از ابنعبّاس منقول است كه:
من در یک شب مهتابی خدمت امام امیرالمؤمنین(ع) در خارج شهر كوفه بودم. به من فرمود: (الف) که اوّلین حرف از حروف جملهی «الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِینَ» است، تفسیرش چیست؟ ابنعبّاس، که از شاگردان مبرّز[1] امام امیرالمؤمنین(ع) در تفسیر است و جزو دانشمندان شناخته شده است، میگوید: در جواب امام(ع) سكوت كردم، چون چیزی نداشتم كه بگویم. خود امام شروع به تفسیر كردند و ساعتی راجع به تفسیر حرف (الف) مطالبی فرمودند و سپس به تفسیر چهار حرف دیگر از كلمهی «الحمد» پرداختند و هنوز از تفسیر حرف (دال) فارغ نشده بودند که «بَرِقَ عَمُودُ الصُّبْحِ» سپیدهی صبح دمید و به من فرمود:
«قُمْ یا اَبا عَبّاسِ اِلَی مَنْزِلِکَ و تَأَهَّبْ لِفَرْضِکَ»؛[2]
«ای ابا عبّاس، برخیز و به منزلت برو و آمادهی نمازت باش».
یعنی از اوّل شب تا سحر به تفسیر حروف پنجگانهی کلمهی «الحمد» پرداخته و باز به پایان نرسیده است. فرموده است:
«لَوْشِئْتُ لَاَوْقَرْتُ سَبْعِینَ بَعِیراً مِنْ تَفْسیرِ فاتِحَةِ الْکِتابِ»؛[3]
«اگر بخواهم، از تفسیر سورهی فاتحة الكتاب هفتاد شتر را سنگین بار میکنم».
البتّه، عدد هفتاد اینجا از باب افادهی[4] تكثیر است و خصوص عدد منظور نیست كه هفتاد و یک و هشتاد نمیشود. فرمودهاند:
«وَ اللهِ لَقَدْ تَجَلَّی اللهُ لِخَلْقِهِ فی کَلامِهِ وَ لکِنْ لا یُبْصِرون»؛[5]
«به خدا قسم، خداوند در آیینهی كلامش برا خلقش تجلّی كرده است ولیكن نمیبینند».
خدا كه وجود لایتناها[6] است، قهراً تجلّیاش نیز لایتناها خواهد بود و جز خودش و اولیایش (در حدّ اذن) احاطه به حقایق آن نخواهند داشت؛ امّا:
«حَفَظَة سِرِّ اللهِ»؛
«[خاندان رسول(ص)] نگهبانان راز خدا هستند».
خداوند رازها و اسراری دارد كه كسی جز رسول و اهل بیتش(ع) محرم آن رازها نیست و آنها نیز بر حسب طبع راز نگهداری، آن رازها را پیش كسی فاش نمیكنند؛ چرا كه اگر قابل فاش كردن بود، دیگر رازی نمیبود و آن بزرگواران نیز (حَفَظَة سِرِّاللهِ) و رازداران خدا نمیشدند. این شعر از کتاب یكی از اهل معرفت نقل شده است:
غلامی با طَبَق میرفت خاموش / طَبَق را سر بپوشیده به سرپوش
یکی گفتش: چه داری بر طَبَق تو / مکن با من کجی بر گو به حق تو
از غلام خواست كه از محتوای طبق سرپوشیده آگاهش سازد. غلام در پاسخ این درخواست و توقّع بیجا گفت:
ز روی عقل اگر بایستی این راز / كه تو دانستهای بودی سرش باز
یعنی، برای این سرپوش روی آن نهاده و مستورش كردهاند كه تو و امثال تو ندانند در آن چه چیزهایی هست؛ وگرنه بازش میگذاشتند. همه چیز درخور درک همه کس نیست. این ابیات منسوب به امام سیّدالسّاجدین(ع) است:
اِنّی لَاَکْتُمُ مِنْ عِلمِی جَواهِرَه / کَیْ لا یَراهُ اَخُو جَهْلٍ فَیَفَتُنا
وَ رُبَّ جَوْهَرِ عِلْمٍ لَوْ اَبوُحُ بِهِ / لَقِیلَ لِی اَنتَ مِمَّنْ یَعْبُدُ الوَثَنا
وَ قَدْ تَقَدَّمَ فِی هذا اَبوُحَسَنٍ / اِلَی الْحُسَیْنِ وَ وَصَّی قَبْلَهُ الْحَسَنا
«من گوهرهایی از دانستههای خودم را پنهان میدارم كه در صورت فاش شدن، سبب گمراهی آدم نادان میشود و چه بسیار از حقایق علمی نزد من هست كه اگر اظهار كنم، میگویند تو از گروه بتپرستانی و پیش از من، این پوشیده نگه داشتن بسیاری از حقایق علمی را امیرالمؤمنین علی(ع) به فرزندانش، حسن و حسین(ع) سفارش كرده است».
به ما هم گفتهاند، دربارهی بعضی مطالب كه جنبهی سرّی دارد کنجکاوی نکنید که به جایی نمیرسید و احیاناً ممكن است دچار وسوسههای شیطانی بشوید؛ مثلاً، راجع به مسألهی قضا و قدر خیلی كاوش نكنید. این كه شیطان برای چه خلق شده و چرا راه وسوسهی آدمیان به روی او باز شده و چرا وقتی به حضرت آدم گفتند از میوهی آن درخت نخور، او خورد و گرفتاریها پیش آمد و ... از اسرار خلقت است، شما كاری به اینها نداشته باشید. به شما دستورهایی داده شده است؛ به آنها عمل كنید. اگر پاک شدید، تدریجاً قلبتان روشن میشود و ممكن است اندكی از آن اسرار هم بر شما معلوم گردد؛ ولی تا پردههایی روی قلب افتاده است، کسی توقّع نداشته باشد كه از آن اسرار آگاه شود.
یکی از آقایان اهل فضل از من سؤال میكرد، ما كه در این جملهی مربوط به حضرت صدّیقهی کبری(س) میگوییم:
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُکَ بِفاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنِیها و السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها»؛
«خدایا، از تو میخواهم به حقّ فاطمه(س) و پدر فاطمه و همسر فاطمه و فرزندان فاطمه(س) و سرّ به ودیعت نهاده شده در فاطمه».
آن سرّ مُستَودع[7] در فاطمه چیست؟ گفتم: اگر چه برخی از علما توجیهاتی كردهاند، ولی به نظر من اگر بنا بود ما بفهمیم که سرّ نبود. معلوم میشود كه یک راز پنهانی است بین خدا و زهرا(س) و خدا آن راز را به امانت در صندوق سینهی حبیبهاش قرار داده است؛ نه كسی میتواند از آن راز آگاه گردد و نه آن حضرت مُجاز به فاش كردن آن راز است. از خدا بخواهیم اندكی چشم دل ما را باز كند كه تا نمردهایم از جمال آسمانی آنها، اگر چه از پشت پرده و حجابهای فراوان هم باشد، بهرهای بگیریم تا وقتی از این دنیا رفتیم، آنجا بتوانیم با آنها محشور بشویم.
پینوشتها
[1]ـ مبرّز: فائق و برجسته.
[2]ـ بحارالانوار، جلد ۹۲، صفحهی ۱۰۴.
[3]ـ بحارالانوار، جلد ۹۲، صفحهی ۱۰۳.
[4]ـ افاده: فایده رساندن.
[5]ـ المحجّة البیضاء، جلد 2، صفحهی 247.
[6]ـ لایتناها: بدون انتها، بینهایت.
[7]ـ مستودع: به امانت گذاشته شده.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی