فصل دهم: توسل به اولیاءالله | ۳
وهّابیان متعصّب براى اثبات مقصود خود، یعنى تکفیر یا تفسیق مسلمانانى که اقدام به توسّل به صالحان مىجویند، در برابر آیات و روایاتى که در بالا آمد که توسّل را در اشکال مختلفش اجازه مىدهد، به «بهانه جویى» مىپردازند و به راستى شبیه بهانهجویى کودکان!
گاه مىگویند آنچه ممنوع است توسّل به ذات آن بزرگان و صالحان است، نه توسّل به مقام، دعا و شفاعت آنان. اینها جایز است و توسّل به ذات آنها جایز نیست.
گاه مىگویند آنچه جایز است توسّل در حال حیات آنهاست نه توسّل بعد از وفات، چون آنها هنگامى که از دنیا منتقل شدند رابطهیشان با ما قطع مىشود. قرآن مجید مىگوید:
«(إِنَّکَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَى)؛ اى پیغمبر نمىتوانى صدایت را به گوش مردگان برسانى»[1]، رابطه تو با آنها قطع است.
ولى این گونه اشکال تراشىها راستى شرمآور است، زیرا:
اوّلاً: قرآن مجید حکم عامّى دارد که ما به مقتضاى عموم یا اطلاق آن تمام انواع توسّل را که منافاتى با «توحید در عبادت» و «توحید افعالى» ندارد، مجاز مىدانیم. قرآن مىگوید:
(وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ) گفتیم وسیله یعنى چیزى که واسطه تقرّب به خداست. آرى هر امرى که ممکن است وسیلهی تقرّب شما به خدا بشود، برگزینید: دعاى پیغمبر، شفاعت پیغمبر، مقام پیغمبر، ذات پیغمبر که به خاطر اطاعت و عبودیّت و بندگى و صفاتش در پیشگاه خدا مقرّب است، با این امور نزد خدا تقرّب بجویید، بنابراین محدود ساختن وسیله به عمل صالح خود انسان آن گونه که در کلمات وهابیون آمده دلیلى ندارد.
و آنچه گفتیم نه توحید در عبادت خدشهدار شده، چون فقط خدا را مىپرستیم نه پیغمبر را، و نه توحید افعالى مخدوش گشته، براى این که فقط خداست که منشأ سود و زیان مىتواند باشد. هر کس هر چه دارد از ناحیهی خداست و به وسیلهی اوست.
با یک چنین عمومى که در آیات است ما دیگر چه انتظارى داریم. این درست مانند آن است که قرآن مجید مىفرماید:
«(فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ)؛ آنچه مىتوانید از قرآن بخوانید».[2] حال اگر بهانه جویى کرده و بگوییم در حال ایستادن تلاوت قرآن جایز است یا نه، در حال خوابیدن چطور؟
عموم آیه مىگوید تمام انواع تلاوت قرآن جایز است، در حضر در سفر، با وضو، بدون وضو، مگر دلیلى بر خلاف آن قائم شود.
عمومات و اطلاقات قرآن مجید مورد قبول است، مادامى که به مانعى برخورد نکرده، آیات توسّل هم عام است و عموم آیات قرآن مورد قبول است و تا مانعى پیدا نکنیم، مطابق آن عمل مىکنیم و بهانهجویىها درست نیست.
ثانیاً: روایات وارده در مسألهی توسّل که بخشى از آن را در بالا آوردیم چنان متنوّع است که هر نوع توسّل را اجازه مىدهد. توسّل به خود پیغمبر، مثل آنچه در داستان آن مرد نابینا آمده بود، توسّل به قبر پیغمبر، آنچنان که در بعضى از روایات آمده، توسّل به دعاى پیغمبر، به شفاعت پیغمبر، آنچنان که در روایات دیگر آمده است. با این روایات متنوّع و اشکال مختلف توسّل جایى براى این بهانهجویىها باقى نمىماند.
ثالثاً: توسّل به ذات پیغمبر یعنى چه؟ چرا پیغمبر در نظر ما محترم است و ذات او را در پیشگاه خدا شفیع قرار مىدهیم، چرا؟ براى اینکه پیغمبر داراى اطاعات و عبودیّت بسیار گسترده و عمیقى بود. پس توسّل ما به پیغمبر توسّل به طاعات و عبادات و افعال اوست. این همان چیزى است که وهّابیون متعصّب مىگویند که توسّل به طاعات مانعى ندارد، پس نزاع لفظى است.
شگفتآور این که بعضى از آنها حیات برزخى پیغمبر اکرم(ص) را انکار کرده و وفات او را در سر حدّ وفات کفّار دانستهاند. قرآن براى شهدا حیات جاویدان ذکر کرده:
(بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ)[3] آیا مقام پیامبر اسلام(ص) از مقام شهدا کمتر است، وانگهى همهی شما در نماز به او سلام مىفرستید، اگر بعد از وفات توسّلِ توسّل جویان را درک نمىکند، سلام شما بى معناست (پناه بر خدا از تعصّب کور و کر که انسان را به چه وادىها مىکشد). خوشبختانه بعضى از آنها حیات برزخى آن حضرت را قبول دارند، که بر طبق آن باید اشکال خود را پس بگیرند.
ما در میان دو گروه افراطى و تفریطى قرار داریم. از یک سو کسانى که در مسألهی توسّل مقصّرند، اشکال تراشى مىکنند و توسّلى را که قرآن و روایات اجازه داده مجاز نمىشمرند و گمان مىکنند این باعث کمال توحید آنان است، در حالى که در خطا و اشتباهند. توسّل به اولیاء الله به خاطر اطاعت، عبادات، اعمال و قربشان در درگاه خدا، تأکیدى است بر مسألهی توحید و همه چیز را از خدا خواستن.
گروه دوّم گروه افراطى هستند، آنهایى که به وسیلهی توسّل راه غلوّ را پیش مىگیرند. خطر این غلاة از خطر گروه اوّل کمتر نیست. تعبیراتى مىکنند که با توحید افعالى سازگار نیست، یا تعبیراتى دارند که با توحید در عبادت نمىسازد. در حالى که «لا مؤثّر فى الوجود إلاّ الله» مؤثّر واقعى در جهان هستى خداست و هر که هر چه دارد از اوست. بنابراین ما همانگونه که باید با منکران توسّل صحیح مبارزه کنیم یا آنها را ارشاد نماییم و از خطاها باز داریم، گروه غلات و افراطىگران را نیز باید ارشاد کرده و به راه صحیح بازگردانیم.
در واقع مىتوان گفت یکى از عوامل پیدایش منکران توسّل افراط و غلوّ بعضى از طرفداران توسّل است. وقتى اینها راه افراط را پیش گرفتند، طبیعى است گروهى تفریطى در مقابل آنها پیدا مىشوند، این قانونى است در همهی مسائل اعتقادى، اجتماعى و سیاسى که این دو دستهی انحرافى لازم و ملزوم یکدیگر بوده و خواهند بود و هر دو راه خطا را مىپیمایند.
باید به مردم این مطلب را بیاموزیم که به توسّل به اولیاءالله و صالحان قناعت نکنند. اصلاً توسّل درسى است براى ما، چرا به آنها متوسّل مىشویم؟ براى اینکه در پیشگاه خدا آبرومندند، چرا آبرومندند؟ براى اعمال صالحشان، پس ما باید به طرف اعمال صالح پیش برویم. توسّل به ما درس مىدهد که تقرّب به خدا از طریق اعمال صالح است و توسّل به اولیاءالله به خاطر اعمال صالحشان مىباشد، آنها در پیشگاه خدا مقرّب شدند و ما از آنها مىخواهیم که نزد خداوند براى ما شفاعت کنند، پس ما هم باید بکوشیم آن مسیرى را که آنها طى کردهاند دنبال کنیم. توسّل باید تبدیل به یک مکتب انسان ساز و تربیت کننده شود، مبادا در توسّل متوقّف شویم و آن اهداف عالیهی توسّل را فراموش کنیم این هم امر مهمّى بود که همه باید به آن توجّه داشته باشیم.
نکتهی دیگر اینکه توسّل به عالم اسباب هم در امور تشریعى وجود دارد و هم در امور تکوینى و هیچ کدام مانع از توحید نیست. ما هنگامى که مىخواهیم به نتایج مطلوب برسیم، در زندگى طبیعىمان به دنبال اسباب مىرویم، زمین را شخم مىزنیم، بذرافشانى مىکنیم، آبیارى و آفتزدایى مىکنیم، محصول را به موقع برداشت مىکنیم و از آن براى زندگىمان استفاده مىکنیم.
آیا توسّل به این اسباب ما را از خدا غافل مىکند؟ آیا اعتقاد به این که زمین بذر گیاهان را مىرویاند و یا نور آفتاب و قطرههاى حیات بخش باران، بذر و گل و گیاه و میوهها را پرورش مىدهد، و به طور کلّى اعتقاد به این عالم اسباب، مخالف توحید افعالى است؟
به یقین مخالف نیست، زیرا ما به دنبال عالم اسباب مىرویم، امّا مسبّب الاسباب را خدا مىدانیم. پس همانگونه که توسّل به اسباب طبیعى با اصل توحید منافات ندارد و «این همه آوازها از شه بود» در عالم تشریع نیز توسّل به انبیا و اولیا و معصومین و تقاضاى شفاعت از آنها در پیشگاه خدا هیچ منافاتى با اصل توحید ندارد.
البتّه مىدانیم یک گروه افراطى نیز در اینجا پیدا شدهاند که عالم اسباب را منکر شدهاند؛ آنها به همین گمان که اعتقاد به عالم اسباب با توحید افعالى خدا منافات دارد، مىگویند آتش نمىسوزاند خداوند به هنگام نزدیک شدن آتش به چیزى آن را مىسوزاند. آب آتش را خاموش نمىکند خداوند به هنگام ریختن آب بر روى آتش، آتش را خاموش مىکند، و به این ترتیب تمام رابطهی علّت و معلول که از روابط بدیهى در جهان آفرینش است، منکر مىشوند.
در حالى که قرآن مجید عالم اسباب را به روشنى به رسمیّت شناخته و مىگوید: ابرها را مىفرستیم، این ابرها زمینهاى تشنه را آبیارى مىکند، به وسیلهی آنها احیاى ارض مىشود:
(فَیُحْیِى به الْأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا).[4] «یحیى به» یعنى به این دانههاى باران زمین را حیات مىبخشد. آیاتى که دلالت بر به رسمیّت شناخته شدن عالم اسباب دارد، بسیار زیاد است. منتها این اسباب چیزى از خودشان ندارند، هر چه دارند از ناحیهی اوست.
این آثار را خدا به آنها داده، همانگونه که منکران اسباب طبیعى، خطاکاران غافلى هستند، منکران اسباب در عالم تشریع هم خطاکارانند.
امیدواریم با توجّه به آنچه گفته شد، دست از تعصّب بردارند و راه صحیح را برگزینند و از این طریق تکفیرها و تفسیقها را پایان پیدا دهند و مسلمانان جهان با هم ائتلاف یابند و در برابر دشمنانى که قرآن و اسلام و خدا را هدف حملات خود قرار دادهاند بایستند و تعلیمات اسلام را، خالص از هر گونه شرک، از هر گونه زیاده روى و غلو و از هر گونه کوتاهى و نقصان به مردم جهان معرّفى کنند.
پایان
1- وهّابیان متعصّب براى اثبات تکفیر یا تفسیق مسلمانانى که اقدام به توسّل به صالحان مىجویند، چه بهانههایی میآورند؟
2- یکى از عوامل پیدایش منکران توسّل چیست؟
3- آیا توسّل به این اسباب ما را از خدا غافل مىکند؟ و مخالف توحید افعالى است؟ توضیح دهید.
[1]. سورهی نمل، آیهی 80.
[2]. سورهی مزمّل، آیهی 20.
[3]. سورهی آل عمران، آیهی 169.
[4]. سورهی روم، آیهی ۲۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت