این، یکنوع ضلالت فکری رسوائی است که کسی چنین توهّم کند که وجود «نظام» و تشکیلات مرتّب، برای صدور اشیاء از خدا، مستلزم عجز و محدودیّت در قدرت مطلقهی حقّ و نیاز ذات بینیاز خدا به وسائط و اسباب از فرشتگان و غیر فرشتگان میباشد. نعوذ بالله من هذه الضّلالة والوَهم.
خیر؛ آن ذات سُبّوح و قُدّوسی که تمامی اشیاء از ذات و صفات و افعالشان، عین ارادهی فعلی و امر تکوینی او هستند که «گر نازی کند از هم فرو ریزند قالبها»، چگونه متصوّر است که ـ جلّ جلاله ـ در آفرینش و فاعلیّتش نیازمند به آنها باشد و آفریدههایش (العیاذ بالله) «وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِ» او، و «شَریکٌ فِی الْمُلْکِ» او باشند!! تعالی الله عمّا یتوهّمه الجاهلون علوّاً کبیراً.
بلکه این، ضعف مرتبهی وجودی اشیاء است که آنها را از قابلیّت کسب فیض مستقیم، محروم کرده و ناچار از این شدهاند که در پناه وجود سایر مراتب عالیهی خلقت، در مجرای فیض حقّ، قرار گیرند؛ و در رتبهی خاصّ وجودی خویش، از رحمت بیدریغ مبداء فیّاض، استفاضه نمایند.
از باب مَثَل: ذات اقدس حقّ است که زمین و زمینیان را زنده میسازد و گیاهان را میرویاند و کرات منظومهی شمسی را با حساب دقیق و منظّم، میچرخاند؛ امّا شکّی نیست در اینکه تمام این برکات از دامن پرفیض «آفتاب» به زمین و موالید آن و دیگر کرات میرسد؛ که اگر خورشید در این میان نباشد، تمام منظومهی شمسی با هر چه که در آن است، از هم میپاشند و نابود میگردند.
حال آیا «آفتاب» برای خدا «وَلِیٌّ مِنَ الذُّل» و «شَریکٌ فِی الْمُلْک» است که خداوند (العیاذ بالله) بدون وساطت خورشید، نمیتواند در کار اِنبات نَبات و اِحیاء مَوات، اقدامی بنماید؟!
یا خیر، این، مقتضای ساختمان و زمین و گیاهان و دیگر موالید زمینی است که بیوساطت تابش خورشید و بارش باران، نمیتوانند از مقام فیّاضیّت «حقّ» استفاضه نمایند.[1]
آری، علوّ ذات و کبریاء لایتناهی و قُدّوسیّت حضرت حقّ، از یک سو؛ و تفاوت در مراتب شدّت و ضعف وجودی اشیاء، از سوی دگر، چنین مقتضی است که فیض «وجود» و انحاء برکات آن، تحت «نظامی» متشکّل از «مراتب» عالی و دانی به جریان افتاده و از مجرای علل و اسباب و «وسائط» به تمامی اشیاء و موجودات جهان برسد.
که نه مراتب «دانیهی» خلقت، توانائی آن را دارند که بیوساطت مراتب «عالیه»، کسب فیض از مقام اشمخ و اعلای «ربوبی» بنمایند؛ و نه مقام امنع و اقدس «ربوبی»، چنین خواسته است که بیوساطت اسباب و علل، به مراتب پائین خلقت، تجلّی و اشراق و افاضه بفرماید.
وَ اِنْ مِنْ شَیءٍ اِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛[2]
«هیچ چیزی نیست مگر اینکه گنجینههای آن، در نزد ما است؛ و ما آن را فرود نمیآوریم مگر با اندازهای مشخّص و معلوم».
هر کسی را گر بُدی آن چشم و زور
که گرفتی زافتاب چرخ نور
کی ستاره حاجتستی ای ذلیل
که بود بر نور خورشید او دلیل
هیچ ماه و اختری حاجت نبود
که بود بر آفتاب حق شهود
ماه میگوید به ابر و خاک و فَی
من بشر باشم ولی یُوحی اِلَیّ
چون شما تاریک بودم از نهاد
وَحْی خورشیدم چنین نوری بداد
ظلمتی دارم به نسبت با شُموس
نور دارم بهر ظلمات نفوس
زان ضعیفم تا تو تابی آوری
که نه مَرد آفتاب انوری[3]
در این جملهی نورانی که در گذشته از صدّیقهی طاهره سلام الله علیها نقل شد، تأمّل فرمائید:
وَاحْمَدُوا اللهَ الَّذی لِعَظَمَتِهِ وَ نُورِهِ یَبْتَغی مَنْ فِی السَّمواتِ وَالْاَرْضِ اِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ نَحْنُ وَسیلَتُهُ فی خَلْقِهِ....؛[4]
«حمد کنید خدائی را که عظمت و نورش ایجاب میکند که اهل آسمانها و زمین (برای نزدیک گشتن به او) «وسیله» بجویند؛ و ما، وسیلهای او، در میان خلقش هستیم».
بنابر آنچه گذشت، سنّت «توسّل» به وسائط در نظام آفرینش، یک سنّت اساسی تکوینی است که یگانه راه به دست آوردن فیض «وجود» و اکتساب برکات از مبدء(مبداء) واحد هستی، برای موجودات «متفاوت الرّتبهی» جهان خلقت، مقرّر شده است.
و این سنّت، نه تنها منافات با خالقیّت کلّیّه و قدرت مطلقه و عامّهی حضرت «باری» ـ تعالی شأنه العزیز ـ ندارد؛ بلکه در حقیقت، مؤکّد خالقیّت کلّیّه است و واقعیّت آن، گسترش دادن به شئون فاعلیّت خدا و افزودن بر مظاهر قدرت لایتناهای آن ذات یگانه و بیهمتا است.
زیرا بسیار روشن است که وقتی بنا شد، ذات اعلی و اقدس حضرت حقّ ـ تعالی شأنه العزیز ـ به مقتضای علوّ و قدّوسیّت و کبریایش، برای ایصال «رحمت» و برکات خود به موجودات جهان، تسبیب اسباب و توسیط وسائط فرموده و تحت نظام و تشکیلات مرتّب، به کارِ آفریدن و روزی دادن و زنده کردن و میرانیدن و سایر فعّالیّتهای خود، ادامه دهد، طبیعی است که در اینصورت، تمام وسائط و اسباب، هر یک، در حدّ و رتبهی خود، مظاهر «فعل» و «فاعلیّت» او خواهند بود.
و او نیز، برای ایجاد هر موجود و آفرینش هر مخلوقی، سببی خاصّ و واسطهای مخصوص که متناسب با آن مخلوق باشد، در نظر خواهد گرفت.
و در نتیجه، «فعل واحد» او، در عین «وحدت»، در مجالی اسباب و وسائط کثیره، متجلّی خواهد شد؛ و آن وسائط و اسباب نیز در عین «کثرت»، تجلّیگاه «فعل واحد» او خواهند بود.
و لذا، ما بر اساس همین برهان روش عقلی، معتقدیم که:
«توحید» در نظام الهی، عین «توسّل» است؛ و «توسّل» نیز، عین «توحید» است.
هر موحّدِ عارف به نظام خدائی، قطعاً «متوسّل» است؛ و هر متوسّلِ روشندلِ واقعبین نیز، بطور حتم، «موحّد» است.
چه آنکه وقتی بنا شد، مثلاً خدا که خالق و رازق ما است، به ما، اِعلام بفرماید که: البتّه، این، من هستم که از شما، رفع عطش میکنم، ولی بوسیلهی «آب»؛ و من هستم که از شما، رفع گرسنگی میکنم، ولی بوسیلهی «نان»؛ و من هستم که از شما، رفع مرض میکنم، ولی بوسیلهی «دارو»؛ و شما موظّف هستید، برای رسیدن به این رحمتهای من، رو، به کاسهی آب و سفرهی نان و شیشهی دارو بیاورید و از طریق این وسائل، به رزق و شفای من، نائل بشوید.
