حالى كه حسن ظن مى گويد اين عمل را با انگيزه الهى و نيت خيرخواهانه انجام داده است. از اينجا روشن مىشود كه دائره حسن ظن و سوء ظن بسيار وسيع و گسترده است و نه تنها در عبادات بلكه در مسائل اجتماعى، اخلاقى، اقتصادى و سياسى نيز جارى مى شود.
و هنگامى كه اين دو واژه درباره خداوند به كار رود، منظور از حسن ظن آن است كه به وعده هاى الهى اميدوار باشد، وعده رزق و روزى، وعده يارى كردن يارانش، وعده پيروزى مجاهدان، وعده آمرزش گناهان و مانند اين ها. و معنى سوء ظن آن است كه به هنگام بروز مشكلات نسبت به وعده هاى الهى متزلزل شود، و هنگام پيش آمدن امتحانات دشوار در مسائل مالى و غير آن، وعده هاى خداوند را فراموش كرده رو به گناه آورد.[15]
ادامه این بحث را در نوشتار بعدی دنبال خواهیم کرد، ان شاء الله.
خودآزمایی
1- با توجه به این که سوء ظن اختیاری نیست، چرا خداوند متعال از آن نهی فرموده است؟
2- در اسلام سوء ظنّ در چند عرصه قابل طرح و بررسی است؟
پینوشتها
[1] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 302.
[2] همان ص 303.
[3] سيرى در سپهر اخلاق (كانون نشر و ترويج فرهنگ اسلامى حسنات اصفهان) ج 2 ص 499.
[4] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص 513، حکمت 255.
[5] دروس اخلاق اسلامى (جزايرى، محمدعلى) ص 168.
[6] سوره آل عمران/ آیه 159 (ترجمه مکارم).
[7] اخلاق در قرآن (مکارم شیرازی) ج 3 ص 321 و 337.
[8] سوره حجرات/ آیه 12 (ترجمه مکارم).
[9] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 72 ص 201.
[10] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 362.
[11] تفسير نمونه ج 22 ص 182 و 183.
[12] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 283.
[13] همان ص 433.
[14] همان ص 435.
[15] اخلاق در قرآن (مکارم شیرازی) ج 3 ص 335.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حجتالاسلام مسلم زکیزاده