در سالهاى اخیر توطئهاى خطرناك و مرموزى در جهت دینزدایى، قداستزدایى و گرفتن حساسیت و تعصب دینى شكل گرفته است. متأسفانه این نقشه و توطئه حسابشده توسط برخى از مسؤولان بلند پایه كشور نیز حمایت شده است. مجریان این نقشهی شوم با شگردهاى گوناگون، اعتقادات و مقدسات مردم را زیر سؤال بردند، تا آنجا كه حتى در عصمت پیامبر و ائمه اطهار تشكیك كردند و حتى حقانیت و درستى قرآن و از سوى خدا بودن آن را مشكوك قلمداد كردند. آنگاه با این باور كه حساسیت و غیرت دینى از افكار عمومى گرفته شده و دیگر افكار عمومى برخوردى با دین ستیزان ندارد، پردهها را كنار زدند و آشكارا عقاید شوم و فاسد خود را حتى با موهن و ركیكترین تعبیرات مطرح ساختند. بىشك همه دینباوران وظیفه دارند كه براى خاموش كردن فتنه و آتشى كه دین ستیزان شعلهور ساختهاند اقدام كنند. با توجه به این مهم، ما نیز مباحثى را در شبهاى گذشته طرح كردیم و در این جلسه، با استفاده از آیات قرآن به جمعبندى آن مباحث مىپردازیم.
در قرآن، اطاعت و پیروى از خداوند و پیامبران و جانشینان ایشان لازم و واجب شمرده شده است. همچنین ملاك پیروى و اطاعت از منظر قرآن، رسیدن به حق و حقیقت و رهایى از انحراف و گمراهى است و این هدف ارزشمند تنها در سایهی اطاعت خداوند، پیامبران و سایر پیشوایان دینى تأمین مىگردد. چون خداوند حق است و هدایتگر به حق، و انبیا را نیز به حق هدایت فرموده و راه خود را به آنها نموده تا مردم را به حق رهنمون گردند. پس شایسته است كه انسان به پیروى خداوند تن دهد و از پیروى گمراهان و كسانى كه او را به انحراف مىكشانند خوددارى كند:
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدى فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ. وَ ما یَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً إِنَّ اللهَ عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ؛[1] بگو: آیا از شریكان شما كسى هست كه به حق راه نماید؟ بگو: خداى به حق راه مىنماید. آیا كسى كه به حق راه مىنماید سزاوارتر است كه پیروى شود یا آنكه خود راه نیابد مگر آنكه او را راه نمایند؟ پس شما را چه شده؟ چگونه داورى مىكنید؟! و بیشترشان جز از گمان پیروى نمىكنند [ولى] گمان به هیچ وجه [آدمى را] از حقیقت بىنیاز نمىگرداند. آرى، خدا به آنچه مىكنند داناست.
در سوره یونس، كلمه حق زیاد به كار رفته، و از جمله در دو آیه مذكور چهار بار كلمه حق تكرار شده است و هدایت به آن، ملاك ضرورت پیروى از خداوند معرفى شده است. در آیات فوق، بر این معنا تأكید گردیده كه خداوندى كه هدایتگر به حق است و دیگران را نیز به حق هدایت مىكند، شایسته پیروى شدن است؛ نه كسانى كه محتاج هدایت خداوند هستند. آنگاه خداوند عقل و وجدانهاى سالم را به داورى مىخواند و شكى نیست كه عقل و وجدانهاى سالم كه پوینده حقیقت هستند، پیروى خداوند را بر مىگزینند، نه پیروى كسانى كه فكر و ذهنشان دستخوش پندارهاى واهى و پوچ گشته است و خود اسیر خیالات و گمانهاى سست و هواهاى نفسانىاند و دیگران را نیز به این راه بىفرجام مىخوانند.
نکته دیگر این است که در آیات مذكور اطاعت از خداوند به عنوان اصلى محورى در هدایت انسانها معرفى شده. چون آنچه اصالت دارد و خمیر مایه ادیان الهى است پیروى از خداوند و راهى است كه او براى سعادت انسانها فرارویشان نهاده و اطاعت از پیامبران و سایر پیشوایان دینى، در امتداد اطاعت خداوند و به اذن او رسمیت و مشروعیت مىیابد، چنانكه خداوند مىفرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللهِ...؛[2] و هیچ پیامبرى نفرستادیم مگر براى آنكه به فرمان خدا فرمانش برند.
در آیه دیگر، خداوند اشاره دارد به تلازم بین پیروى از پیامبر و پیروى از خداوند:
مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ...؛[3] هر كه پیامبر را فرمان برد، به راستى خداى را فرمان برده.
حاصل آنكه اطاعت از فرستادگان خدا، اطاعت از خدا و مورد پذیرش عقل است. چون خداوند آنان را به راه خویش هدایت كرده و آنان را موظف ساخته است كه دیگران را به راه خدا كه بدان یقین دارند دعوت كنند و زمینه سعادت انسانها را فراهم آورند.
در سوره انعام، پس از آنكه خداوند هیجده تن از پیامبران را نام مىبرد، در آیه 90 مىفرماید: أُولئِكَ الَّذِینَ هَدَى اللهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ...؛ اینان كسانى هستند كه خداوند آنان را راه نمود، پس راه راستِ ایشان را پىگیر.
در ابتدا خداوند مىفرماید كه ما آن پیامبران را به حق و راه خود هدایت كردیم و آنان به راه خویش یقین دارند و هدایت آنها از سوى ما تضمین شده است و چنان نیست كه آنان بر اساس حدس و گمان مردم را راهنمایى كنند. پس از مىفرماید كه شما نیز از ایشان اطاعت كنید و در مسیر هدایت قرار گیرید. آیاتى كه بدان اشارت رفت، دلالت بر عصمت انبیا در تلقى وحى و فهم و ارائه آن دارد. چه اینكه عصمت انبیا از اعتقادات ضرورى ما مسلمانان است و فلسفه عصمت آنان به روشنى در آیات دیگرى این گونه بیان مىگردد:
عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً. إِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُكُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً. لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَیْءٍ عَدَداً؛[4]
داناى نهان است و كسى را بر غیب خود آگاه نمىكند. مگر آن را كه به پیامبرى پسندد و برگزیند، كه [در این صورت]براى او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانى خواهد گماشت. تا بداند كه [پیامبران] پیامهاى پروردگارشان را رساندهاند و [خدا] بدان چه نزد ایشان است احاطه دارد و هر چیزى را به عدد شماره كرده است.
اما با توجه به ضرورى بودن اعتقاد به عصمت پیامبران، برخى از دگراندیشان كه خود را پیرو قرآن و مسلمان مىدانند، عصمت پیامبران را انكار مىكنند و مىگویند كه فهم پیامبران نیز از وحى، فهم بشرى است و فهم بشرى مصون از خطا و اشتباه نیست و پیامبران نیز چون دیگران اشتباه و خطا مىكردهاند. این افراد با این انحرافات اساسى كه دارند به عنوان نظریهپرداز دینى، در سخنرانىها، مقالات و كتابهاى خود مقدسات و اعتقادات مردم را زیر سؤال مىبرند و ضروریات دین را انكار مىكنند، اما متأسفانه توسط برخى از مسئولان تایید و حمایت مىشوند و حتّى به وجود آنان افتخار مىكنند!
در مقابل پیامبران كه دعوت كننده به حق هستند و خداوند آنان را براى هدایت انسانها برگزیده و به مقام عصمت نایل ساخته است و صحّت شیوه و مرامشان را ضمانت كرده، شیاطین و كسانى قرار دارند كه حق را نمىشناسند و درصدد گمراهساختن دیگران هستند. خداوند جدّاً مردم را از پیروى و دنباله روى آنان باز مىدارد، چون آنان برخلاف عقل و فطرت انسانها كه طالب حق است، مردم را به بیراهه مىكشانند و سرانجام كارشان خذلان و سرافكندگى و بدبختى است. این دسته كه درصدد انحراف و گمراه ساختن دیگران و افشاندن بذر نفاق و كفر در دلها هستند، سروكارشان با شیطان است و در زمره یاران و دوستان شیطان قرار دارند و اوست كه بر دلهایشان حكومت و سلطه دارد و اختیار آنان را به دست مىگیرد و به هر نحو كه خود بخواهد در قلب آنان تصرف مىكند: إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ؛[5] تسلط او تنها بر كسانى است كه او را دوست و سرپرست خود گرفتهاند و بر كسانى كه به او [خدا] شرك میورزند.
همچنان كه خداوند به پیامبران خود وحى مىكند و راه راست و سعادت و حق را به آنها مىنمایاند و آنان را براى هدایت و نشان دادن راه سعادت به مردم برمىانگیزاند، شیطان نیز به دوستان و پیروان خود وحى مىكند و با القائات خویش آنان را گمراه مىسازد و شیوه به انحراف كشاندن مردم را نشانشان مىدهد؛ و آنان را بر مىانگیزد تا با دوستان خدا و پیروان حق مبارزه كنند:
وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ؛[6] و همانا شیطانها نهانى به گوش دوستان خود مىخوانند تا با شما ستیزه كنند، و اگر آنان را فرمان برید قطعاً شما نیز مشركید.
شیطان مرموزانه به ذهن پیروان خود سخنانى را القا مىكند كه قبل از آن بدان آگاهى نداشتند و خود نمىتوانستند بدان دست یابند، آن گاه آنان احساس مىكنند كه به آنان الهام شده و ناخواسته و نادانسته سوژهاى مناسب در اختیارشان نهاده شده كه با آن مىتوانند به مبارزه و جدال با حق و مكتب انبیا برخیزند و در دل مؤمنان بذر تردید و شك بپراكنند و عقاید و باورهایشان را متزلزل سازند. از این روست كه قرآن به مؤمنان هشدار مىدهد كه مواظب منحرفان و پیروان شیطان باشید و با آنان نشست و برخاست و گفتگو نداشته باشید. چون آنان درصددند كسانى را كه معرفت راسخ و عقاید محكمى ندارند و توان دفاع از باورهاى دینى را ندارند، تحت تاثیر خود قرار دهند و ایمان آنان را بستانند. طبیعى است كه شیطان سراغ علماى راستین و كسانى كه راه حق را شناختهاند و با همه وجود به آن ایمان دارند و مىتوانند با استدلال و منطق از عقاید خود دفاع كنند، نمىرود؛ چون مىداند كه نمى تواند در آنها نفوذ كند. بلكه او سراغ افراد سطحىنگر كه از شناخت كافى به معارف و حق بىبهرهاند مىرود. او سراغ كسانى مىرود كه نمىتوانند در برابر تشكیكات و شبهات بایستند و بدانها پاسخ گویند و خود تحت تاثیر آنها قرار مىگیرند؛ چنین كسانى مورد خطاب و عتاب خداوند قرار مىگیرند و خداوند به آنها مىفرماید:
وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْكُمْ فِی الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللهِ یُكْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْكافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً؛[7] و [خدا] در این كتاب بر شما فروفرستاده كه چون بشنوید كه به آیات خدا كافر شوند و آنها را مسخره كنند با آنان منشینید تا به گفتارى دیگر پردازند، چرا كه در این صورت شما نیز مثل آنها خواهید بود. خداوند، همه منافقان و كافران را در دوزخ گرد خواهد آورد.
1- ملاك پیروى و اطاعت از منظر قرآن چیست؟
2- در آیات 35 و 36 سوره یونس، بر کدام معنا تأكید شده است؟
3- چرا خداوند متعال جدّاً مردم را از پیروى و دنباله روى از شیاطین و كسانى كه حق را نمىشناسند باز مىدارد؟
[1]. یونس، ۳۵ و ۳۶.
[2]. نساء، ۶۴.
[3]. همان، ۸۰.
[4]. جن، ۲۶ ـ ۲۸.
[5]. نحل، ۱۰۰.
[6]. انعام، ۱۲۱.
[7]. نساء، ۱۴۰.