حال، آیا در اینصورت، توحید حقیقی کامل، جز این، اقتضا دارد که باید، ما، برای سیر شدن و سیراب گشتن و بهبودی یافتن، متوسّل، به «آب» و «نان» و «دارو» بشویم و از طریق همینها، خود را در معرض رزق و شفابخشی خدای یکتا، قرار داده و آنها را وسائل و اسبابی مقرّر شدهی از جانب خدای واحد، بشناسیم و آثار آنها را جدّاً آثار خدا بدانیم و به واقعیّت حقّهی «لا رزاق الاّ الله» و «لا شافی الاّ الله» و «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» اعتراف بنمائیم؟
این، موسی کلیم الله است که در جواب سؤال خداوند حکیم: «وَ ما تِلْکَ بِیَمینِکَ یا مُوسی»: «اینکه در دست داری چیست ای موسی؟»، عرض میکند: «هِی عَصای اَتَوَكَّأُ عَلَیها وَ أَهُشُّ بِها عَلى غَنَمِی وَلِی فِیها مَآرِبُ اُخْرى»:[5]
«آن، عصای من است که (به هنگام را رفتن)، بر آن تکیه میکنم و برای (خوراک) گوسفندانم بوسیلهی آن، از درخت، برگ میریزم و برای من، در آن، حوائج دیگری است (کارهای دیگری دارم که بوسیلهی آن، به انجام میرسانم)».
ملاحظه میفرمائید که پیامبر عظیمالشّأن خدا حضرت موسی علیه السّلام، با کمال صراحت در پیشگاه خدا، یک چوب جامد بیروحی را بعنوان «تکیه گاه» خود معرّفی کرده و آن را «وسیلهی» انجام کارها و رفع نیازهای خویش ارائه نموده است!!
و این، شاهد روشنی است بر اینکه توسّل به موجودات در راه رسیدن به اهداف و مقاصد زندگی، هیچگونه منافاتی با اعتقاد به وحدانیّت حضرت ربّالعالمین در مرتبهی «افعال»، ندارد.
حاصل بحث اینکه: اِسناد «فعل» و «اثر»، به هر یک از موجودات جهان (اعمّ از انسان و غیر انسان، و اعمّ از زنده و مرده) بر اساس این اعتقاد که آن موجود را، خدا آفریده و نیروی اثربخشی و فعل آفرینی را، خدا به وی داده و ما را هم، خدا، امر به «توسّل» و استمداد از آن، نموده است (آری، این اسناد بر اساس این اعتقاد) نه از نظر براهین فلسفیّه و ادلّهی عقلیّه، محال و غیر قابل امکان است؛ و نه از دیدگاه تعالیم عالیهی اسلام و قرآن و حدیث، مستلزم «شرک» و ضدّ «توحید» است.
بلکه یک عقیدهی صد در صد توحیدی خالص و نمایانگر حقیقت حقّهی «لا اله الاّ الله» و «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» است.
1- به چه دلیل حقّ ـ عزّوجلّ ـ با استفاده از وسائط، به اشیاء فیض میرساند؟
2- با استفاده از کدام برهان عقلی معتقدیم که: «توحید» در نظام الهی، عین «توسّل» است؛ و «توسّل» نیز، عین «توحید» است؟
3- شاهد روشنی بر اینکه توسّل به موجودات در راه رسیدن به اهداف و مقاصد زندگی، هیچگونه منافاتی با اعتقاد به وحدانیّت حضرت ربّالعالمین در مرتبهی «افعال»، ندارد را بیان کنید.
[1]ـ البتّه این تمثیل، از باب توضیح و تقریب به ذهن آورده شد؛ وگرنه چنانکه در گذشته نیز اشاره کردیم، موضوع «توسّط» آفتاب و ابر و باد و باران، در پیدایش انواع گیاهان و جانوران و دیگر موالید زمین، از قبیل «علل اِعدادی» واقع شدهی در «نظام عَرْضی» است، نه از قبیل «علل ایجادی» واقع شدهی در «نظام طولی» خلقت.
[2]ـ سورهی حجر، آیهی ۲۱.
[3]ـ از مثنوی مولوی است.
[4]ـ شرح نهجالبلاغهی ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص ۲۱۱. در صفحهی ۵۰ این کتاب نیز گذشت.
[5]ـ سورهی طه، آیهی ۱۷ و ۱۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت