شرح بزرگترین خطبه نهج البلاغه در نکوهش متکبّران و فخرفروشان | ۲۳
وَاحْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَكُمْ مِنَ الْمَثُلاَتِ[1] بِسُوءِ الْأَفْعَالِ وَذَمِیمِ[2] الْأَعْمَالِ، فَتَذَكَّرُوا فِی الْخَیْرِ وَالشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ، وَاحْذَرُوا أَنْ تَكُونُوا أَمْثَالَهُمْ. فَإِذَا تَفَكَّرْتُمْ فِی تَفَاوُتِ حَالَیْهِمْ فَالْزَمُوا كُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ[3] وَزَاحَتِ الْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ[4] وَمُدَّتِ الْعَافِیَةُ بِهِ عَلَیْهِمْ[5] وَانْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ[6] وَوَصَلَتِ الْكَرَامَةُ عَلَیْهِ حَبْلَهُمْ[7] مِنَ[8] الْإِجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ وَاللُّزُومِ لِلْأُلْفَةِ وَالتَّحَاضِّ[9] عَلَیْهَا وَالتَّوَاصِی بِهَا، وَاجْتَنِبُوا كُلَّ أَمْرٍ كَسَرَ فِقْرَتَهُمْ[10] وَأَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ[11] مِنْ تَضَاغُنِ[12] الْقُلُوبِ وَتَشَاحُنِ[13] الصُّدُورِ وَتَدَابُرِ النُّفُوسِ وَتَخَاذُلِ الْأَیْدِی؛
از عقوبتهایى كه در نتیجه كارهاى زشت و كردار ناروا دامنگیر امّتهاى گذشته شده، بپرهیزید. حال آنان را در خیر و شر به دقت (مطالعه كرده و) به یاد داشته باشید. و از اینكه شما نیز به همان سرنوشت دچار شوید، برحذر باشید. پس از مقایسه این دو وضعیت، هر آنچه را كه موجب اقتدار آنان گشت، و یأس و نومیدى دشمن را در پى داشت، و آسایش ایشان را استمرار بخشید، و نعمتها را در دسترسشان قرار داد، و بزرگوارى و سربلندىشان را موجب شد، مدّ نظر قرار داده و به آن پایبند باشید. این عوامل عبارت بودند از: دورى از تفرقه، و التزام به محبت و صمیمیّت، و تشویق و سفارش یكدیگر به آن. و در مقابل، از امورى چون كینهتوزى و دشمنى، و دورى دلها، و نداشتن همكارى عملى، كه پشتشان را شكست و موجب تبدیل نقاط قوت به نقاط ضعف و سستى بود، دورى نمایید.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) براى بیان پیامدهاى شوم تكبّر و تعصب و اعلام خطر به مخاطبان، سرنوشت امّتهاى گذشته را یادآورى فرمودند كه چگونه همدلى و صفا، آنها را به اوج عظمت و شكوه رسانید؛ ولى آنگاه كه «خودپسندىها» و «بزرگنمایىها» باعث اختلافشان شد؛ دلها از هم فاصله گرفت و دست از یارى یكدیگر شستند، به حضیض ذلّت گرفتار آمدند.
همان تعصّبات قومى و پندارهاى واهى در مورد برترى «ملیّت» یا «زبان» و یا «رنگ» خاصى، سبب شد كه مهربانى و الفتْ جاى خود را به بغض و كینه بدهد، و در نتیجه به جاى آسایش و امنیّت، وحشت و خشونت حاكم شود. به جاى اینكه شهروندان در پیشرفت و تعالى یكدیگر بكوشند و در پیشبرد جامعهی خویش همفكرى و همنوایى داشته باشند، آب به آسیاب دشمن ریختند، و از درون، زمینهی تسلط نامبارك او را فراهم كردند.
سخن حیاتبخش و تأكید و ترغیب زیبا و رساى آن امام هُمام، بر «پند گرفتن از پیشینیان» چون همیشه، تداعىگر همسویى قرآن و عترت است. این درس انسانساز در جاىجاى كتاب خداىتعالى جلوهگر است و حضرت حقتعالى با عبارات مختلفى همچون
«أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ...»،[14] «سِیرُوا...»،[15] «عِبْرَةٌ»،[16] «فَاعْتَبِرُوا»،[17] «أَوَلَمْ یَهْدِ لَهُم»،[18] «آیة»،[19] و...[20] ما را به درس گرفتن از گذشتگان فراخوانده است.[21]
وَتَدَبَّرُوا أَحْوَالَ الْمَاضِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ قَبْلَكُمْ كَیْفَ كَانُوا فِی حَالِ التَّمْحِیصِ[22] وَالْبَلاَءِ. أَلَمْ یَكُونُوا أَثْقَلَ الْخَلاَئِقِ أَعْبَاءً[23] وَأَجْهَدَ[24] الْعِبَادِ بَلاَءً وَأَضْیَقَ أَهْلِ الدُّنْیَا حَالاً؟ اتَّخَذَتْهُمُ الْفَرَاعِنَةُ عَبِیداً فَسَامُوهُمْ[25] سُوءَ الْعَذَابِ، وَجَرَّعُوهُمُ الْمُرَارَ،[26] فَلَمْ تَبْرَحِ الْحَالُ بِهِمْ فِی ذُلِّ الْهَلَكَةِ وَقَهْرِ الْغَلَبَةِ، لاَ یَجِدُونَ حِیلَةً فِی امْتِنَاعٍ وَلاَ سَبِیلاً إِلَى دِفَاعٍ؛
حالات مختلف گذشتگان از اهل ایمان را در شرایط ویژه (اى كه براى) آزمایش، و رفع ناخالصىها (در آن واقع شده بودند)، نیك بنگرید. آیا بیش از همگان، بار گران روزگار بر دوششان سنگینى نمىكرد؟ مشقت و سختىشان از دگران افزون نبود؟ تنگناهاى زندگىشان بیش از بقیه نبود؟ پادشاهان سركش آنها را به بردگى گرفته، شكنجههاى سختشان مىدادند و تلخىهاى فراوان به كامشان مىریختند. این وضعیت ذلتبار كشنده و سپرى كردن دوران در زیر یوغ چیرهدستان به نحوى ادامه مىیافت كه به هیچ ترفندى قابل گریز نبود و راهى براى دفع آن به نظر نمىرسید.
وحدت و همدلى، صمیمیت و صفا، و دورى از تفرقه و اختلاف، طبعاً شوكت و عظمت، و عزت و افتخار در پى خواهد داشت؛ ولى میزان بُرد آن، به «نیّت» آحاد جامعه بستگى دارد؛ یعنى اگر بینش آنها مرزهاى زندگانى گذراى دنیا را درنوردید، و افق دیدِشان با جهان بىنهایت تناسب یافت، و با هدفِ تأمین عزت و سربلندى آن سرا، به دوستى و صفاى این منزل توجه نمودند، ضمن توفیق كسب سعادت جهانِ باقى، در این جهان گذرا نیز از آثار گواراى آن بهرهور خواهند شد، و علاوه بر برخوردارى از نعمتهاى غیر قابل تصور بهشتى و در رأس آن رضوان پروردگار متعال،[27] از داشتن جامعهاى پرنشاط و محبت، بهترین لذت ممكن را از این عبورگاهِ پرخطر خواهند برد. و اگر شعاع دید ایشان در حصار دنیا محدود شد و با سر دادن شعارهاى فریبنده همه همّ و غم خود و همفكران را براى نیل به «دنیایى» بهتر، زیباتر و آبادتر معطوف كرده و تنها براى چنین هدفى كوشیدند، بر اساس عدلِ خالق متعال دسترنج خویش را دریافت كرده و با دورى از اختلاف و تشتّت، به قصد به دست آوردن دنیایى آرام و بىجنجال، تا اندازهاى كه خداى تعالى مقرر فرموده باشد، به این هدف دست خواهند یافت و دست كم در محدودهی این جهان، حاصل هماهنگى و اتحاد خود را دریافت مىكنند.[28]
از مصادیق بارز تاریخى، كه قرآن كریم بیشترین تأكید را بر درسآموزى از سرنوشت ایشان فرموده است، قوم «بنىاسرائیل» هستند. جمعیتى كه سالهاى متمادى تحت بدترین شكنجه و آزارهاى فرعونیان روزگار گذراندند، و خداى تعالى وضعیتشان را اینگونه به تصویر كشیده است:
وَإِذْ نَجَّیْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِساءَكُمْ وَفِی ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِیمٌ.[29]
نفس یادآورى خداوند و گوشزد كردن آن حالات، نمایانگر اهمیت مطلب و شدّت گرفتارى آنهاست؛ ولى با این حال، تعبیر «نجاتِ الاهى»، و «تحمیل» و «شكنجههاى سخت»، و با لفظ «عظیم» از این ابتلا یاد كردن، عمق فاجعه را بهتر مجسّم مىسازد، به ویژه آنكه به بعض جزئیات این شكنجههاى جسمى و روحى نیز اشاره فرموده و از قتلعام جوانان و سوء استفاده ناجوانمردانه از زنان، سخن به میان آورده است.
ولى در مقابل، پایمردى آنها در برههاى از زمان، سرنوشت زیبایى برایشان رقم زد، و سرانجام طاغوت معروف تاریخ كه نداى شیطانى «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى»[30] وى در كنار «ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسى وَلْیَدْعُ رَبَّهُ»[31] و «لَاُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ»[32] و نمونههاى فراوان دیگر، براى روز دادرسى ثبت و ضبط شده[33] با كمال خفّت و خوارى در آخرین لحظات زندگانى تاریك خود، در حالى كه همهی عربدههاى خویش را پوچ و خیالى یافته بود، اظهار ایمان كرد، و گفت:
«آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ».[34]
و این پاسخ درخور را دریافت كرد كه:
«آلْآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ».[35]
اما وى پیش از رسیدن به این نقطهی پایان، براى حفظ تاج و تخت خود، فرمان قتل همهی نوزادان پسر را صادر كرد؛ چرا كه بر اساس پیشگویى منجّمان یا اخبار انبیا(ع) از مردى از بنىاسرائیل كه به پادشاهى وى خاتمه دهد، سخت در هراس بود. طبعاً پیامد چنین تصمیم خطرناكى، بنىاسرائیل را در وضعیتى بسیار اسفبار قرار مىداد، و موقعیتى پدید مىآمد كه در كلام بلیغ امام(ع) به زیبایى منعكس شده است.
اینجا بود كه این سوختهدلان، یكصدا داد مظلومیت به درگاه داور دادگستر برده و با تضرّع و خشوع، سر به آستان وى ساییدند و رفع آن سختىها را درخواست كردند.
خداوند متعال كه خود امر به دعا فرموده و اجابت را ضمانت كرده است (... ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُم...)،[36] و عنایات ویژهاش را به دعا و انابه موكول كرده،[37] نداى این دلسوختگان همصدا را اجابت فرمود. در حدیثى از حضرت امام صادق(ع) پس از اشاره به محكومیت بنىاسرائیل به چهارصد سال عذاب، در مورد اهمیت دعا و توبه مىخوانیم:
... فَلمّا طالَ بِبَنی إسرائیلَ الْعَذابُ ضَجُّوا وَبَكوا إلَى اللهِ أربعین صَباحاً فَأَوْحَى اللهُ إلى مُوسى وَهارونَ(ع): یُخَلِّصُهُم مِنْ فِرعَونَ. فَحَطَّ عَنْهُم سَبْعینَ وَمِائَة سنةٍ. وَقالَ أبُو عبدِاللهِ(ع) هكَذا أنتُم لَوْ فَعَلْتُم لَفَرَّجَ الله عَنّا فَأَمّا إذا لَم تَكُونُوا، فَإنَّ الْأمرَ یَنْتَهی إلى مُنْتَهاهُ؛[38]
پس هنگامى كه عذاب بنىاسرائیل به درازا كشید، فریاد برآوردند و چهل روز در پیشگاه پروردگار گریستند. پس خداوند به حضرت موسى و هارون(ع) وحى فرمود كه از (ستم) فرعون نجاتشان خواهد بخشید، پس صد و هفتاد سال (از محكومیت چهارصد ساله) را كم نمود. امام صادق(ع) (خطاب به منتظران فرجِ آل محمد(ع)) فرمود: همچنین شما هم اگر چنین كنید (و دست تضرّع و نیاز به سوى پروردگار بىنیاز دراز كنید)، خداوند به «ما» گشایش خواهد داد. و اگر چنین ننمایید، كار به منتها درجهی خود (از سختى و مِحنت) خواهد رسید».
تضرع و نیایش تا آنجا اثر دارد كه خداىتعالى اگر اراده فرماید، حتى قضاى حتمى را با اندك دعایى برمىگرداند؛ چنان كه در قسمتى از دعاى بعد از نماز زیارت حضرت ابوالحسن الرضا(ع) مىخوانیم:
...أسْئَلُكَ بِالْقُدْرَةِ النّافِذَةِ فی جَمیعِ الْاَشیاءِ وَقَضائِكَ الْمُبْرَمِ الَّذی تَحْجُبُهُ بِأیْسَرِ الدُّعاءِ...[39]
1- حضرت امیرالمؤمنین(ع) براى بیان پیامدهاى شوم تكبّر و تعصب و اعلام خطر به مخاطبان، کدام مطلب را یادآوری کردند؟
2- نهایت اثر تضرع و نیایش چیست؟
3- از مصادیق بارز تاریخى، كه قرآن كریم بیشترین تأكید را بر درسآموزى از سرنوشت ایشان فرموده کدام قوم است؟
[1]. عقوبتهایى كه مایه عبرت دیگران مىشود. تفسیر التبیان ج 6، ص 222.
[2]. ذمیم، همچون مذموم، به معناى «ناستوده» است. مصباح المنیر، ص 210.
[3]. «باء» سببیه است؛ یعنى عزت و سربلندى به سبب آن امور با شأن آنان ملازم شد؛ مواردى كه عزت و عظمت را برایشان به ارمغان آورد. مرجع ضمیر «به»، در این عبارت، و «له» و «به» و «علیه» در عبارات بعدى، تعبیر «كلّ امر» است.
[4]. در لغت زاحَ به معناى تنحىّ (دور شد) آمده است (مصباح المنیر، ص 259). در واقع «له» به معناى «لاجله» است؛ یعنى دشمن به دلیل وجود چنین ویژگىهاى برجستهاى بود كه از آنها دورى گزید (و جز این چارهاى نمىدید).
[5]. در اینجا نیز «باء» سببیه است؛ یعنى عافیت و آسایش به سبب وجود این ویژگىهاى والا (از سوى خداى تعالى) بر آنها استمرار یافت.
[6]. انقیاد نعمت، در دسترس بودن و قابل بهرهمند شدن از آن نیز، به همین جهت نصیبشان شد.
[7]. ریسمانى كه ایشان به آن تمسك كرده بودند، بر اساس این ویژگىها زیبا بود كه با كرامت و بزرگوارى آمیخته شد.
[8]. «مِنْ» بیان براى «كلّ امر» است؛ یعنى پنج پیامد زیبایى كه ذكر شد، مبتنى بر امورى است كه در عبارات بعد مىآید، و شما باید ملتزم به آن باشید.
[9]. به كارگیرى باب تفاعل در این عبارات، بیانگر «طرفینى بودن» این حالات است. امام(ع) ترغیب و سفارش به محبت و صفا را از آحاد جامعه نسبت به یكدیگر مىخواهند. و آنان را از كینهتوزى نسبت به یكدیگر باز مىدارند.
[10]. الظَّهْر (پشت، كمر) مصباح المنیر، ص 478.
[11] . القوّة. همان، ص 581.
[12]. ضغن و ضغینه، به معناى «كینه» و دشمنى ماندگار در قلب است. مجمع البحرین، ج 6، ص 275.
[13]. شَحَنَ (با فتح حاء) به معناى پر شدن است؛ مانند یس (36)، 41، و شحِنَ (با كسر حاء) كه در اینجا مراد است، به معناى اظهار عداوت مىباشد. همان، ص271.
[14]. این عبارت سه بار، و عبارت «أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ» چهار مرتبه ذكر شده؛ مانند: «أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَكانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَما كانَ اللهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْءٍ فِی السَّماواتِ وَلا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ عَلِیماً قَدِیراً».؛ فاطر (35)، 44.
[15]. هفت مورد در قرآن كریم دیده مىشود؛ همچون: «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ...». روم (30)، 42.
[16]. مانند: «لَقَدْ كانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاُولِی الْأَلْبابِ». یوسف (12)، 111.
[17]. «... فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ». حشر (59)، 2.
[18]. «أَوَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَساكِنِهِمْ إِنَّ فِی ذلِكَ لَآَیاتٍ أَفَلا یَسْمَعُونَ». سجده (32)، 26.
[19]. نپذیرفتن توبه فرعون: «فَالْیَوْمَ نُنَجِّیكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ «آیَةً»...». یونس (10)، 92؛ همچون عنكبوت (29)، 35.
[20]. البته آیات فراوان دیگرى را با الفاظ مختلف گویاى این مطلب مىتوان یافت؛ مانند:
«وَسَكَنْتُمْ فِی مَساكِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَتَبَیَّنَ لَكُمْ كَیْفَ فَعَلْنا بِهِمْ وَضَرَبْنا لَكُمُ الْأَمْثال»؛ ابراهیم (14)، 45.
[21]. البته این تأكید زیبا را كراراً در كتب حدیث از جمله نهجالبلاغه مىتوان یافت. براى نمونه: «...اَىْ بُنىَّ إنّی وَإنْ لم أكُنْ عُمِّرْت عُمْرَ مَنْ كانَ قَبْلی فَقَدْ نَظَرْتُ فی أَعْمالِهِمْ وَفَكَّرتُ فی اخبارهم وسِرْتُ فی آثارِهِمْ حَتّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَل كأنّی بِمَا انْتَهى اِلَىَّ مِنْ اُمورِهِم قَد عُمّرتُ مَعَ أوَّلِهِمْ إلى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذلِكَ مِنْ كَدِرِه ونَفْعِهِ مِنْ ضَرَرِهِ...؛ اى فرزند عزیزم، همانا من گرچه عمر گذشتگانِ خود را نداشتهام (و در زمان آنها در این عالم خاكى نبودم)، در عملكرد آنها نظر افكندم و در اخبار آنان اندیشه نمودم و در آثارشان سیر كردم، به گونهاى كه یكى از آنان به حساب آمدم، بلكه به لحاظ آنچه از امور آنها دریافتم گویى از ابتدا همراه با نفر اول تا آخرشان بودهام. لذا موارد زلال و شفاف را از (ناخالص و) كدر آن به خوبى شناختم، و سود و زیان آن را درك نمودم». فرازى از نامه 31.
[22]. مرحوم طبرسى ذیل آیه 141 سوره مباركه آل عمران با نقل كلامى از مرحوم خلیل (العین، ج 3، ص 127) تمحیص را به معناى خالص كردن دانستهاند. (مجمع البیان، ج 1، ص 510) چنان كه در دعا نیز، این معنا مشهود است. مرحوم مجلسى در زیارت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) از مصباح الزائر نقل فرمودهاند: «...قَد قَبلَ اللهُ سَعْیَنا وَ زِیارَتَنا مَحَّصَ اللهُ جَمیعَ ذُنوبِنا وَجرائِمَنا وَ خَطایانا...». بحارالانوار، ج 100، ص 297.
[23]. فیّومى در مصباح المنیر، ص 391، «عِبْء» را از جهت وزن و معنا، همسان با «ثِقل» دانسته و جمع آن را «اعباء» گفته است.
[24]. براى بیان شدت سختى و رنج از این ماده استفاده مىشود (ر.ك. مصباح المنیر، ص 112) و وزن افعل التفضیل (اجهد) همچون «اثقل»، و «اضیق»، بر بیشتر بودن و شدیدتر آن حالات دلالت دارد.
[25]. مرحوم طبرسى ذیل آیهی «یَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ» (بقره، 49)، ضمن ریشهیابى «سَوْمْ» در اینجا آن را «تحمیل كردن» معنا كردهاند: «یَسُومُونَكُم: یُكَلِّفُونَكُمْ مِنْ قَولِهِمْ: سامَهُ خُطّةَ خَسْفٍ» (او را به پذیرش حالت نقصان و كاستى مجبور كرد) إذا كلّفَهُ إیّاه... وأصْلُ الْباب، السَّومُ الّذی هُوَ إرْسالُ الإبِلِ فِی الرَّعَیِ.
[26]. المرار، درختى بسیار تلخ، كه شتر هنگام خوردن آن اذیت مىشود (شرح لغات ضمیمه نهجالبلاغه صبحى صالح). جرّعوهم: به آنها مىنوشاندند.
[27]. «وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ... وَرِضْوانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ...». توبه (9)، 72.
[28]. «مَنْ كانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَنْ كانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ»؛ شورى (42)، 20.
در موارد فراوان دیگر در قرآن كریم بر این امر تأكید شده است؛ مثلاً در سورهی «إسراء» پس از آنكه در آیه 18 و 19، حقیقت مذكور در آیه فوق را بازگو فرموده، در آیه 20 به یك اصل كلى اشاره مىفرماید: «كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَهَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً».
[29]. بقره (2)، 49؛ مشابه: ابراهیم (14)، 6 و اعراف (7)، 141.
[30]. نازعات (79)، 24.
[31]. غافر (40)، 26.
[32]. اعراف (7)، 124؛ طه (20)، 71 و شعراء (26)، 49.
[33]. بررسى عملكرد فرعون در قرآن كریم، خود تحقیق مستقلى مىطلبد و در حوصله این نوشتار نمىگنجد.
[34]. یونس (10)، 90.
[35]. همان، 91.
[36]. غافر (40)، 60.
[37]. «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُكُم...؛ بگو اگر نیایشتان نباشد، پروردگارم اعتنایى به شما نخواهد فرمود». فرقان (25)، 77.
[38]. تفسیر عیاشى، ج 2، ص 154، حدیث 49 و بحارالانوار، ج 13، ص 140، حدیث 57.
امام صادق(ع) شیعیان خود را امر به دعا براى فرج آل محمد(ع) كردند، و تلویحاً این شبهه را پاسخ فرمودند، كه چرا این همه دعا تاكنون مستجاب نشده است؟ چرا كه دعاهاى مخلصانه، قطعاً در كاستن زمان غیبت مؤثر است. و اصولاً نفس درخواست فرج آل محمد(ع) خود در سازندگى انسان تأثیر بسزایى دارد. در جملهاى از خود حضرت صاحبالزمان(ع) نقل شده است: «وَأَكثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الفَرَجِ فَإنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم؛ براى تعجیل فرج زیاد دعا كنید چراكه همین (زیاد به یاد آن روز بودن)، گشایش شماست». بحارالانوار، ج 52، ص 92، حدیث 7 و ج 53، ص 181، حدیث 10، از احتجاج مرحوم طبرسى.
[39]. مفاتیح الجنان، زیارت حضرت رضا(ع)، و بحارالانوار، ج 102، ص 55.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت