آری، كسی كه در مسیر این مقصد عالی قدم بر میدارد باید تمام این علوم عدیده را كه جنبه مقدّمی دارند برای تفقّه به قدر كافی تحصیل نماید و تازه پس از تحصیل همهی این علوم نوبت به مطلب مهمّ دیگری میرسد كه میتوان گفت اهمّ شرایط در مسألهی اجتهاد است و آن به دست آوردن ملکهی استنباط یعنی آن نیروی عظیم نفسانی است که بر اثر ممارست و مداومت عملی طولانی در مناظرات علمی و مباحاثات تدریسی و تمرینات مكرّر در اِعمال قواعد کلّی در ردّ فروع بر اصول و تضارب آراء و تبادل افكار با صاحبنظران و مجتهدان در میدان گرم و پرشور حوزههای علمیّه و قهرمانان فنّ برهان و جدل پدید میآید و در پی آن یک نوع حالت پختگی و ورزیدگی و قهّاریّت روحی در تطبیق قواعد کلّی بر مسائل جزئی در شخص بهوجود میآید و در این موقع میتوان گفت او یک فقیه واقعی و یک مجتهد ـ به اصطلاح ـ به «حمل شایع صناعی» است؛ وگرنه، تنها با خواندن چند كتاب از ادبیات و منطق و معانی و بیان و ماندن چند سال در یک حوزهی علمیّه و دیدن چند كتاب از سطوح درسی مانند «فرائد و مكاسب و كفایه» و شركت ـ فرضاً ـ یک یا دو دوره در درس خارج اصول كسی فقیه و مجتهد نمیشود كه مدّعی اهلیّت افتاء و اظهار نظر در مسائل فقهی شود و با جرأت تمام رسالهی فتوائیّه به دست مردم بدهد كه رسول معظّم(ص) فرمود:
اَجْرَأُکُمْ عَلَی الْفَتْوی اَجْرَأُکُمْ عَلَی النّارِ؛[1]
بیپرواترین شما بر فتوا بیپرواترین شماست بر آتش.
اینجا مناسب است كلام یكی از بزرگان فقه و اَعلام شریعت را در باب شرایط اهلیّت فتوا بیاوریم كه مؤیّد و شاهد روشن مطلب باشد. مرحوم شیخ زینالدّین عاملی معروف به شهید ثانی(قدّس سرّه) در كتاب شرح اللّمعه، کتاب القضاء، پس از ذكر علوم لازم التّحصیل برای تصدّی مقام افتاء میفرماید:
نَعَمْ؛ یُشْتَرَطُ مَعَ ذلِکَ کُلِّهِ اَنْ یَکُونَ لَهُ قُوَّةٌ یَتَمَکَّنُ بِها مِنْ رَدِّ الْفُرُوعِ اِلی اُصُولِها وَ اِسْتِنْباطِها مِنْها وَ هذِهِ هِیَ الْعُمْدَةُ فِی هذا الْبابَ وَ اِلاّ فَتَحْصِیلُ تِلْکَ الْمُقَدَّماتِ قَدْ صارَتْ فِی زَمانِنا سَهْلَةً لِکَثْرَةِ ما حَقَّقْهُ الْعُلَماءُ وَ الْفُقَهاءُ فیها وَ فِی بَیانِ اسْتِعْمالِها وَ اِنَّما تِلْکَ القُوَّةُ بِیَدِاللهِ تَعالی یُؤْتِیها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ عَلی وِفْقِ حِکْمَتِهِ وَ مُرادِهِ وَ لِکَثْرَةِ الْمُجاهَدَةِ وَ الْمُمارَسَةِ لِأَهْلِها مَدْخَلٌ عَظِیمٌ فِی تَحْصِیلِها وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ اِنَّ اللهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ؛[2]
علاوه بر لزوم تحصیل علوم نامبرده كه در زمان ما بر اثر تحقیقات فراوان علما و تألیفات گستردهی فقها تحصیل آن علوم بسیار سهل و آسان شده است، آنچه ركن عمده در این باب است، به دست آوردن نیرویی است كه به وسیلهی آن شخص عالم، قادر بر استنباط و ردّ فروع بر اصول باشد و آن موهبتی است كه خداوند حكیم بر اساس ارادهی حكیمانهاش به هر كدام از بندگانش كه سعی و تلاش بسیار و ممارست مستدام از خود نشان دهد اعطا میكند؛ كه خود فرموده است: آنان كه در راه ما بكوشند، ما آنها را به راههای خویش هدایت میكنیم و به درستی كه خدا با نیكوكاران است.
مرحوم شیخ انصاری(قدّس سرّه) با دارا بودن آن مرتبهی بسیار بلند از دقّتنظر و عمق تحقیق در مسائل مختلف علمی كه مقبول و مسلّم عندالکلّ است در مقام ارائهی رفعت جایگاه اجتهاد و توجّه دادن به صعوبت نیل به آن مقام، به دست آوردن آن را سختتر از جهاد طولانی با دشمن معرّفی میكند و از خدا میخواهد كه آن رتبهی عظیم را به عنوان یک رزق و موهبت عظمای الهی به او عنایت فرماید. تعبیر آن مرد بزرگ این است:
رَزَقَناَ اللهُ الْاِجْتِهادَ، فَاِنَّهُ اَشَدُّ مِنْ طُولِ الْجِهادِ؛[3]
خداوند اجتهاد را به ما روزی فرماید، چرا كه اجتهاد سختتر از یک جهاد طولانی است.
از حضرت امام باقر(ع) منقول است:
مَنْ اَفْتَی النّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدیً مِنَ اللهِ لَعَنَتْهُ مَلائِکَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَلائِکَةُ الْعَذابِ وَ لَحِقَهُ وِرْزُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْیاهُ؛[4]
كسی كه بدون داشتن علم و آگاهی لازم و بدون هدایت خاصّ الهی فتوا در دین مردم بدهد، فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب او را لعنت میكنند و بار گناه كسانی كه به فتوای او عمل كردهاند بر دوش وی نهاده میشود.
رسول اكرم(ص) میفرماید:
مَنْ اَفْتَی النّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ، کانَ ما یُفْسِدُهُ مِنَ الّدینِ اَکْثَرَ مِمّا یُصْلِحُهُ؛[5]
كسی كه بدون شایستگی علمی فتوا برای مردم بدهد، افسادش در دین بیش از اصلاحش خواهد بود.
باز از آن حضرت(ص) نقل شده است:
اِنَّ اللهَ لا یَنْتَزِعُ الْعِلْمَ انْتِزاعاً وَلکِنْ یَنْتَزِعُهُ بِمَوْتِ الْعُلَماءِ حَتّی اِذا لَمْ یَبْقَ مِنْهُمْ اَحَدٌ اِتَّخَذَ النّاسُ رُؤَساءَ جُهّالاً فَاَفْتَوُا النّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ؛ فَضَلُّوا وَ اَضَلُّوا؛[6]
حقیقت آن كه، خداوند علم را از دسترس مردم بیرون نمیبرد مگر با مرگ عالمان [که یکی پس از دیگری میمیرند] تا این كه وقتی احدی از آنان باقی نماند، ناگزیر مردم به سراغ نادانان میروند و آنها را به ریاست و پیشوایی خود بر میگزینند؛ آنان نیز بدون اهلیت علمی، فتوا در دین مردم میدهند و در نتیجه، هم خودشان گمراه میشوند هم مردم را به گمراهی میافكنند.
این آیه را هم در قرآن كریم میخوانیم:
لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یفْرَحُونَ بِما أَتَوا وَ یحِبُّونَ أنْ یحْمَدُوا بِمَا لَمْ یفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ؛[7]
گمان مبر آنان كه از اعمال [زشت] خود خوشحال میشوند و دوست دارند در برابر كار [نیكی] كه انجام ندادهاند مورد ستایش قرار گیرند، از عذاب [خدا] بركنار مانند [بلکه] برای آنها عذاب دردناكی است.
در شأن نزول این آیه آمده است كه جمعی از یهود آیات آسمانی تورات را بهمنظور رسیدن به منافع مادّی تحریف و حقایق آنها را كتمان میكردند و از این كار زشت و ننگین خود بسیار خوشحال و مسرور میشدند و در عین حال دوست میداشتند و متوقّع بودند كه مردم آنها را عالم عادل و پاسدار دین و مبیّن احکام الهی بشناسند و مورد مدح و ثنا و ستایش قرارشان دهند و لذا خداوند حكیم با این آیهی كریمه آنها را تخطئه كرده و به عذاب الیم تهدید فرموده است و تردیدی نیست در این كه آیهی شریفه به یهود عصر نزول قرآن اختصاص ندارد، بلكه شامل هر قومی در هر عصر و زمانی میشود كه در شرایط مختلف اجتماعی قرار گرفته و به رغم نداشتن صلاحیّت، در رَتق و فَتق امور اساسی امّت اسلام دخالت میكنند و از اعمال زشت خود بسی خوشحال و مسرورند و در عین حال از مردم متوقّعند آنها را به خدماتی كه ارائه ندادهاند بستایند و با زبان و قلم به عناوین و القابی كه فاقد اهلیت آن هستند بنامند و بخوانند و از طریق رسانههای عمومی به تجلیل و تقدیر عاری از صدقشان بپردازند.
