ضمن حدیثی از امام امیرالمؤمنین(ع) منقول است:
اَلْزَمُ الْعِلْمِ لَکَ ما دَلَّکَ عَلَی صَلاحِ قَلْبِکَ وَ اَظْهَرَ لَکَ فَسادَهُ؛[1]
لازمترین علم برای تو آن علمی است كه تو را به صلاح قلبت راهنمایی كند و فساد آن را بر تو آشكار سازد.
و ذیل همان حدیث آمده است:
فَلا تَشَغَّلَنَّ بِعِلْمٍ لا یَضُرُّکَ جَهْلُهُ وَ لا تَفْعُلَنَّ عَنْ عِلْمٍ یَزیدُ فِی جَهْلِکَ تَرْکُهُ؛
پس هیچگاه خود را سرگرم علمی مساز كه ندانستن آن برای تو زیانی نخواهد داشت و هیچگاه از [فراگرفتن] علمی غفلت مكن كه ترک [تحصیل] آن بر جهل تو خواهد افزود.
البتّه تردیدی نیست در این که علم مطلقاً دارای شرف و فضیلت است و بر هر چه تعلّق بگیرد از جهل به آن بهتر است. امّا هر انسان عاقل منصفی میداند که با این عمرهای كوتاه و محدود بودن امكانات لازم همچون آمادگی نیروهای جسمی و روحی برای تحصیل علم و تنگی وقت و زمان تحصیل و عدم دستیابی به اساتید فنون مختلف و پیش آمدن انواع حوادث و موانع بسیار و... هیچگاه یک بشر عادی نمیتواند تمام علوم و فنون را به دست آورده و جامع جمیع فضایل گردد و لذا ناگزیر باید در مقام انتخاب و ترجیح برخی از علوم برآید و آن علمی را كه به حال او نافعتر و تحصیل آن لازمتر است در رتبهی اوّل اولویّت قرار دهد و خود را صرفاً به تحصیل و تكمیل آن مشغول سازد و تا به قدر كافی از آن علم برخوردار نشده است، به غیر آن نپردازد و بدیهی است كه در بین علوم آنچه مربوط به حیات ابدی نسان و تأمینکنندهی سعادت جاودانهی آدمی است، دارای اهمّیّت و اولویّت قطعی است و تحصیل آن نسبت به سایر علوم اَوجَب و اَلزَم است و آن علمی است که انبیاء و سفرای معصوم الهی(ع) به تعلیم آن مبعوث گشته و با جدّ و اهتمام شدید آدمیان را به فراگیری آن دعوت کردهاند و فقدان آن را سبب حرمان ابدی و هلاک دائم معرّفی فرمودهاند و آن علم تزکیه و تطهیر جوهر جان از لوث رذایل و مُحَلاّ ساختن آن به فضایل و مکارم اخلاق است كه خداوند حكیم پس از انشاء یازده قسم میفرماید:
قَدْ أفْلَحَ مَنْ زَکَّاها * وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها؛[2]
حقیقت آن كه، هر كس نفس خود را [از قذارت رذایل] تزكیه كرد، رستگار و مفلح شد و هر كس نفس خود را [به قذارت رذایل] آلوده ساخت، خائب و نومید [از نیل به سعادت] شد.
با توجّه به تعداد قسمهای پیدرپی که در این مورد (مسألهی تزکیهی نفس) در آیات اوّل سورهی شمس آمده و در تمام قرآن كریم از جهت كثرت تعداد قسم مورد منحصر است و همچنین با توجّه به عظمت اموری که متعلّق سوگند قرار گرفتهاند، تا حدّی میشود به اهمّیّت مطلب مورد سوگند پی برد كه مسألهی تزکیهی نفس انسان از عظمتی همچون عظمت خلقت حیاتبخش و سرنوشتساز ماه و خورشید و زمین و آسمان و نفس مُلهَمهی انسان و جلالت و کبریای حضرت خالق سبحان ـ عّزوعلا ـ برخوردار است[3] و به طور قطع و مسلّم فلاح و رستگاری و نیل به سعادت جاودان در گرو تزكیهی نفس انسان است و بس.
علم از نظر رسول خدا(ص)
از حضرت امام موسی كاظم(ع) منقول است:
دَخَلَ رَسُولُ اللهِ(ص) الْمَسْجِدَ فَإذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِیلَ عَلَّامَةٌ. فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ؟ فَقَالُوا لَهُ أعْلَمُ النَّاسِ بِأنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أیَّامِ الْجَاهِلِیَّةِ وَ الْأشْعَارِ الْعَرَبِیَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِیُّ(ص) ذَاکَ عِلْمٌ لا یَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لا یَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ(ص) إنَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلا هُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ؛[4]
رسول خدا(ص) داخل مسجد شد، دید جماعتی دور مردی را گرفتهاند. فرمود: این چیست؟ گفته شد: علّامه است. فرمود: علّامه چیست؟ گفتند: داناترین مردم به [تاریخ] انساب عرب و وقایع آن و دوران جاهلیّت و اشعار عربی. پیامبر اکرم(ص) فرمود: این علمی است كه نه از ندانستن آن زیانی به انسان میرسد و نه از دانستن آن نفعی عاید آدمی میشود. سپس آن حضرت فرمود: حقیقت آن كه، علم منحصراً سه چیز است: آیهی محکمه [یعنی علم عقاید حقّه و معارف الهیّه] یا فریضهی عادله [یعنی آگاهی از تزکیهی نفس و آراستن آن به فضایل اخلاق] یا سنّت قائمه [یعنی علم به احکام اعمال و آشنایی با وظایف ظاهر زندگی] و هر چه که غیر این سه علم است زیادت است.
از حدیث شریف استفاده میشود كه سایر علوم از هر قبیل كه باشد، در صورتی نافع به حال است كه آن سه علم اصلی به دست آمده باشد تا این علوم فرعی، زیادتی آورده و بر رونق ظاهر زندگی بیفزاید وگرنه صرف عمر در تحصیل هر علمی برای یک انسان عاری از معارف الهی و فاقد اخلاق فاضله و بیگانه از اعمال صالحه، جز تضییع سرمایهی عمر و دور گشتن از شرف انسانی و محرومیّت از سعادت بادی و افتادن به هلاکت دائمی چیز دیگری نخواهد بود و آن شعر مشهور سعدی انطباق كامل با این بینوا خواهد داشت كه:
خانه از پای بست ویران است
خواجه در بند نقش ایوان است
ابتدا اساس و پایبست ساختمان انسان الهی با آن علوم سهگانهی اصلی باید تحكیم گردد و پس از آن به نقش و نگار ساختمان به وسیلهی دیگر علوم پرداخته شود.
یک نکتهی اساسی كه در این باب باید توجّه کامل به آن داشت این است كه علم به رذایل و فضایل اخلاق و آگاهی از مهلكات و منجیات نفس به تنهایی كافی در تأمین سعادت انسان نیست كه آدمی دلخوش به این باشد كه عالم به تفاصیل علم اخلاق و تقسیمات اصلی و انشعابات فرعی از حكمت نظری و عملی، جنود عقل و جهل و نظایر این مفاهیم و اصطلاحات فنّی و علمی است و به هنگام القای سخن نیز خوب میتواند از عهدهی بیان مطلب برآید و دلهایی از مردمان را به سوی خود متوجّه سازد و حال آن که اگر این علم و آگاهی و این قهّاریّت در فهم و بیان، نورانیّتی در دل خود شخص بهوجود نیاورده و جوهر جانش متّصف به فضایل نكرده و همچنان در ظلمات رذایل حیران است و در لجنزار شهوات نفس و اعمال زشت سرگردان، باید بداند كه آن علم نه تنها تقرّبی برای او نیاورده و بر بصیرتش نیفزوده، بلكه فرسنگها از خدا دورش ساخته و از دیدن جمال اعلا كورش كرده است؛ چنان كه حضرت ربّ جلیل میفرماید:
وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِكْرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أعْمَی؛[5]
هر كه از یاد من روی بگرداند، زندگی سختی خواهد داشت و روز قیامت نابینا محشورش خواهیم كرد.
آنجا وقتی خود را كور دید، اعتراض به حق خواهد كرد كه:
...رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أعْمی وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً؛[6]
...پروردگارا، چرا مرا نابینا محشور كردی؟ من که بینا بودم.
و جواب خواهد شنید:
...کَذلِکَ أتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی؛[7]
این به خاطر آن است كه آیات من به تو رسید و آنها را فراموش کردی [ندیده و نشنیده گرفتی]. حال، امروز نیز تو فراموش خواهی شد [از چشم رحمت ما خواهی افتاد].
یعنی تو در دنیا هم كور بودی؛ چشم دلت کور بود و از دیدن آیات و نشانههای جلال و جمال ما محروم. آیات و نشانههای ما از همه سو تو را فرا گرفته بود. خوب میفهمیدی و به دیگران نیز میفهماندی؛ ولی یاللاسف که خود، آنها را نمیدیدی و از آنها در حجاب نسیان بودی. حال، امروز که روزِ بروز بواطن است و انکشاف سرائر، نه جمالی خواهی دید و نه مورد اعتنای حضرت ربّ جمیل ـ عزّ و علا ـ خواهی بود.
وَ کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ...؛[8]
و اینگونه جزا میدهیم كسی را كه اسراف كند و ایمان به آیات پروردگارش نیاورد.
آری، ما انسان غیرمؤمن به نشانههای خدایش را چنین كیفر میدهیم.
1- لازمترین علم از دیدگاه امام امیرالمؤمنین(ع) کدام است؟
2- چرا مسألهی تزکیهی نفس انسان از عظمتی همچون عظمت خلقت حیاتبخش و سرنوشتساز ماه و خورشید و زمین و آسمان و نفس مُلهَمهی انسان و جلالت و کبریای حضرت خالق سبحان ـ عّزوعلا ـ برخوردار است؟
3- سایر علوم از هر قبیل كه باشد، در چه صورتی نافع به حال هستند؟
[1]ـ مجموعهی ورّام، جلد 2، صفحهی 154.
[2]ـ سورهی شمس، آیات 9 و 10.
[3]ـ ترجمهی آیات اوّل سورهی شمس چنین است: به خورشید و گسترش نور آن سوگند و به ماه در آن هنگام که بعد از آن درآید و قسم به روز هنگامی که صفحهی زمین را روشن سازد و قسم به شب در آن هنگام که پهنهی زمین را بپوشاند و قسم به آسمان و کسی که آن را بنا کرده و قسم به زمین و کسی که آن را گسترانیده و قسم به نفس آدمی و کسی که آن را تعدیل کرده و سپس فجور و تقوا را به وی الهام کرده است [به تمام اینها سوگند] که هر کس نفس خود را تزکیه کرده، رستگار شده و هر کس نفس خود را آلوده ساخته، محروم گشته است.
[4]ـ کافی، جلد 1، صفحهی 32، حدیث 1.
[5]ـ سورهی طه، آیهی 124.
[6]ـ همان، آیهی 125.
[7]ـ همان، آیهی 12۶.
[8]ـ سورهی طه، آیهی 12۷.