بخش سوّم: از خواستگاری تا عقد | ۱
خواستگاری
خواستگاری را مرد یا خویشان و دوستان نزدیکش انجام میدهند و اگر توسط خویشان انجام بگیرد بهتر است، زیرا احترامی است به آنها و موجب صفا و الفت بین دو خانواده خواهد بود، به علاوه سنگینتر و آبرومندتر میباشد. خواستگاری جنس مذکر از جنس مؤنث طبق ناموس آفرینش میباشد و عکس آن مستهجن به شمار میرود. مرد همیشه خواهان است و زن خواسته. از مرد طلب و عشق مطلوب است و از زن حیا و ناز و کرشمه. در مراسم خواستگاری چنین مرسوم است که از جانب مرد چیزی از قبیل انگشتر یا حلقه یا زیورآلات یا لباس به زن تقدیم میشود، و این رسم خوبی است، زیرا در روح زن تأثیر نیکو میگذارد و این عمل را دلیل صدق و علاقه مرد میشمارد و بدین وسیله احساس شخصیت میکند و محبت و علاقهاش زیاده میگردد. در این مراسم مقداری هم شیرینی از طرف مرد به خانه عروس برده میشود که آن هم در ایجاد محبت تأثیر دارد. بعد از این مراسم، متقابلاً از خانواده عروس چیزی از قبیل ساعت یا حلقه یا لباس، و مقداری هم شیرینی به خانه داماد برده و تقدیم او میشود.
بعد از این مراسم، زن و مرد نامزد شدهاند و به همدیگر وعده دادهاند که در آیندهای نزدیک مراسم عقد و خطبه خوانی را انجام دهند و زن و شوهر باشند.
در دوران نامزدی و قبل از خطبه خوانی، پسر و دختر محرم نیستند و شرعاً حق تمتع و لذتجویی از یک دیگر را ندارند، در این مورد باید منتظر خطبه خوانی باشند. ولی باید توجه داشته باشند که دوران نامزدی دوران حساسی است که ممکن است در اثر بیتوجهی کدورت حاصل شود و علاقهها به دلسردی تبدیل گردد. رفت و آمد خانوادگی باید برقرار باشد. خوب است پسر گاه گاه هدیهای برای دختر بفرستد و اگر به سفر رفت به وسیلهی نامه یا تلفن از نامزدش احوال پرسی کند و از سفر سوغاتی برایش بیاورد. در مقابل دختر و خانوادهاش متقابلاً مقابله به مثل کنند و بدین وسیله مراتب وفاداری و علاقه خویش را اظهار نمایند.
مراسم نامزدی استحکام کافی ندارد و ممکن است در اثر حوادثی کوچک در معرض انحلال قرار گیرد. بنابراین خانوادهی پسر و دختر و خود آنها باید مراقب رفتار و گفتارشان باشند، مبادا وسیلهی دلسردی و انحلال فراهم گردد.
در دوران نامزدی گرچه پسر و دختر هنوز شرعاً و رسماً زن و شوهر نشدهاند ولی وعدهی ازدواج دادهاند، باید به وعدهی خویش وفادار باشند. پسر باید توجه به هر دختر دیگری را از مغز خود بیرون سازد و جز به نامزدش نیندیشد. دختر نیز باید از همهیپسران چشم بپوشد و فقط در انتظار وصلت با نامزدش باشد.
بر عهد و پیمانی که در هنگام نامزدی بستهاید استوار و وفادار باشید و با بهانههای کوچک و جزیی این پیمان مقدس را بر هم نزنید. اگر خواستگار دیگری به سراغ شما آمد جواب رد به او بدهید. شما انسانید و انسان باید به وعدههایش وفادار باشد.
فقط در صورتی که عذر موجهی داشته باشید میتوانید نامزدی را بر هم بزنید، و آن در صورتی است که پسر یا دختر احساس کند که نامزدش فاقد یک یا چند معیار ضروری و مهم ازدواج است؛ مثلاً در این دوران برایش کشف شود که نامزدش تقیّد به دین و احکام شرع ندارد، بداخلاق، یا مشروبخوار، یا قمارباز، یا تارک الصلاة، یا معتاد، یا سارق و جنایتکار است. معلوم است که چنین ازدواجی قرین سعادت و خوشبختی نخواهد بود پس چه بهتر که در همان آغاز به هم بخورد. در چنین فرضی به صرفه آنهاست که نامزدی را بر هم بزنند، چون جلو ضرر را هر جا بگیری نفع است.
ولی در همین صورت هم باید قضیه را به طور مسالمتآمیز و دوستانه و با رعایت کامل اخلاق و مقررات اسلامی حل و فصل نمود، و از هتک آبرو و بدگویی و کینه توزی و اذیت و آزار جداً خودداری کرد.
ناگفته نماند که چون هنوز صیغهی عقد خوانده نشده هدایایی که زن و مرد به دیگری عطا کرده تعلق به خودش دارد و میتواند آن را مطالبه کند و پس بگیرد، زیرا هدیه معلق به ازدواج بود و چون ازدواجی واقع نشده قابل استرداد میباشد. البته این حکم مخصوص است به هدایایی که معمولاً باقی میماند، مانند انگشتر و حلقه و لباس و زیورآلات و ساعت و امثال اینها، این قبیل چیزها را میتوانند مطالبه کنند و بر دیگری واجب است تحویل دهد. اما چیزهایی که ماندنی نیستند و برای مصرف برده میشوند، مانند شیرینی و میوه، اینها قابل استرداد نیستند و نباید مورد مطالبه قرار گیرند. به هر حال در این موارد گذشت لازم است نباید سختگیری کرد، تحمل ضررهای کوچک بهتر است از تحمل دشواریهای ناگوار آینده.
نامزدی
در بین بعضی مردم مرسوم است که دختر و پسر را سالها قبل از موقع ازدواج، بلکه گاهی در زمان کودکی و حتی شیرخوارگی نامزد میکنند. در مراسم نامزدی صیغهی عقد خوانده نمیشود. بلکه غالباً با تبادل حلقه نامزدی و مقداری لباس و شیرینی مراسم انجام میگیرد. در این مراسم پدر و مادر دختر و پسر قول و قرار میگذارند که در موقع مناسب دختر و پسر را به عقد یک دیگر در آورند. مراسم نامزدی را بدین منظور انجام میدهند که دختر و پسر را از ازدواج با دیگری محفوظ بدارند و مطمئن باشند که با دیگری ازدواج نخواهند کرد. در این جا این سخن مطرح میشود که آیا این کار رسم خوبی است یا نه؟
به نظر من اگر نامزدی در سنین ازدواج باشد، و دختر و پسر از رشد کافی برخوردار باشند و بتوانند مصالح خود را تشخیص دهند، عیبی ندارد. مشروط بر این که با دختر و پسر مشورت و نظرخواهی و رضایت آنها جلب شده باشد. اما اگر دختر و پسر در سنین کودکی یا در آغاز نوجوانی نامزد شوند و بعد از گذشت چندین سال بخواهند عقد بخوانند، من چنین نامزدی را صلاح نمیدانم، زیرا دختر و پسر در سنین پایین رشد کافی ندارند و نمیتوانند مصالح خود را تشخیص دهند، ممکن است بعد از بزرگ شدن و در موقع ازدواج همدیگر را نپسندند، ولی چون مدتها در حال نامزدی بودهاند جرئت بر هم زدن مراسم نامزدی را نداشته باشند به علاوه غالباً با مخالفت شدید پدر و مادر و سایر اقوام مواجه خواهند شد. در نتیجه ناچارند عمری را در رنج و ناراحتی و تلخ کامی بسر برند و غالباً به طلاق منجر میشود، مسئول همه این بدبختیها پدر و مادری هستند که پسر و دخترشان را در حال کودکی و عدم رشد و بلوغ عقلانی نامزد کردهاند.
به نامههای زیر توجه نمایید:
دوشیزه... در نامهاش مینویسد:
پنج سال پیش که دختر کوچکی بودم مرا نامزد پسرخالهام کردند ولی من اصلاً نمیدانستم نامزد شدهام. تا این که در چهارده سالگی فهمیدم که نامزد هستم. ولی من این پسر را اصلاً دوست ندارم وقتی جلو چشمم ظاهر میشود مانند دیو است. هر چه به پدر و مادرم میگویم به حرفم توجه نمیکنند. مادرم میگوید پسرخالهات چه عیبی دارد؟ آن از مال و ثروتش، آن هم از خانوادهاش. ولی به خدا آنها اخلاق خوبی ندارند. پسرخالهام همیشه با پدر و مادرش دعوا میکند. من از او نفرت دارم. من همیشه در درسهایم موفق بودهام، اما از وقتی این مسئله پیش آمد دیگر نمیتوانم خوب درس بخوانم، همیشه ناراحت و غمگین هستم. مادرم مرتب مرا سرزنش میکند و میگوید: قربان فلان دختر شوی میبینی برای نامزدش چه میکند؟ من هم با عصبانیت میگویم بله ولی او خودش نامزدش را انتخاب کرده، ولی نامزد مرا تو انتخاب کردهای. به پدرم نامه نوشتم که اگر این پیوند لعنتی را بر هم نزنید خودم را میکشم ولی پدرم باز هم جواب منفی داد. چند بار خواستم خودکشی کنم ولی از خدا ترسیدم، از آبروی پدر و مادرم ترسیدم. ولی اگر این پیوند را بر هم نزنند بالأخره چارهای جز خودکشی ندارم، زیرا من رنج و سختی آن جهان را از رنج و سختی این جهان بیشتر دوست دارم. شما را به خدا به این پدر و مادرها بگویید: با فرزندانشان این جور رفتار نکنند.
خانم... در نامهاش نوشته است:
سالها پیش به ازدواج مردی درآمدم که از کودکی نامزدش شده بودم.
بدین جهت این ازدواج را پذیرفتم که ده سال انتظار مرا کشیده بود. با این که تناسبی نداشتیم نتوانستم جواب رد بدهم. از اول از او تنفر داشتم ولی امیدوار بودم که بعد از ازدواج، عشق و علاقهای در ما پیدا شود ولی متأسفانه بعد از این همه مدت هنوز از او متنفرم، ولی تا کنون حال و احوال خودم را به هیچ کس نگفتهام و همه خیال میکنند ما زندگی شیرین و خوشی داریم، و در همه حال بازیگر خوبی بودهام. تصمیم دارم تا آخر به همین صورت به زندگی ادامه دهم. ولی غرضم از نوشتن نامه این بود که به پدر و مادرها بگویید هیچ وقت ندانسته و با زور برای فرزندانتان همسر انتخاب نکنید. شما نمیدانید من در طول این سالها چه کشیدهام. تاکنون درد دلم را به احدی نگفتهام.
اکنون برای شما میگویم تا کمی سبک شوم.
خودآزمایی
1- به چه دلایلی اگر خواستگاری توسط خویشان انجام بگیرد بهتر است؟
2- چرا دوران نامزدی دوران حساسی است؟
3- در چه صورتی میتوان نامزدی را بر هم زد؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی