کد مطلب: ۴۹۲۰
تعداد بازدید: ۵۰۰
تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۲:۲۶
پیام‌های عاشورا| ۲۶
حیات جامعه‌ی اسلامی به حساسیّت مردم نسبت به احکام خدا و نظارت عمومی در امور والیان و مسئولان و مردم عادی است. به این مسأله مهم اجتماعی از بُعد مکتب، «امر به معروف و نهی از منکر» گفته می‌شود که از واجبات دینی بر عهده‌ی هر مسلمان است.

فصل ششم: پیام‌های سیاسی| ۲


۳. امر به معروف و نهی از منکر


حیات جامعه‌ی اسلامی به حساسیّت مردم نسبت به احکام خدا و نظارت عمومی در امور والیان و مسئولان و مردم عادی است. به این مسأله مهم اجتماعی از بُعد مکتب، «امر به معروف و نهی از منکر» گفته می‌شود که از واجبات دینی بر عهده‌ی هر مسلمان است.
«معروف»، هر کار نیک و شایسته و خداپسندی است که در دین به آن دستور داده شده است و «منکر»، هر عمل ناپسند و خلافی است که شیطان به آن دعوت می‌کند. این خوبی‌ها و بدی‌ها گاهی در مورد مسائل فردی و جزئی است، گاهی نیز در امور اجتماعی و حکومتی.
در قرآن کریم و روایات اسلامی در اهمّیت این دو فریضه و نقش اصلاحی آنها و زیان‌ها و مفاسد ترک آن دو تکلیف، بسیار سخن گفته شده است و به عنوان «برترین فریضه» به‌شمار آمده که فرایض و احکام الهی دیگر، در سایه‌ی امر به معروف و نهی از منکر، قوام و استواری می‌یابد. در صدر اسلام، عمل به این تکلیف مهم از سوی مسلمانان واگذاشته شد و مردم به خاطر ترس یا طمع، از تذکّرهای زبانی و اقدام‌های عملی در این راه، کوتاهی کردند و در نتیجه، دین به ضعف گرایید و فاسقان مسلّط شدند.
امام حسین(ع) در ضمن بیان انگیزه‌های قیام خویش به این عنصر مهم اشاره دارد؛ آنجا که می‌گوید:
اُریدُ اَنْ آمُرَ باِلْمَعْرُوفِ وَ انْهی عَنِ الْمُنْکَرِ.[1]
یکی از درس‌های نهفته در این سخن، آن است که فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر، تنها در تذکّراتی نسبت به بعضی از گناهان جزئی از سوی افراد عادی خلاصه نمی‌شود، بلکه قیام بر ضدّ حکومت ستم و تلاش برای اصلاح ساختار سیاسی جامعه و تشکیل حکومتی بر اساس حق و قرآن نیز از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است، آن گونه که امام حسین(ع)، حماسه‌ی عاشورایی خود را عبارت از همان دانست.
مرحله‌ی قلبی این فریضه، آن است که انسان در درون، دوستدار خوبی‌ها و معروف‌ها باشد و از منکرات و مفاسد و گناهان بیزار باشد. این محبت و نفرت قلبی، به زبان هم جاری می‌شود و در عمل هم تجلّی می‌یابد. سالار شهیدان نسبت به مرحله قلبی (هنگام وداع با قبر رسول خدا برای بیرون آمدن از مدینه) می‌فرماید: خدایا من معروف را دوست می‌دارم و از منکر بدم می‌آید.
اَللّهُمَّ وَ اِنّی اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ وَ اَکْرَهُ الْمُنْکَرَ.[2]
در یک مرحله جلوتر، آن حضرت در بیان‌های صریح خویش، یزید را مردی شرابخوار و فاسق و جنایتکار می‌داند و پیروان او را ملازمان شیطان و واگذارندگان «طاعت خدا» می‌شمارد و حکومت اموی را حرام کننده‌ی حلال و حلال کننده‌ی حرام معرفی می‌کند که بدعت‌ها را زنده و سنّت‌ها را میرانده‌اند. با وجود این منکرات آشکار در سلطه‌ی حاکم، شوریدن بر ضدّ او به عنوانِ نهی از منکر، وظیفه است.
با این مبنای دینی است که امام، بیعت با یزید را ردّ می‌کند و آن را مایه‌ی ننگ می‌داند و حماسه‌ی کربلا را پدید می‌آورد.
گرچه زبان‌های وابسته به خلافت، «حرکت مکتبی» او را نوعی «شورش» و عصیان برضدّ خلیفه قلمداد کردند که مستحقّ سرکوبی بود، ولی وارثان شهادت، نباید پیام خون شهدای کربلا را از یاد ببرند. آنچه در زیارتنامه‌های امام حسین(ع) تأکید مکرّر شده که:
من شهادت می‌دهم که تو نماز و زکات را بر پا داشتی و امر به معروف و نهی از منکر کردی.
همه برای تبیینِ فلسفه‌ی قیام او است تا رنگ مکتبی آن در هیاهوی تبلیغات دشمن گم و کمرنگ نشود.
در زیارت مخصوصه‌ی آن حضرت است:
اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ.[3]
پیروان فرهنگ عاشورا، با الهام از حماسه‌ی امام حسین(ع) نبضِ پر حرکتِ جامعه‌ی انقلابی‌اند و نسبت به جریان امور و وضعیّت فرهنگی و سیاسی حساسیّت نشان می‌دهند و با حضور دائم در میدان امر به معروف و نهی از منکر، عرصه را بر فساد آفرینان تنگ می‌سازند؛ چون می‌دانند که عقب‌نشینی و سکوت در این جبهه، پیشروی و گستاخی دشمنان حق و فسادگستران در جامعه را به دنبال دارد. «تذکّر لسانی» حدّاقل عمل به تکلیف در این گونه شرایط است و اگر این فریضه، ترک و فراموش شود، حدود الهی تعطیل شده و احکام خدا مورد تحقیر و استهزاء قرار خواهد گرفت.
امام حسین(ع) در مسیر راه کربلا، در خطبه‌ای با اشاره به شرایط پیش آمده و اینکه دنیا دگرگون شده و «معروف»، رخت بربسته و به حق عمل نمی‌شود و از باطل دوری جسته نمی‌شود، شوق خود را به لقاء خدا و مرگ شرافتمندانه ابراز می‌کند و زندگی در کنار ستمگران را مایه‌ی نکبت می‌شمارد و چنین شرایطی را زمینه‌ای مساعد برای قیام می‌داند.[4]
سکوت در برابر ظلم و بدعت و انحراف، منکری بود که در آن عصر رواج داشت و مردم از ترس جان یا بیم خطرها و ضررها یا به طمع دنیا و دریافت زر و سیم، در مقابل آشکارترین منکرات که در بالاترین سطوح انجام می‌گرفت، اعتراض نمی‌کردند. قیام کربلا راهِ «انتقاد از حکومت جور» و «اعتراض علیه ستم» و قیام بر ضدّ طاغوت را گشود و از آن پس، بسیاری از خون شهدای کربلا الهام گرفتند و مبارزات خود را مبتنی و مستند به نهضت حسینی کردند.


۴. عدالتخواهی


از بارزترین مفاسد حکومت اموی، ظلم به مردم و نادیده گرفتن حقوق آنان بود و از بارزترین محورهای قیام عاشورا نیز عدالتخواهی و ستم‌ستیزی بود.
عدالت، فرمان خدا و رسول است و دامنه‌ی آن همه‌ی امور زندگی را در برمی‌گیرد، حتّی رفتار عادلانه میان فرزندان را. ولی جهت بارز و عمده‌ی آن، عدالت اجتماعی و مراعات حقوق افراد از سوی حکومتها است و «حکومت جائر» و «سلطه‌ی ستم» از زشت‌ترین منکراتی است که باید با آن مبارزه کرد.
امویان هم به اهل بیت پیامبر ستم کردند، هم میان بندگان خدا رفتاری ظالمانه و روشی براساس طغیان و عدوان پیش گرفتند. تکلیف اسلامی هر مسلمان ایجاب می‌کرد که با ستم مبارزه کند، بویژه کسی همچون اباعبدالله(ع) که در موضع «امام حق»، تکلیف سنگین‌تر و بیشتری داشت. آن حضرت در یکی از سخنرانی‌های خویش، با استناد به سخن حضرت رسول(ص) که قیام علیه سلطه‌ی جائرانه را لازم می‌شمارد، خود را شایسته‌ترین فرد برای قیام جهت تغییر حکومت و ساختار سیاسی قلمداد فرمود،[5] در سخن دیگری بنی‌امیّه را اهل ستم به عترت پیامبر دانست: «و تَعَدَّتْ بَنُو امَیَّةَ عَلَیْنا»[6]. و در نامه‌ای که به بزرگان کوفه نوشت، تکلیف و مشخّصه‌ی امام راستین را حکومت طبق قرآن و قیام به قسط و حق برشمرد: «فَلَعَمْری مَا الْاِمامُ اِلاَّ الْحاکِمُ بِالْکِتابِ، الْقائِمُ بِالْقِسْطِ».[7]
در سخن دیگر، حرکت خویش را برای اقامه‌ی عدل و رفع ظلم از مظلومین و ایمنی یافتن بندگان خدا یاد کرد: «وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ».[8]
این هدف، در سخن دیگر یاران امام نیز دیده می‌شود. مسلم بن عقیل پس از دستگیری، خطاب به ابن زیاد فرمود: ما آمده‌ایم تا به عدالت فرمان دهیم و به حکم قرآن فرا بخوانیم.[9]
در زیارت ابا عبدالله الحسین(ع) نیز می‌خوانیم: «اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَمَرْتَ بِالْقِسْطِ وَالْعَدْلِ وَ دَعَوْتَ اِلَیْهِما»[10]. شهادت می‌دهم که تو به قسط و عدالت دستور دادی و به این دعوت کردی.
ماهیّت عدالتخواهی در قیام عاشورا و ظلم‌ستیزی امام حسین(ع) سرمایه‌ی الهام ملّت ما در قیام بر ضدّ طاغوت بود. امام خمینی(ره) بر این ماهیّت در نهضت سیدالشهداء(ع) تصریح کرده می‌فرماید:
«سیدالشهداء سلام‌الله علیه از همان روز اوّل که قیام کردند برای این امر، انگیزه‌شان اقامه‌ی عدل بود».[11] سیدالشهدا سلام‌الله علیه، که همه‌ی عمرش را و همه‌ی زندگیش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم و جلوگیری از مفاسدی که حکومت‌ها در دنیا ایجاد کردند، تمام عمرش را صرف این کرد و تمام زندگی‌اش را صرف این کرد که این حکومت، حکومت جور بسته بشود و از بین برود.[12]
عدالت به معنای برخورداری همه از حقوق اسلامی و انسانی و رعایت یکسان حق میان همه و همه را به یک چشم دیدن نیز در نهضت عاشورا متجلّی است. امام حسین(ع) روز عاشورا بر بالین همه‌ی شهیدان حاضر شد، چه جوان خودش و چه غلامش، چه مولی و چه نوکر؛ همه از عنایت آن حضرت برخوردار شدند.
یکجا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت / در دین ما سیه نکند فرق با سفید
از سوی دیگر، حضرت زینب(س) به یزید اعتراض کرد که آیا این عادلانه است که خانواده‌ی خودت در حجاب و حرم، مستور باشند ولی خاندان پیامبر را با این وضع، به دشت و بیابان کشانده‌ای که همه به چهره‌های آنان بنگرند: «اَمِنَ الْعَدْلِ یَابْنَ الطُلَّقاءِ تَخْدیرُکَ حَرائِرَکَ وَ سَوْقُکَ بَناتِ رَسُولِ اللهِ سَبایا؟...»[13]
پیام عاشورا، دعوت از انسان‌ها برای تلاش در راه اقامه‌ی عدل و قسط است که بدون حیات اجتماعی مبتنی بر عدل، همه‌ی ارزش‌ها تباه می‌شود و زمینه‌ی مرگ دستورهای دینی و آیین الهی فراهم می‌آید. به تعبیر حضرت امیر(ع):
اَلْعَدْلُ حَیاهُ الْأَحْکامِ.[14]
عدالت، مایه‌ی حیات احکام اسلام است.
ظلم بر محو عدالت سخت می‌کوشد هنوز
ظالم از خون دل مظلوم، می‌نوشد هنوز
تا عدالت را کند جاوید در عالم، حسین
 خون پاکش بر بساط ظلم، می‌جوشد هنوز


خودآزمایی


1- یکی از درس‌های نهفته در سخن « اُریدُ اَنْ آمُرَ باِلْمَعْرُوفِ وَ انْهی عَنِ الْمُنْکَرِ» را بیان کنید.
2- بارزترین محورهای قیام عاشورا کدامند؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 291.
[2]. بحار الأنوار، ج 44، ص 328.
[3]. مفاتیح الجنان، زیارت مخصوصه و زیات مطلقه امام حسین(ع)، (ص 758، 775، 777). در زیارت وارث هم همین تعبیر وجود دارد (ص 427).
[4]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 356.
[5]. من رأی سلطاناً جائراً... (موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 360).
[6]. بحارالانوار، ج 44، ص 383.
[7]. ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 39.
[8]. بحارالأنوار، ج 100، ص 37؛ تحف‌العقول، ص 239.
[9]. ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 62.
[10]. مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین(ع) در اول رجب، ص 439.
[11]. صحیفه‌ی نور، ج 20، ص 189.
[12]. همان، ص 190.
[13]. بحارالانوار، ج 45، ص 158.
انبیاء، ایه 18.
[14]. غررالحکم، ج 1، ص 104.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
جواد محدثی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: