فصل چهارم: پیامهای عرفانی|۴
۷. اخلاص
گوهر کمیاب و گرانبهای «اخلاص»، پیام دیگری از عاشورا است. اخلاص در نیّت، اخلاص در عمل و مشارکت در نهضت امام حسین(ع)، اخلاص در جنگیدن در صحنهی کربلا، اخلاص در محبّت و دوستی و رفتن به زیارت شهدای کربلا، اخلاص در عزاداری، گریستن، مدّاحی کردن، مجلس گرفتن و... همه از جلوههای قابل بحث است.
آنچه مهمترین عامل ماندگاری نهضت عاشورا در طول قرون و اعصار است، جوهرهی اخلاص در نهضت عاشوراست. خداوند، وعده فرموده که عمل مخلصان و تلاش مخلصانه را تباه نکند و اجر دنیوی و اخروی آنان را کامل عطا کند.
صحنههای جهاد و کشتن و کشته شدن در تاریخ بشری و تاریخ اسلام فراوان است، امّا آنچه برخی از این صحنهها را جاودانه کرده، اخلاص و رنگ الهی و خدایی داشتن است؛ «صبغة الله». این رنگ بیزوال، در حماسهی عاشورا دیدنیتر میشود.
امام حسین(ع) در ضمن خطابهای مفصّل که پیش از خروج از مدینه ایراد نمود، هرگونه شائبهی دنیاطلبی و ریاست خواهی و جنگ قدرت را ردّ کرده، انگیزهی خالص «اصلاح دینی و اجتماعی» را مطرح ساخت:
خدایا! تو میدانی که آنچه از ما بود، هرگز نزاع بر سرقدرت و دنبال کالای دنیا رفتن نبود، بلکه میخواهیم معالم دین و نشانههای مکتب را نشان دهیم و با ایجاد اصلاح در جامعه، مظلومان ایمن شوند و فرائض و سنن تو اجرا شود... .[1]
نظیر این سخن را در سخن دیگری هم فرمود که:
من هرگز به عنوان شورش، خوشگذرانی، سرمستی، فساد انگیزی یا ستم برنخاستم، بلکه برای طلب اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم... .[2]
این در وصیّتنامهای بود که قبل از خروج از مدینه، برای برادرش محمد حنفیّه نوشت، تا انگیزههای دنیاطلبانه را از حرکت انقلابی خویش، نفی کند.
چون انگیزهی اخلاص، حرکت آفرین عاشورا بود، هیچ عاملی نتوانست امام حسین(ع) و یارانش را از ادامهی راه تا رسیدن به شهادت باز دارد.
در این حرکتِ خالصانه، ناخالصان چه از اوّل و چه در مسیر راه کربلا، تصفیه شدند تا حاضران در عاشورا، همه یکدست و خالص باشند. مخلصین در نیّت و محبّت، از مدینه همراه حضرت بیرون آمدند. مخلصان دیگری هم در مکّه، در طول راه و حتّی در کربلا به او پیوستند. امّا آنان که انگیزههای غیر الهی داشتند، یا از آغاز حرکت، او را همراهی نکردند، یا از میان راه برگشتند، یا حتّی فراخوانیِ خصوصی امام را نسبت به نصرتِ آل الله، با بهانههایی نادیده گرفتند و توفیق شهادت در رکاب سید الشهدا(ع) را نیافتند.
وقتی در طول راه، اوضاع کوفه و شهادت مسلم بن عقیل گزارش داده شد، جمعی از همراهان، از چپ و راست از پیرامون حضرت متفرّق شدند و تنها کسانی ماندند که از مدینه همراه حضرت آمده بودند.[3]
هرثمة بن ابی مسلم، در میان راه به امام برخورد. امام انتظار یاری و همراهی از او داشت. ولی او نا امنی خانوادهی خود رابهانه کرد و صحنه را ترک نمود.[4]
عبیدالله بن حرّ جعفی هم در منزلگاه «قصر بنیمقاتل»، به فرستادهی امام که او را به نصرت حق فرا میخواند، همچنین به دعوت خود امام حسین(ع)، که با او دیدار کرد و به یاری فراخواند، پاسخ منفی داد و از این سعادت محروم شد.[5]
طرمّاح بن عدی هم تا چند قدمی این سعادت آمده بود که توفیق همراهی نیافت.[6] وقتی خلوص در مبارزات و فعّالیّتهای اجتماعی و سیاسی نباشد، حتی ممکن است تا مراحلی از راه را هم، ناخالصان همراه شوند و چهرهی شایسته و الهی از خود نشان دهند، اما چون ناخالصی در وجودشان است، امواج حوادث آنها را از دریای جوشانِ نهضت به کناری میافکند و سابقههای دراز مدّت مبازراتی نیز به کار نمیآید. تاریخ، سرشار از تجربههای تلخی است که صاحبان نیّتهای غیر صالح و ناخالص، نتوانستهاند تا آخر در مسیر حق، پایدار بمانند.
خالصان، خلوص خود را در شب عاشوار و روز نبرد کربلا نشان دادند و گاهی آن را در رجزها و سخنان خویش بروز میدادند.
در صحنهی کربلا، خون بود و شمشیر و شهادت، نه مدال و پول و امتیازاتِ اجتماعی. ماندگاران و مقاومان، تنها با نیروی اخلاص به جهاد خود ادامه میدادند.
عابس بن ابی شبیب شاکری در نبرد خویش با سپاه کوفه، اینگونه حمایت خالصانه و الهی خود را از اهل بیت پیامبر اظهار میکرد:
من با شمشیرم در راه شما تیغ میزنم و جهاد میکنم تا به دیدار خدا بروم و با این کار، جز به پاداش الهی، چشم ندوختهام و چیزی نمیخواهم.[7]
حسین بن علی(ع) بندهی خالص خدا بود. در زیارت حرم او، به فرموده سیّد بن طاوس، او را اینگونه خطاب میکنیم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خالِصَةَ اللهِ»[8].
دستگاه امام حسین(ع)، مشتری خلوص در عمل است. آنچه هم ریایی و متظاهرانه باشد و آنکه با نیّت آلوده، دم از این مجموعی خلوص بزند، خواه ناخواه روزی رسوا میشود.
درس عاشورا این است که هدف و انگیزه را در هر عملی خالص سازیم و بدانیم که از دیدگاه خدا، عمل خالص محو و نابود نمیشود. همچنان که نهضت عاشورا با گذشت زمان نه تنها کهنه و فراموش نشد، که روز به روز بر جلوه و جاذبهی آن افزوده گشت و این به برکت «عنصر خلوص» بود.
۸. قیام برای خدا
اخلاص و خدایی بودن نیّت و انگیزه، در هر کاری مطلوب و ارزش آفرین است، به خصوص در مسائل مبارزاتی که زمینهی هوای نفس و انگیزههای مادی و جاهطلبانه و قدرت جویی یا انتقامگیری بیشتر است و به عنصر اخلاص، نیاز بیشتری است.
آنکه برای خدا قیام کند، همهی همّتش عمل به تکلیف و کسب رضای الهی است. بنابراین نه کمی نفرات، در ارادهاش خلل ایجاد میکند و نه شکست ظاهری او را مأیوس و بدبین میسازد.
«قیام لِلّه»، توصیه و موعظهی الهی است، آنجا که میفرماید:
قُلْ اِنَّما اَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ اَنْ تَقُومُوالِلّهِ مَثْنی وَ فُرادی. (سبأ: ۴۶)
بگو شما را به یک چیز موعظه میکنم: اینکه دوتا دوتا و به تنهایی برای خدا قیام کنید.
اگر در یک مبارزه این انگیزه باشد، تضمین بیشتری برای ادامهی مبارزه تا نهایت توان و تا پایان عمر است و حتّی در تنهایی و بییاوری و کمی امکانات هم تکلیف را از خود ساقط نمیداند و با باطل سازش نمیکند. امام حسین(ع) به برادرش محمد حنفیّه که از روی نصیحت به آن حضرت سخنانی میگفت، فرمود:
یا اَخی وَالله لَوْالَمْ یَکُنْ فِی الدُّنْیا مَلْجَأً وَ لا مَأْویً لَما بایَعْتُ یَزیدَ بْنُ مُعاوِیَةَ.[9]
برادرم! اگر در دنیا هیچ پناهگاهی هم نداشته باشم، هرگز با یزید بیعت نخواهم کرد.
در سخنانی هم روز عاشورا، ضمن ردّ ذلتِ تسلیم در برابر دشمن، فرمود:
اَلا وَ اِنّی زاحِفٌ بِهذِهِ الْاُسْرَةِ عَلی قِلَّهِ العَدَدِ وَ کَثْرَةِ الْعَدُوِّ وَ خَذْلَةِ النّاصِرِ.[10]
من با همین گروه اندک، با آنکه دشمن بسیار است و یاوران، ترک یاری کردهاند، خواهم جنگید.
آنچه برای خدا باشد، ماندگار و پایدار میشود. قیام عاشورا چون رنگی خدایی داشت، ابدی و بیشکست شد. به تعبیر حضرت امام(ره):
شکست نبود کشته شدن سیدالشهداء؛ چون قیام لله بود، قیام لله شکست ندارد.[11]
آگاه بودند که ما آمدیم ادای وظیفهی خدایی بکنیم، آمدیم اسلام را حفظ کنیم.[12]
وقتی قیام برای خدا باشد، هرگز احساس باختن و خسارت هم در کار نیست و رزمنده در هر دو حال شکست یا پیروزی خود را برندهی میدان میداند. امام امّت در مورد بر افروخته شدن چهرهی سیدالشهداء در روز عاشورا هرچه به ظهر عاشورا نزدیکتر میشد، می فرماید:
برای اینکه می دید جهاد در راه خداست و برای خداست و چون جهاد برای خداست، عزیزانی که از دست میدهد، از دست نداده است، اینها ذخایری هستند برای عالم بقا.[13]
دربارهی تکلیف دفاع در جنگ تحمیلی علیه ایران نیز، امام امّت همین دیدگاه را داشت و این سخن اوست:
ما در جنگ، برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است؟ ملّت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد، به وظیفهی خود عمل کرد.[14]
خودآزمایی
1- مهمترین عامل ماندگاری نهضت عاشورا چیست؟
2- در حرکتِ عاشورا، چگونه ناخالصان چه از اوّل و چه در مسیر راه کربلا، تصفیه شدند؟
پینوشتها
[1]. تحف العقول، ص 239 (انتشارات اسلامی)، اللّهم اِنَّکَ تَعْلُمُ اِنَّهُ لَمْ یَکُنْ ما کانَ مِنّا تَنافُساً... .
[2]. اِنّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطَراً... (بحار الانوار، ج 44، ص 329).
[3]. وقعة الطّف، ابو مخنف، ص 166.
[4]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 379.
[5]. همان، ص 3۶۶.
[6]. همان، ص 3۶۴.
[7]. وقعة الطّف، ص ۱۰۰.
[8]. مفاتیح الجنان، آداب حرم مطهر امام حسین، ص 421.
[9]. بحار الانوار، ج 44، ص 329.
[10]. مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 110؛ بحار الانوار، ج 45، ص 83.
[11]. صحیفهی نور، ج 7، ص 37.
[12]. همان، ج ۱۵، ص ۵۵.
[13]. همان، ج ۱۷، ص ۲۳۹.
[14]. همان، ج ۲۱، ص ۹۵.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
جواد محدثی