شرح بزرگترین خطبه نهج البلاغه در نکوهش متکبّران و فخرفروشان | ۲۲
دورى از جرم بزرگ قتل نفس، نكته دگرى است كه حضرتِشان، آن را درخور تعصّب و پافشارى دانستند.
همسویى بسیار نزدیك قرآن كریم و سخنان اهلبیت(ع)، گواه سرچشمه گرفتن آن دو از یك منبع پاك و زلال است. براى نمونه مىتوان آیات متعددى را در قرآن كریم در این بحث ملاحظه كرد؛ از آن جمله:
وَلا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ إِلاّ بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً.[1]
در اینجا مىبینیم خداى تعالى ضمن اجازه قصاص، از آدمكشى نهى فرموده است. در جاى دیگر كشتن یك انسان را برابر با قتل همه مردم دانسته[2] و یا اینكه پرهیز از این گناه بزرگ را از ویژگىهاى بندگان ممتاز خدا (عباد الرحمن) برشمرده است.[3]
آرى، انزجار از این كار زشت و بزرگ دانستن گناه آن، و سعى در پرهیز از آن، سزاوار تعصّب و تأكید است، نه انتساب به شهر و روستا و نژاد و ملیت و رنگ و قبیلهی خاص.
انصاف نیز، از دیگر امورِ زیبندهی تعصب است. جا دارد انسان به جاى روى آوردن به امور واهى و بىپایه، و قرار دادن ابزار مناسب در اختیار شیطان رجیم، دقت فراوان در برخورد منصفانه با «بندگان خدا» را وجههی همت قرار داده و بر اساس رهنمودهاى فراوان پیشوایان پاك الاهى(ع) «براى مردم آن را بپسندد كه براى خود خوش دارد» و رفتارى را كه براى خود ناخوشایند مىداند، براى دیگران نیز روا ندارد.
معصوم(ع)، رفتار منصفانه را در كنار مواسات با برادران دینى و یاد همیشگى خداوند، والاترین كردار دانستند:
سَیِّدُ الْأَعْمالِ، إنْصافُ النّاسِ مِنْ نَفْسِكَ، وَمُواساةُ الْأَخِ فِى اللهِ وَذِكْرُ الله عَلى كُلِّ حالٍ.[4]
حقیقتاً اگر عموم مردم بر این ویژگى زیبا پایمردى و اصرار ورزند، و در هیچ امرى از جاده انصاف پاى برون ننهند، علاوه بر پیامدهاى فوقالعادهی اخروى، در همین جهان نیز بهشت زمینى و گلستانِ پررونقى را مىسازند و سعادت و صلاح را براى همگان رقم مىزنند.
فرو بردن خشم و رهایى از سیطره فوقالعاده طوفان غضب را نمونه دیگرى از امور سزاوار تعصّب برشمردند؛ چنان كه خداى تعالى آن را از جمله ویژگىهاى بهشتیانى دانسته كه براى به دست آوردن آمرزش الاهى پیشى گرفتهاند:
وَسارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ وَالْكاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعافِینَ عَنِ النّاسِ وَاللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.[5]
و در آیه دیگر با یادآورى آمرزشِ خود، بندگانش را به چشمپوشى از خطاكاران تشویق فرموده است:
وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا[6] أَلا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَكُمْ وَاللهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ.[7]
بررسى آیات كریمهی قرآن در این باب و ارائه دورنمایى گذرا از احادیث بسیار زیبا و گوناگون و اشاره به برخى داستانهاى شیرین از سیره پیشوایان بىمانند شیعه(ع)، در حوصله این نوشتار نمىگنجد؛ ولى یادآورى یك نكته مناسب و بجاست: در كنار استدلالهاى بسیار رسا و غیر قابل خدشه بر حقانیت جانشینان دوازده گانهی پاك و معصوم پبامبر خاتم(ص)، سیره و منش آن عزیزان در همه زمینهها ـ از جمله برخورد بسیار محبّتآمیز و سازندهاى كه با خطاكاران و چشمپوشى كریمانه ایشان و گذشت از حق شخصى خویش داشتهاند ـ سندى گویا و برهانى شفاف و قابل فهم براى همگان در این خصوص است؛ به گونهاى كه حتى بیگانگان نیز لب به سخن گشوده و به آیه شریفهاى استناد كردهاند كه حقانیت پیامبران(ع) را بیان مىكند:
...اللهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ...[8]
ما نیز اگر به روز جزا ایمان داشته و زیاد به یاد خدا باشیم، بر اساس آیه ذیل باید پیامبر اكرم(ص) و آل كرام ایشان(ع) را كه وارثان آن حضرتند، «اسوه» قرار دهیم، و با چشمپوشىهاى بجا، در مسیر صلاح و اصلاح خود و مخاطبانمان برآییم:
لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ یَرْجُوا اللهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللهَ كَثِیراً.[9]
آخرین موردى كه مقتداى تقواپیشگان(ع) تعصّب در آنها را روا دانسته و در مقابل تعصبهاى ابلهانه همچون «ملىگرایى» مطرح فرمودند، دورى از تبهكارى و فساد در زمین است.
با نگاهى گذرا به ملىگرایان آن روز و امروز، و سایر كسانى كه تعصّبهاى بىجا میورزند آشكارا روى آوردن به انواع تباهىها و فسادها مشهود است. آنان به لحاظ پشتكردن به ارزشهاى والاى مورد اشاره حجّتخدا(ع)، ناگزیر در دامان ارزشهاى خیالى گرفتار آمدهاند و همچون تشنگانى هستند كه تا «سراب» را از نزدیك نبینند، همواره آن را آبى گوارا مىپندارند؛ ولى به تعبیر قرآن كریم، آنگاه كه به آن نقطه رسیدند، ضمن اذعان به پوچى پندارهاى خویش، خداوند را در مقام محاسبه اعمال و كردارشان مىیابند و طبعاً پشیمانى سودى نخواهد داشت:
وَالَّذِینَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَوَجَدَ اللهَ عِنْدَهُ فَوَفّاهُ حِسابَهُ وَاللهُ سَرِیعُ الْحِسابِ.[10]
این در حالى است كه خداى تعالى با آیه معروف «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاكُمْ»،[11] ملاك برترى را تقوا دانسته و بس؛ از این رو هر افتخار دیگرى فاقد پایه و مایهی واقعى است و پیشوایان معصوم چنین پندار ناصوابى را محكوم دانستهاند.[12]
چنانكه بر اساس رهنمود آسمانى قرآن كریم، متكبران و فسادانگیزان در جهان جاوید جایى نخواهند داشت:
تِلْكَ الدّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلا فَساداً وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ.[13]
و جایگاه آنان جز آتش قهر خداوند چیزى نخواهد بود:
...أَلَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرِینَ.[14]
1- همسویى بسیار نزدیك قرآن كریم و سخنان اهلبیت(ع)، گواه چیست؟
2- در چه صورتی سعادت و صلاح براى همگان رقم مىخورد؟
3- معصوم(ع)، والاترین كردارها را کدام موارد دانستند؟
[1]. اسراء (17)، 33؛ نظیر: انعام (6)، 151.
[2]. مائده (5)، 32.
[3]. فرقان (25)، 68 و آیات دیگر.
[4]. اصول كافى، ج 2، ص 145. مرحوم علامه مجلسى، این حدیث را در باب 35، جلد 75 به عنوان بیست و هشتمین حدیث از احادیث چهل و یك گانهاى كه تحت عنوان «الانصاف والعدل» از كتب روایى مختلف نقل كردهاند، آوردهاند. (ص 24 ـ 41) و قبل از نقل احادیث به تعدادى آیات مربوط به بحث نیز اشاره دارند:
نساء (4)، 135؛ مائده (5)، 8؛ انعام (6)، 152؛ اعراف (7)، 29 و 181؛ شورى (42)، 15 و 17؛ حجرات (49)، 9 و حدید (58)، 25.
باید افزود، آنچه ایشان در این باب آوردهاند، گوشهاى از رهنمودهایى است كه راهنمایان راه خدا(ع) ارائه فرمودهاند و خود مرحوم علامه مجلسى به طور پراكنده در بسیارى از ابواب بحارالانوار، احادیث دیگرى در این زمینه نقل فرمودهاند.
[5]. آل عمران (3)، 133 ـ 134.
[6]. در مورد تفاوت «عفو» و «صفح» گفتهاند: «صفح» مرتبهاى برتر است چرا كه ممكن است انسان كسى را عفو كند؛ ولى دست از ملامت وى برندارد؛ اما اگر حتى زبان به ملامت نگشود و خطا را كاملاً نادیده گرفت «صفح» است؛ از این رو در قرآن كریم هم پس از ذكر مرتبه پایینتر، رتبه برتر را ذكر فرمود. جزائرى، فروق اللغات، ص 160، شماره 195؛ راغب اصفهانى، مفردات و تفسیر التبیان، ج 7، ص 422.
[7]. نور (24)، 22.
[8]. انعام (6)، 124؛ براى نمونه، مىتوان به عكسالعمل زیباى حضرت امام مجتبى(ع) در برابر جسارتهاى مرد شامى اشاره كرد: امام(ع) پس از فراغت وى از دشنام دادن، به وى سلام كرده و با چهرهاى خندان فرمودند: گمان مىكنم مرد غریبى هستى و احتمالاً اشتباه گرفتهاى؛ اگر درخواستى داشته باشى یا راهنمایى بخواهى و یا نیاز به مركب سوارى داشته باشى، نیازت را برطرف مىكنم؛ اگر از گرسنگى و برهنگى رنج مىبرى یا پناه بخواهى و یا هر حاجتى داشته باشى، برایت برآورده مىكنم. وسایل پذیرایى و جاى مناسب دارم و تا هنگامى كه اینجا هستى، میهمان من خواهى بود. سخنان محبتآمیز حجت خدا(ع) بر قلب وى نشست و گریهكنان فریاد برآورد: «اشهد انك خلیفة الله فی ارضه اللهُ اعلم حیث یجعل رسالته» و افزود: شما و پدرتان در نظر من دشمنترین افراد بودید؛ ولى از این پس دوستداشتنىترین خلق خدا هستید. آنگاه بار و بنه خود را به آن سوى آورده و تا هنگام بازگشت، در محضر مبارك امام خویش بود و قلبش براى همیشه به محبت و دوستى اهلالبیت(ع) گره خورد. بحارالانوار، ج 43، ص 344.
[9]. احزاب (33)، 21. سجایاى درخشان اخلاقى آلالبیت(ع)، چیزى جداى از مكارم اخلاق پیامبر والامقام(ص) نیست؛ از این رو بر اساس این آیه كریمه و به ضمیمه جدایىناپذیر بودن چهارده معصوم(ع)، تمام عملكرد ایشان براى ما الگوى آسمانى است.
[10]. نور (24)، 39.
[11]. حجرات (49)، 13.
[12]. براى نمونه، پیامبر مكرّم اسلام(ص) در فرازى از خطبه زیبایى كه در تحفالعقول نقل شده فرمودند:
«...ایها الناس ان ربكم واحد، وان اباكم واحد، كُلُّكم لآدم وآدم من تراب «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاكُمْ» ولیس لعربیٍّ على عجمیٍّ فضل الاّ بالتقوى. اَلا هل بلّغتُ؟ قالوا: نعم. قال: فلیبلّغ الشاهدُ الغائب؛ اى مردم همانا معبودتان یكى است و همه از یك پدر هستید. همه شما فرزندان آدم(ع) و آن حضرت هم از خاك هستند؛ «همانا گرامىترین شما نزد خدا، باتقواترین شماست» هیچ فرد عربى بر غیر عرب، جز به تقوا برترى ندارد. هان! آیا مطلب را به خوبى رساندم؟ گفتند: آرى. فرمودند: پس حاضران به غایبان مطلب را برسانند». بحارالانوار، ج 76، ص 350 و تحف العقول، حدیث 13.
[13]. قصص (28)، 83.
[14]. زمر (39)، 60.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت