دفاع و مبارزه حضرت فاطمه(س)
پس از ماجرای سقیفه، و سرپیچی عدهای از بیعت با ابوبکر، برای آن که به خیال خودشان مرکز تجمع مخالفان را مورد تهدید قرار دهند، به خانهی امام یورش آوردند، عمر و قنفذ، و طرفداران آنها تهدید کردند، اگر امام علی(ع) برای بیعت به مسجد بیرون نیاید، خانه را آتش میزنیم!!
حضرت زهرا(س) در دفاع از امام، در برابر مهاجمان فرمود:
قالت: أَیُّها الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ ماذا تَقُولُون؟ وَ اَیَّ شَیءٍ تُریدُونَ؟ یا عُمَرُ اَما تَتَّقی اللهَ؟ تَدْخُلُ عَلی بَیْتی؟ اَبِحِزْبِکَ الشَّیطانِ تُخَوِّفُنی؟ وَ کانَ حِنْبُ الشَّیْطانِ ضَعیفاً.
وَیْحَکَ! ما هذِهِ الْجُرْأَةُ عَلی اللهِ وَ عَلی رَسُولِهِ؟ تُریدُ اَنْ تَقْطَعَ نَسْلَهُ مِنَ الْدُّنْیا وَ تُفْنِیَهُ وَ تُطْفِیءَ نُورَ اللهِ؟ «وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ»[۱] وَ اِنْتِهارُهُ لَها.
طُغْیانَکَ یا عُمَرُ اَخْرَجَنی، وَ الْزَمَکَ الْحُجَّةَ وَ کُلَّ ضالٍّ غَوِیٍّ.
أَمّا وَ اللهِ یَابْنَ الْطّابِ لَوْ لا أَنّی اَکْرَهُ اَنْ یُصیبَ الْبَلاءُ مَنْ لا ذَنْبَ لَهُ لَعَلِمْتَ أَنّی سَأُقْسِمُ عَلی اللهِ ثُمَّ أجِدُهُ سَریعَ الإجابَةِ.
یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللهِ هَکَذا کانَ یُفْعَلُ بِحبیبَتِکَ وَ ابْنَتِکَ؟
آه یا فِضَّةُ إِلَیْکِ فَخُذینی فَقَدْ وَ اللهِ قُتِلَ ما فی اَحْشائی مِنْ حَمْلٍ.
شما ای گمراهان و دروغگویان! چه میگویید و چه میخواهید؟
ای عمر! آیا از خدا پروا نداری؟ این گونه میخواهی وارد خانهی من شوی؟
آیا با حزبت که حزب شیطان است، مرا میترسانی در حالی که حزب شیطان ناتوان است!
وای بر تو! این چه جرأت و جسارتی است که بر خدا و پیامبر(ص) او داری؟ آیا میخواهی دودمان پیامبر را نابود کنی؟ و نور خدا را خاموش؟ آگاه باش که خداوند نور خود را فروزان و جاودانه نگه میدارد.
از شرکت و حضور در میان نامحرمان پرهیز داشتم، اما تهاجم و طغیان تو مرا از خانه بیرون کشید و حجت را بر تو و بر دیگر گمراهان تمام کرد.
سوگند به خدا، چون کراهت دارم که بیگناهان دچار بلا و گرفتاری شوند، دست از نفرین بر میدارم.
اگر چنین نبود، میدانستی که سوگند و نفرین من به سرعت تحقق مییافت و عذاب خدا فرو میبارید.
پس از کوبیده شدن بین در و دیوار و به شهادت رسیدن حضرت محسن(ع) فرمود:
ای پدر! رسول خدا! بنگر که با دختر مورد علاقهی تو چنین رفتار میشود؟
آه: ای فضه بیا و مرا دریاب. سوگند به خدا، فرزندی که در شکم داشتم، کشته شد.[۲]
الف ـ افشاگری توطئهها
در آن هنگام که عمر با گروهی به منزل امام علی(ع) یورش آوردند، و با تهدیدهای پیاپی نتوانستند در خانه را بگشایند، به دستور عمر هیزم آورده و درب منزل را به آتش کشیدند، حضرت زهرا(س) برای دفاع از ولایت و حرمت حریم امامت، در برابر ستونی از دود و شعلههای آتش به پیش رفت و فرمود:
قالت: یَابْنَ الْخَطّابِ أَتُراکَ مُحَرِّقاً عَلَیَّ بابی؟ أَجِئْتَ لِتُحْرِقَ دارَنَا؟ أَتُحْرِقَ عَلِیّاً وَ وُلْدِی؟
ای پسر خطاب! آیا تو را میبینم که خانهام را آتش میزنی؟ آیا آمدهای که خانه ما را بسوزانی؟ آیا تو علی(ع) و فرزندان مرا به آتش میکشی؟
پاسخ شنید:
وَ اللهِ لَنُخْرِجَنَّکُمْ اِلی البَیْعَةِ اَوْ لَنُحَرِّقَنَّکُمْ.
سوگند به خدا یا شما را برای بیعت با ابوبکر بیرون میآورم و یا همهی شما را با خانه به آتش میکشم!
حضرت زهرا(س) فرمود:
یا عُمَرُ أَما تَتَّقِی اللهَ تَدْخُلُ عَلَی بَیْتِی؟
ای عمر! آیا از خدا نمیترسی؟ که (بی اجازه) وارد خانهام میشوی؟
ب ـ شکوهها با پدر
اینجا بود که حضرت زهرا(س) نگاه به قبر پدر کرد و فرمود:
یَا أَبتاهُ یا رَسُولَ اللهِ ماذا لَقِینا بَعْدَکَ مِنِ الْخَطّابِ وَ ابْنِ أَبِی قُحافَةَ!
یا ابابکر مَا أَسْرَعَ ما أَغْرْتُمْ عَلَی أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِ الله(ص)؟ وَ اللهِ لا أُکَلِّمُ عُمَرَ حَتی أَلقَی اللهَ.
وای ای پدر ای پیامبر خدا! چه مصیبتهایی که از دست پسر خطاب و پسر ابی قحافه کشیدیم!
ای ابوبکر، چه زود کینهتوزیهای خود را بر اهل بیت رسول خدا(ص) ظاهر کردید!! سوگند به خدا از این لحظه، تا روزی که خدا را ملاقات میکنم، هرگز با عمر صحبت نخواهم نمود.[۳]
ج ـ محکوم نمودن مهاجمان
امام صادق(ع) نقل میفرماید که: وقتی مهاجمان به خانه امیرالمؤمنین علی(ع) یورش آوردند که در خانه را بشکنند یا بسوزانند و وارد منزل شوند، حضرت زهرا(س) پشت درب منزل رفته، خطاب به عمر که در پیشاپیش مهاجمان بود فرمود:
قالَت: وَ یْحَکَّ یا عُمَرُ ما هذِهِ الْجُرْأَةُ عَلَی اللهِ وَ عَلَی رَسُولِهِ؟ تُریدُ اَنْ تَقْطَعَ نَسْلَهُ مِنَ الدُّنْیا وَ تُفْنِیَهُ؟ وَ تُطْفِیءَ نُورَ اللهِ؟ وَ اللهُ مُتِمٌ نُورِهِ.
وای بر تو ای عمر! این چه جرات و جسارتی است که نسبت به خدا و رسول خدا کردهای، آیا میخواهی نسل رسول خدا را نابود کنی؟ و از میان برداری؟ آیا میخواهی نور خدا را خاموش کنی؟ خداوند نور خود را حفظ میکند و تداوم میبخشد.[۴]
الف ـ دفاع و یادآوری فضایل اهل بیت
در آن هنگامهی غم آلود که علی(ع) را با زور به طرف مسجد میبردند، فاطمه(س) میان جمعیت آمد و بین امام و آنها قرار گرفت، و فرمود:
قالَت: و اللهِ لا أدَعُکُمْ تَجُرُّونَ ابْنَ عَمّی ظُلْماً. وَیْلَکُمْ ما أَسَرَعَ ما خُنْتُمُ اللهَ وَ رَسُولَهُ فینا اَهْلَ الْبَیْتِ وَ قَدْ أَوصاکُمْ رَسُولُ اللهِ(ص) بِاتِّباعِنا وَ مَوَدَّتِنا وَ التَّمَسُّکِ بِنا فَقالَ اللهُ تَعالی.
«قُل لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّة فی الْقُرْبی.»[۵]
سوگند به خدا، نمیگذارم پسر عموی مرا ظالمانه به سوی مسجد بکشانید. وای بر شما چه زود به خدا و رسولش خیانت کردید و به خانوادهی او ستم نمودید، با این که رسول خدا پیروی از ما و دوستی با ما را به شما سفارش کرده و فرمود که (در امور زندگی) از اهل بیت(ع) اطاعت نمایید، که خداوند فرمود: «به مردم بگو از شما پاداش رسالت نمیخواهم، جز آن که با اهل بیت من دوستی نمایید.»[۶]
ب ـ تهدید به نفرین کردن
امام صادق(ع) نقل میفرماید در آن لحظه که امام علی(ع) را به سوی مسجد میکشیدند، و هیچ کس در آن غربت و تنهایی دفاع نمیکرد، حضرت زهرا(س) خود را به امام رساند، و خطاب به عمر فرمود:
قالت: اَما وَ اللهِ یَابْنَ الْخَطّابِ: لَوْ لا أَنّی اَکْرَهُ اَنْ یُصِیبَ الْبَلاءُ مَنْ لا ذَنْبَ لَهُ لَعَلِمْتَ أَنّی سَأُقْسِمُ عَلَی اللهِ ثُمَّ أَجِدُهُ سَرِیعَ الإجابَةِ.
ای پسر خطاب! سوگند به خدا اگر کراهت نداشتم که بیگناهان (مدینه) گرفتار بلای الهی شوند، نفرین میکردم و آنگاه میفهمیدی که نفرین من خیلی زود تحقق میپذیرد.[۷]
آنگاه که امام را مظلومانه و با ستم به مسجد بردند، حضرت زهرا(س) وارد مسجد شد و فرمود:
فَقالَتْ: خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّی؛
فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخَلُّوا لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی وَ لَأَضَعَن قَمیصَ رَسُولِ اللهِ عَلی رَأْسی وَ لأَصْرُخَنَّ إِلَی اللهِ تَبارَکَ و تعالی. فَما ناقَةُ صالحٍ بِأکْرَمَ عَلَی اللهِ مِنّی وَ لا الْفصیلُ بِأَکْرَمَ عَلَی اللهِ مِنْ وُلْدی.
رها کنید پسر عموی مرا؛
قسم به آن خدایی که محمد(ص) را به حق برانگیخت. اگر از علی دست برندارید، گیسوان خود را پریشان کرده و پیراهن رسول خدا(ص) را بر سر افکنده و در برابر خدا فریاد خواهم زد، یقین بدانید که ناقه صالح، در نزد خدا از من گرامیتر و بچهی آن ناقه نیز از فرزندان من قدر و قیمتش زیادتر نبود.[۸]
پس از بردن امام به مسجد، در آن ازدحام جمعیت، عمر با شمشیر برهنه تهدید کرد که: اگر با ابوبکر بیعت نکنی گردنت را میزنم. در این هنگام حضرت زهرا(س) خطاب به ابوبکر فرمود:
قالت: یا ابابکر أَتُریدُ أَنْ تُرَمِّلَنی مِنْ زَوْجی؟
وَ اللهِ لَئِنْ لَمْ تَکُفَّ عَنْهُ لَأَنْشِرَنَّ شَعْری وَ لَاُشُقَّنَّ جَیْبی وَ لاتِینَّ قَبْرَ أَبی.
ای ابوبکر! آیا میخواهی شوهرم را از دستم بگیری؟ (و مرا بیوه سازی؟) سوگند به خدا اگر دست از او برنداری، موی سرم را پریشان میکنم و گریبان چاك زده کنار قبر پدرم رسول خدا میروم.[۹]
سپس دست امام حسن و حسین(ع) را گرفت تا در کنار قبر پیامبر(ص) با نفرین و ناله تهدید خود را تحقق بخشد.
امام علی(ع) به سلمان فرمود: «سلمان فاطمه را دریاب، گویی دو طرف مدینه را مینگرم که به لرزه درآمد، سوگند به خدا اگر فاطمه(س) موی خود را پریشان کند و گریبان چاك نماید و در کنار قبر پیامبر(ص) نفرین و ناله سر دهد، دیگر مهلتی برای مردم مدینه باقی نمیماند، و زمین همهی آنها را در کام مرگبار خود فرو میبرد.»
سلمان شتابان خدمت زهرا(س) رسید و گفت: «ای دختر محمد(ص)! خداوند پدرت را مایهی رحمت جهانیان قرار داده است، خواهش میکنم به خانه برگرد و نفرین در حق مردم نادان مکن.»
حضرت زهرا(س) پاسخ داد:
فَقالَتْ: یا سَلْمانُ! یُریدونَ قَتْلَ عَلیٍّ وَ ما عَلی عَلِیٍّ صَبْرٌ فَدَعْنی حَتّی آتِیَ قَبْرَ أَبی فَاَنْشِرَنَّ شَعْری، وَ أَشُقَّ جَیبی وَ أَصْیحَ اِلی رَبّی.
ای سلمان! آنها قصد جان علی(ع) را دارند، و من در شهادت علی(ع) نمیتوانم صبر کنم، صبرم تمام شده، مرا به حال خود بگذار تا کنار قبر پدرم بروم، موهایم را پریشان نمایم، گریبان چاك دهم، و به درگاه خدا ناله سر دهم.[۱۰]
سلمان فارسی که فاطمه(س) را برای ناله و نفرین مصمم یافت، گفت: امام علی(ع) مرا فرستاد و فرمود که به شما بگویم: «فاطمه به خانه بازگردید و از ناله و نفرین خودداری کنید.»
وقتی حضرت زهرا(س) پیام امام را شنید فرمود:
قالَت: اِذاً اَرْجِعَ و اَصْبِرَ و اَسْمَعَ لَهُ و اُطیعَ.
حال (که شوهرم و امام من، فرمان داده که به خانه بازگردم،) میروم و صبر میکنم و سخن آن بزرگوار را میپذیرم و از او اطاعت میکنم.[۱۱]
آنگاه که سلمان فارسی از یگانه دخت پیامبر خواست تا دست از نفرین و ناله بردارد، و به خانه بازگردد، فرمود:
قالَت: وَیْلَهُمْ یا سَلْمانُ! یُریدُونَ اَنْ یُوْتِمُوا وَلَدَیَّ الْحَسَنَیْنِ فَوَاللهِ یا سَلْمانُ! لا أُخَلّی عَنْ بابِ الْمَسْجِدِ حَتّی أَری اِبْنَ عَمّی سالِماً بِعَیْنِی.
وای بر آنان ای سلمان! آنها میخواهند دو فرزند من حسن و حسین(ع) را یتیم و بیسرپرست نمایند، ای سلمان! سوگند به خدا از درب مسجد مدینه پا بیرون نمیگذارم تا آن که پسر عموی خود را با چشمان خودم، (رها شده) و سالم مشاهده نمایم.[۱۲]
و پس از لحظاتی چند که در میان سکوت و اندوه و شگفتی حاضران، مهاجمین دست از امام کشیدند و امام علی(ع) تنها و مظلوم از مسجد مدینه بیرون آمده راه خانه را در پیش گرفت، حضرت زهرا(س) به شوهر معصوم خود نگریسته و فرمود:
قالَت: رُوحی لِروُحِکَ الْفِداءُ، وَ نَفسی لِنَفسِکَ الْوِقاءِ یا اَبَاالْحَسَنِ! اِنْ کُنْتَ فی خَیْرٍ کُنْتَ مَعَکَ وَ اِنْ کُنْتَ فی شَرٍّ کُنْتُ مَعَکَ.
علی جان، جانم فدای جان تو، و جان و روح من سپر بلاهای جان تو، یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود، اگر تو در خیر و نیکی به سر میبری با تو خواهم زیست و یا اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی، باز هم با تو خواهم بود.[۱۳]
[۱]. صف/ 8.
[۲]. الوافی، ج 2، ص 188 و اصول کافی، ج 1، ص 460 و ارشاد دیلمی، ص 176.
[۳]. الغدیر، ج 7، ص 78 و ج 5، ص 373 و 369، ج 7، ص 77 و ج 10، ص 124 و بحارالانوار، ج 28، ص 322 و ج 43، ص 197.
[۴]. بحارالانوار، ج 5، ص 18 (طبع قدیم)؛ بحارالانوار، ج 28، ص 339.
[۵]. شوری/ 23.
[۶]. کتاب عوالم، ج 11، ص 414 و بحارالانوار، ج 8، ص 233 (طبع قدیم).
[۷]. اصول کافی، ج 1، ص 460 و الوافی، ج 2، ص 188.
[۸]. کتاب عوالم، ج 11، ص 211 و مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 118: 340.
[۹]. کتاب عوالم، ج 11، ص 211 و مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 188 و بحارالانوار، ج 43، ص 47.
[۱۰]. کتاب عوالم، ج 11، ص 406 و اختصاص شیخ مفید، ص 181.
[۱۱]. کتاب عوالم، ج 11، ص 211 و مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 188 و بحارالانوار، ج 43، ص 47.
[۱۲]. کتاب عوالم، ج 11، ص 406 و اختصاص شیخ مفید، ص 181.
[۱۳]. کوکبالدری، ج 1، ص 196: علامه حائری مازندرانی.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد دشتی