فصل پنجم: پیامهای تاریخی| ۴
۶. عزّتِ باطلستیزان
در تقابل حق و باطل، طبق آنچه قرآن کریم تبیین میکند، «حق» ماندگار و استوار است و «باطل» رفتنی است و ناپایدار.[1] مؤمن نیز از آنجا که بر محور حق زندگی میکند، هرچند به ظاهر ضعیف و محروم و منزوی شود، ولی «دولت جاوید» از آن اوست، چرا که به چیزی دل بسته که ماندگار است. به تعبیر امیرالمؤمنین(ع):
«لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ، لِلْباطِلِ جَوْلَةٌ»[2] برای حق، دولت و عظمت بزرگی است ولی باطل را جولان و چرخشی است. خداوند عزّت را از آنِ خدا و رسول و مؤمنان میداند:
«لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ». (منافقون: ۸)
از نظر مبنایی، کسانی که با ستم و باطل پیکار کنند، گرچه در ظاهر شکست هم بخورند، غلبهی واقعی با آنان است. مرور زمان، پیروان باطل را از یادها میبرد و آثار سلطهی آنان نابود میشود، امّا حماسهی باطل ستیزان پیوسته زنده و تأثیرگذار باقی میماند و قضاوتکنندگان در تاریخ، به آنان با دیدهی احترام نگاه میکنند.
روشنترین دلیل این عزّت و شکوه، دربارهی شهدای کربلا مشهود است. هنوز هم امام حسین(ع) عزیز است، محبوب دلها است، مزارش میعادگاه عاشقان حقّ است، کلماتش در گوش تاریخ طنین افکن است و چهره پیروز نبرد عاشورا به شمار میآید. امام خمینی(ره) دربارهی پیروزی حق بر باطل در نهضت عاشورا میفرماید:
محرّم ماهی است که عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قیام کرده و به اثبات رسانده است که در طول تاریخ، همیشه حق بر باطل پیروز شده است.[3]
سخنان فوق را امام امّت در تاریخ آذر 57 در مصاحبه با رادیو لوکزامبورگ فرموده است. آیا خود این نشانهای بر عزّت باطل ستیزانِ عاشورا نیست که پس از چهارده قرن از گذشت آن حادثه، هنوز هم به عنوان سند پیروزی همیشگی حق بر باطل از آنان یاد میشود؟
سیدالشهداء(ع) پس از مرگ معاویه و تصمیم به دیدار با والی مدینه، از جمله سخنانی که به خاندان خویش فرمود، این بود: «وَ لا اُعطِی الْمَقادَةَ وَ الْمذَلَّةَ مِنْ نَفْسی»[4] هرگز نخواهم گذاشت بر من تسلّط یابند و ذلیل دست آنان شوم. این را در پاسخ به کسانی گفت که میترسیدند در این دیدار، به امام آسیبی برسد یا مجبور به بیعت با یزید شود. ناسازگاری وی با باطل، او را عزّت بخشید.
درس امام به پیروان راهش این است که عزّت، در جانبداری از حق و ستیز با باطل است، نه مرعوب باطل شدن و ساختن با آن.
۷. ذلّتِ حقستیزان
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند؟
خون به ناحق ریختهی مظلوم، دامن ظالم را میگیرد و ستمگران و همدستانشان گرفتار ذلّت و خواری میشوند. ظالمان به خاطر ظلمشان و مردم به خاطر تنها گذاشتنِ جبههی حق! به خصوص اگر این ظلم دربارهی امام معصوم و خاندان مظلوم او باشد.
سید الشهداء(ع) در مسیر راه کوفه پس از رسیدن به منزل «بطن العقبه» خبری از یک پیرمرد از اوضاع داخلی کوفه شنید. آن مرد، امام را از رفتن به کوفه بر حذر داشت. حضرت فرمود: اوضاع کوفه را میدانم. کار خدا هم انجام گرفتنی است. به خدا قسم این گروه دست از من نخواهند برداشت، مگر آنکه خونم را بریزند. وقتی چنین کنند، خداوند کسی را بر آنان مسلّط خواهد ساخت که در نتیجه، خوارترین مردم خواهند شد.[5]
دست اندر کاران آن فاجعه بزرگ نیز گرفتار انتقام شدند و ذلیلانه کشته شدند. به نقل شیخ مفید، اخبار بسیاری وارد شده که هیچ یک از قاتلان سید الشهدا(ع) و اصحاب، از مرگ یا گرفتاری یا رسوایی نجات نیافتند و پیش از مردن، به کیفر (دنیایی) جنایت خویش رسیدند.[6]
عبرتهای نهفته در حادثهی عاشورا، اگر بازشناسی و درمان نگردد، ممکن است همان خطر در کمین جامعهی امروز ما و سر راه انقلاب و انقلابیّون ما نیز سبز شود.
آنچه عاشورای جانسوز را پدید آورد، عبارت بود از:
ـ تمکین و تسلیم مردم در برابر حکومت ستم؛
- عمل نکردن به تکلیف در لحظهی حساس و سرنوشت ساز؛
- از یاد بردن فریضهی امر به معروف و نهی از منکر؛
- رشد روحیّهی رفاه طلبی و دنیا دوستی؛
- غفلت و بیخبری مردم از آنچه در جامعه میگذرد؛
- تنها گذاشتن رهبر الهی و عدم اطاعت از او؛
- نبود اتّفاق نظر در میان امّت اسلام؛
- تسلّط ترس و هراس بر مردم در مقابل قدرتهای باطل.
اگر امروز و هر زمان نیز، نیروهای مؤمن و انقلابی، حساسیّت خود را نسبت به سرنوشت اسلام و مسمانان و انقلاب از دست بدهند و برای حفظ آنچه دارند و کسب آنچه ندارند، از گفتن حق و ادای تکلیف، کوتاهی کنند، اگر در شرایط نیاز جامعه و انقلاب، به خون و جانبازی و شهادت، از حضور در صحنهی دفاع از ارزشها پرهیز کنند، اگر دچار تفرقه شوند، اگر برمحور ولایت فقیه و رهبری امّت منسجم نباشند، اگر برای دست یافتن به پول و پست و مقام، ارزشها و آرمان را زیر پا بگذارند، اگر به وظیفهی امر به معروف و نهی از منکر عمل نکنند، اگر سادهلوحانه، فریب شایعات و بوقهای تبلیغاتی دشمن را بخورند، عاشورا تکرار خواهد شد و اسلام ضربه خواهد خورد و مظلومیّت مضاعفی برای مسلمانان و جبهه حق، پیش خواهد آمد.
به تعبیر مقام معظم رهبری:
«در مقابل این متاع زندگی و بهرههای زندگی، اگر شما آنقدر مجذوب شدید، خدای نخواسته تا آنجایی که پای تکلیف سخت به میان آمد نتوانستید از آنها دست بردارید، این میشود یک جور. اگرنه از این متاع بهره هم میبرید، آنجا که پای امتحان سخت پیش میآید، میتوانید از اینها دست بردارید، این میشود یک جور دیگر... دو جور خواصّ طرفدار حق در هر جامعهای وجود دارد. اگر آن قسم خوب طرفدار حق، یعنی آن کسانی که میتوانند از این متاع دنیا، آن وقت که لازم باشد دست بردارند، اگر اینها بیشتر باشند، هیچ وقت جامعهی اسلامی دچار حالتِ دوران امام حسین(ع) نخواهد شد.[7]
دلبستگی به دنیا، همیشه مانع انجام تکلیف الهی است. در زمان امام حسین(ع) به شکلی ظهور کرد، در جامعهی ما به صورت دیگری است. بازهم به تعبیر مقام معظم رهبری:
«یک بخش دیگری که باید کار بشود، تطبیق با وضع هر زمان است، نه فقط زمان ما. در هر زمان طبقهی خواصّ چگونه باید عمل کنند که به وظیفهشان عمل کرده باشند؟ اینکه گفتیم اسیر دنیا نشوند، این یک کلمه است، چه جوری اسیر دنیا نشوند، مثالها و مصداقهایش چیست؟[8]
خودآزمایی
1- دلیل عزّت و شکوه، شهدای کربلا را ذکر کنید؟
2- درس امام به پیروان راهش چیست؟
پینوشتها
[1]. انّ الباطل کانَ زهوقاً. (اسراء: ۸۱)
[2]. غرر الحکم، ج 5، ص 2205.
[3]. صحیفهی نور، ج 4، ص 27.
[4]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 279 به نقل از کامل ابن اثیر.
[5]. ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 76.
[6]. همان، ص 133.
[7]. سخنان مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان و بسیجیان لشکر محمد رسول الله(ص).
[8]. همان.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
جواد محدثی