یُحِبُّونَ اَنْ یُحْمَدوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا؛
از رسول اكرم(ص) منقول است كه به یاران خود فرمودند:
ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِکُمْ اَقوامٌ یَقْرَؤُونَ الْقُرْآنَ یَقُولُونَ: قَرَأْنَا القُرآنَ مَنْ اَقْرَأُ مِنّا؟ وَ مَنْ اَفْقَهُ مِنّا؟ وَ مَنْ اَعْلَمُ مِنّا؟ ثُمَّ اَلْتَفَتَ اِلَی اَصْحابِهِ فَقالَ: هَلْ فِی اُولئِکَ مِنْ خَیْرٍ؟ قالُوا: لا. قالَ: اُولئِکَ مِنْکُمْ مِنْ هذِهِ الآیَة «وَ اُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النّارِ»؛[8]
پس از شما مردمانی خواهند آمد كه قاریان قرآن [و عالمان به قرآن] هستند [و از روی خودپسندی] میگویند: ما قرآن خواندهایم [اهل اطّلاع از قرآنیم] كیست قرآنیتر از ما و كیست فهمندهتر از ما و كیست عالمتر و داناتر از ما؟ آنگاه حضرت رو به یاران خود كرد و فرمود: آیا [از نظر شما] در میان این مرد [خودپسندِ خودستا] خیری هست [که نفعی از آنها به مردم برسد]؟ گفتند: نه. فرمود: این دسته از شما [امّت اسلام] از مصادیق این آیه هستند: «اینان همهی آتش جهنّمند».[9]
و نیز آن حضرت در حدیث دیگری فرموده است:
مَنْ تَعَلَّمَ عِلْماً لِیُمارِیَ بِهِ السُّفَهاءَ اَوْ لِیُباهِیَ بِهِ الْعُلَماءَ اَوْ یَصْرِفَ بِهِ النّاسَ اِلی نَفْسِهِ یَقُولُ: اَنَا رَئیسُکُمْ، فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ. اِنَّ الرِّیاسَةَ لا تَصْلَحُ اِلاّ لِاَهْلِها فَمَنْ دَعَا النّاسَ اِلی نَفْسِهِ وَ فیهِمْ مَنْ هُوَ اَعْلَمُ مِنْهُ، لَمْ یَنْظُرِ اللهُ اِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ؛[10]
كسی كه علمی را فراگیرد تا به وسیلهی آن با ابلهان به ممارات* و با عالمان به مباهات و فضلنمایی بپردازد و یا وجههی مردم را به سوی خود گرداند و خود را رئیس و پیشوای آنان قلمداد كند [باید بداند كه با همین علم و بر اساس این نیّت] جایگاه آتشین از جهنّم برای خود تهیّه و آماده میسازد، چرا كه ریاست و پیشوایی مردم اهلی دارد و هر كسی شایستهی آن نیست. حال، هر كه مردم را به سوی خود بخواند، در حالی كه در میان آنان كسی داناتر و اعلم از او باشد، خداوند در روز قیامت به او نظر نخواهد كرد [و او را از رحمت خود محروم خواهد ساخت].
آری، به خاطر همین مسئولیت هراسانگیز بوده است كه بزرگان از اتقیای علما تا حدّ امكان از قبول آن استنكاف میكردند و خود را ـ با وجودِ داشتن اهلیّت كامل ـ از جرگهی صاحبان فتوا دور نگه میداشتند و به فرمودهی امام صادق(ع) گردن خود را جِسر و پل برای عبور میلیونها نفر از مردم قرار نمیدادند.[11]
1- اهمّ شرایط در مسألهی اجتهاد چیست؟
2- چرا بزرگان از اتقیای علما تا حدّ امكان از قبول ریاست و پیشوایی (دینی) مردم استنكاف میكردند؟
3- شأن نزول آیهی ۱۸۸سورهی آل عمران را بیان کنید.
[1]ـ بحارالانوار، جلد ۲، صفحهی ۱۲۳، حدیث ۴۸.
[2]ـ شرح اللّمعه، کتاب القضاء، طبع قدیم، صفحهی 204.
[3]ـ فرائد الاصول، چاپ رحمةالله، صفحهی 148.
[4]ـ بحارالانوار، جلد 2، صفحهی 118، حدیث 23.
[5]ـ بحارالانوار، جلد 2، صفحهی ۱۲۱، حدیث ۳۵.
[6]ـ همان، صفحهی ۴۴، حدیث ۷۴.
[7]ـ سورهی آل عمران، آیهی ۱۸۸.
[8]ـ بحارالانوار، جلد 2، صفحهی ۱۱۱، حدیث ۲۴.
[9]ـ سورهی آل عمران، آیهی ۱۰.
[10]ـ بحارالانوار، جلد 2، صفحهی ۱۱۰، حدیث ۱۶.
*ممارات: بحث و گفتگو به منظور کوبیدن طرف و مغلوب ساختن او که از خوهای زشت آدمی است.
[11]ـ ضمن وصیّت به «عنوان بصری» که قبلاً بیان شد.