یکی از امور مهمّه که با پیشرفت مقصد و حصول فایدهای که از امر به معروف و نهی از منکر در نظر گرفته شده است، ارتباط و تأثیر بسیار دارد «حبّ فی الله وبغض فی الله» است.
حبّ و بغض و دوستی و قهر، یکی از مسائل بزرگ زندگی انسان بهشمار میرود و با تمام مسائل زندگی او مربوط است. کردار و رفتار و بهطور کلی همه اعمال بشر و کوششهای او مولود حبّ یا بغض و عشق و علاقه، و یا دشمنی و عداوت است. انسان چیزهایی را دوست میدارد و به اشخاصی علاقهمند است و از چیزهایی هم متنفّر است. نمیتواند هم اینطور نباشد؛ زیرا هر چه دارد از عشق و علاقه و محبت دارد و از هر کس خیر و منفعتی به او رسیده است منشأش محبت بوده. خودش هم به هر چه موافق با طبع و منافعش باشد علاقهمند است، و با هر چه مانع منافع و کمال و منافر با طبع اوست دشمن است. حیات و بقایش را خداوند با محبت و عشق مربوط ساخته است، پس مسئله حبّ و بغض و دوستیها و دشمنیهای بشر دارای کمال اهمیت است و اگر تحت یک ترتیب منظم درآید، در سایر مسائل هم ترتیب و اعتدال و انتظام آسان میشود. باید در حبّ و بغض روشی پیدا کرد که همه افراد را هماهنگ و با هم نزدیک و همکار سازد. باید پایه محبتها را با روح و معنویت نمود که همه وقت به فریاد انسان برسد و درد بشر را درمان کند و او را نسبت به فقرا و افتادگان و زیردستان مترحّم و مهربان سازد. دوستیهایی که پایه آنها امور دنیوی و منافع مادی باشد، پایدار نمیماند و مردم از آن حظّ و لذت نمیبرند؛ زیرا تا وقتی منافع شخصی آنها تأمین گردد، با هم دوستی میکنند و وقتی آن منافع از میان رفت، رشته مودّت آنها گسیخته میشود، بلکه به عداوت و دشمنی تبدیل میگردد.
اگر نظریات کوچک و مطالب دنیایی منشأ قهر و مهر شود، بازار منازعات و اختلافات رایج میگردد و قوای بشری و نیروی خداداد او که باید در راه ترقّی و کمال او صرف گردد، تجزیه و تقسیم شده در راههای ضد و نقیض هم به کار میافتد و وحدت اجتماعی آنها از میان میرود و هر کس برای خودش میشود نه برای همه.
بر عکس، اگر مبانی دوستیها و دشمنیها را امور معنوی و روحانی قرار دهند و بشر از مهر و قهر خود حقایق عالیتر و مقاصد بلندتری را منظور سازد و عواطف خود را تا حدی که میسر است از چنگال تصرفات عالم طبیعت و متاع و حُطام دنیا نجات دهد، همه از هم خیر میبینند و همه به نفع یکدیگر زحمت میکشند و رنج خود و راحت یاران میطلبند. نه فقیرشان درمانده میشود، و نه توانگرشان بیرحم و بیانصاف میگردد، و نه مریضشان بیدوا و غذا و بیپرستار میماند، و نه حقّ کسی پایمال میگردد، و نه خیانتکار در میان آنها پا میگیرد، و نه زمامدارانشان متکبّر و جبّار میشوند، و نه مردم امین و درستکار در جامعه آنها عقب میمانند و نه کسی با بیگانگان و اشرار و مفسدین همکاری میکند. همه به هم مربوط و به یکدیگر پیوسته میشوند مانند یک پیکر و اعضای یک بدن میشوند که اگر به یک عضو درد و الم و صدمه برسد، سایر اعضا در بیخوابی و رنج با آن عضو شریکاند. در احادیث آمده است:
«عَنْ أبی جَعْفَرٍ(ع) أنَّهُ قَالَ: «اَلْمُؤْمِنونَ فِي تَبارِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ وَ تَعَاطُفِهِمْ کَمَثَلِ الْجَسَدِ إذَا اشْتَكَى تَدَاعَى لَهُ سَائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى»؛[1]
حضرت امام باقر(ع) فرمود: «انسانهای مؤمن در نیکویی و مهربانی و شفقت به یکدیگر، همانند یک تن هستند که اگر عضوی به درد آید، اعضای دیگر با بیخوابی و تبداری، با آن عضو همدردی میکنند».[2]
در چنین جامعهای است که حس استقلال و حرّیت به معنی واقعی خود وجود دارد و فقرا و ضعفا در استفاده از نعمت آزادی و استقلال با اغنیا و اقویا برابری دارند و همه در صف واحد قرار میگیرند. در قرآن مجید میفرماید:
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللهِ؛[3]
برای به وجود آوردن یک جامعه محکم و پایدار، یگانه راه، متحد ساختن هدفها و مقصدها و نیتهای افراد آن جامعه است و برای حصول یک چنین وحدت و یگانگی معنوی و اجتماعی، راههایی مانند وحدت زبان و نژاد و وطن گفته میشود که هیچکدام برای تأمین این منظور وافی نیستند.
و ثانیاً: این حرفها نمیتواند آن قدرها در قلب مردم نفوذ کند که یک جامعه را به راه بیندازد. تنها راه وصول به این مقصود، دین صحیح و ایمان به خداست که محبوب و مقصود حقیقی بشر است اگر همه در اعمال و رفتار و دوستیها و دشمنیها رضای او را بخواهند و از عذاب او بپرهیزند، از معایب و مفاسد اخلاقی و اجتماعی مصون میمانند.
عقیده توحیدی که اسلام، بشر را به آن دعوت میکند، موجد این وحدت و یگانگی است و موحّد را در هر حال از شرک و اختلاف و جدایی و اعتنا به امتیازات لغو و باطل دور میسازد چنانچه از حضرت رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمود:
«أيُّهَا النَّاسُ! إنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ وَ إنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ كُلُّكُمْ لآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَابٍ إنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أتْقَيكُمْ وَ لَيْسَ لِعَرَبىٍّ عَلَى عَجَمِىٍّ فَضْلٌ إِلاّ بِالتَّقْوَی»؛[4]
«هان ای مردم! پروردگار شما یکی است و پدر شما نیز یکی است و همهی شما به آدم برمیگردید و آدم از خاک است. همانا گرامیترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شما است و عرب بر عجم هیچ برتری ندارد مگر با پرهیزکاری».
در همه تکالیف و تعلیمات اسلام، حفظ و تقویت عقیده توحید و توجه به خدای یگانه ملاحظه شده است در مورد حبّ و بغض و دوستی و دشمنی که بشر بالطبع و بالفطره از آن ناگزیر است پیروان خود را به خدا متوجه میکند و دستور میدهد که برای خدا و در راه او دوستی و دشمنی نمایند؛ با دوستان خدا دوست و با دشمنان او دشمن باشند. در قرآن مجید میفرماید:
لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ؛[5]
«نمییابی تو قومی را که ایمان به خدا و روز جزا میآورند که دوستی نمایند با کسی که در مقام دشمنی و خصومت با خدا و پیغمبر اوست هر چند بوده باشند اینگونه اشخاص که با خدا و پیغمبرش دشمناند، پدران ایشان با فرزندان ایشان یا برادران ایشان یا عشیره و فامیل ایشان، این مردماند که خدا در دلهاشان ایمان را ثبت و نوشته است».
در کتاب وسائلالشیعه از حضرت ابی عبدالله(ع) روایت است که فرمود:
«قَالَ رَسُولُ اَلله(ص) لِأَصْحَابِهِ: أَيُّ عُرَى الإِيمَانِ أَوْثَقُ؟
فَقَالُوا: اللهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ. وَ قَالَ بَعْضُهُمْ: الصَّلاَةُ. وَ قَالَ بَعْضُهُمْ: الزَّكَاةُ. وَ قَالَ بَعْضُهُم الصَّوْمُ. وَ قَالَ بَعْضُهُمْ: الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ. وَ قَالَ بَعْضُهُم الْجِهَادُ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: لِکُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَيْسَ بِهِ وَ لَكِنَّ أَوْثَقُ عُرَى الْإِيمَانِ الْحُبُّ فِي اللهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللهِ وَ تَوَالِيَ أَوْلِيَاءِ اللهِ وَالتَّبَرِّی مِنْ أَعْدَاءِ اَللهِ»؛[6]
«پیغمبر اکرم(ص) به اصحابش فرمود: کدامیک از دستگیرههای ایمان محکمتر است؟ عرض کردند: خدا و رسول او داناترند، و بعضی گفتند: نماز، بعضی گفتند: زکات، بعضی گفتند: روزه، بعضی گفتند: حج و عمره، بعضی گفتند: جهاد، پیغمبر(ص) فرمود: هر یک از آنچه شما گفتید دارای فضیلت است، اما آن محکمترین دستگیرههای ایمان، حبّ و دوستی در راه خدا و بغض و دشمنی در راه خدا و محبت و تولای اولیای خدا و تبری و بیزاری از دشمنان خداست».
و در کتاب مذکور از فضیل بن یسار نقل شده است که گفت:
سَألْتَ أبَا عَبْدِ اللهِ(ع) عَنِ الْحُبِّ وَالْبُغْضِ أَ مِنَ الإِيمَانِ هُوَ؟
فَقالَ: «وَ هَلِ الإِيمَانُ إِلا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ؟»؛[7]
از حضرت ابی عبدالله(ع) پرسیدم آیا حبّ و بغض از ایمان است؟
در جواب فرمود: «مگر ایمان غیر از حبّ و بغض است!».
از این قبیل اخبار و احادیث بسیار است که از همین مختصری که از آنها نقل شده، اهمیت حبّ فی الله و بغض فی الله معلوم میگردد.
اگر کسانی که به اسلام و مسلمین و مصالح عام علاقهمند هستند در انجام همین یک وظیفه بزرگ کوتاهی نکنند و حبّ فی الله و بغض فی الله را در همه کارها دخالت دهند و با ارباب معاصی، دوستی و مجالست و معامله و معاشرت نکنند و برای آنها قدر و شخصیتی قایل نشوند یقیناً تأدیب و متنبّه میشوند. اگر از ستمکاران احترام ننمایند و به آنها کمک ندهند و از آنان تبرّی و بیزاری جویند، ستمکاری رایج نمیگردد و کسی به ظلم و ستم افتخار نمینماید. اگر جامعه به آنهایی که به نماز و روزه و زکات و سایر واجبات و بلکه مستحبات مانند نماز جماعت و غیره بیاعتنایی میکنند، ارج و اهمیت نمیداد، کسی در ادای فرایض مسامحه نمینمود و نماز جماعت و مجالس دینی بیش از اینها شوکت و عظمت مییافت. اگر با نیکان و اخیار در هر شغل و کار که باشند دوستی مینمودند و از آنها تشویق و قدردانی میکردند، اشرار و بدکاران روی کار نمیآمدند.
حقیقتاً این اصل بزرگ، یعنی «حبّ فی الله» و «بغض فی الله» امروز در میان ما مسلمانان چندان مورد احترام نیست. برای از میان رفتن یک جامعه همین بس است که افرادش در دوستیها و دشمنیها پای منافع شخصی را در میان آورند و تصدیق و تمجید و انتقاد آنها روی این نظریات کودکانه قرار بگیرد.
اهل بصیرت و اطلاع میدانند که علّت عمده تجزیه ممالک اسلامی و تفرقه کنونی مسلمانان و تسلط بیگانگان، دوستیها و همکاریهای بعضی از مسلمین با اجانب است که برای رسیدن به منفعتهای خصوصی، باب دوستی و مخالطت را با آنها باز نمودند و با آنها در خراب کردن و اضمحلال شوکت مسلمانان، همراهی نمودند و نقشههای شوم آنها را اجرا نموده و مینمایند. خداوند در قرآن مجید میفرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ؛[8]
امروزه بیشتر حکومتهای اسلامی و امور تجارت و بازرگانی و فلاحت و کشاورزی و همه شئون حیاتی آنها به دست همین عناصر پلید و بیگانهپرست تحت نظارت اجانب درآمده است که حتّی در رفع کوچکترین حوایج زندگی باید دست احتیاج به جانب دیگران دراز کنیم و ضروریات زندگی خود را باید از کشورهای بیگانه تهیه نماییم. اینها با وسایلی که در دست دارند ملل اسلامی را در حال رکود و عقبماندگی نگاه میدارند تا نتوانند با دنیای حاضر هماهنگی نموده با هدایت تعلیمات آسمانی قرآن مجید، موقعیت سابق خود را در جهان به دست آورند. برای آنکه نگذارند مردم بیدار و هوشیار شده در مقام چارهجویی برآیند با تبلیغات خود آنها را به کارهایی که غیر از خسارت فایده ندارد، سرگرم میکنند.
اگر عوض این همه اهتمامی که در تبعیت از ظواهر و بعض عادات زشت و ترویج اعمال ناپسندیده پارهای از نادانان ملل غرب مینمایند، در فرا گرفتن علوم و دانشهایی که آنها به آن دست یافتهاند مختصر توجهی مینمودیم، یقیناً امروز بیش از اینها در دنیا جلو رفته بودیم. خدا میداند که سالی چه مبلغ پول مسلمانان از راه خریداری اشیای لوکس و غیر ضروری و بیفایده از جیبشان خارج میشود! و ماهانه جوانان بوالهوس، و اغنیای نادان چه مبلغ صرف تجملات بیهوده و زنانه کاریها و تهیه انواع بیعاریها مینمایند و اگر این پولها را جمع نمایند میتوانند با مبلغ کمی از آن، مدارس مهم و بیمارستانهای بزرگ ـ که تا چند قرن برای جامعه مفید باشد ـ تأسیس نمایند، یا کارخانههایی که در آن هزاران مردم بیکار و گرسنه به کسب و کار و ارتزاق مشغول شوند ایجاد نمایند.
باری، غرض این است که دوستی نمودن با دشمنان خدا و اهل معصیت، زیانها و مفسدهها دارد. «حبّ فی الله» و «بغض فی الله» یکی از صفاتی است که عقلا و شرعاً ممدوح و مستحسن است و برای حفض قومیت و استقلال و شخصیت هر طایفه کمتر وسیلهای به مرتبه آن میرسد. هر چه در یک جامعه این صفت قویتر باشد، دست تجاوزات و مداخلات دشمنان از سرشان کوتاهتر خواهد بود، ولی متأسفانه امروزه پارهای از مسلمانان عوض آنکه این مطلب را مراعات کنند و به حکم محکم:
أَشِدَّاء عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ؛[9]
در مقابل کفّار و دشمنانی که در مقام از بین بردن آنها و یا فاسد کردن اخلاقشان هستند، شدت و قوت و استحکام داشته باشند و در میان خودشان با هم دوست و مهربان باشند، بیشرمانه با باز کردن باب مخالطت و همکاری با کفّار، کلید کشورهای اسلامی را به دست آنها میسپارند و به جای آنکه دیگران را استخدام نمایند، مستخدم بیگانگان و وسیله اجرای مقاصد نامشروع آنها میشوند. دیانت و ملیت و سعادت خود و جامعه خود را برای خاطر آنها به قیمت پائینی در معرض فروش میگذارند و مسلمانان را به اسم دعوت به تمدن موهوم و آزادی دروغی، به فساد و فحشا و لهو و لعب و خیانت ترغیب مینمایند و تقلید کورکورانه از اجانب و دشمنان اسلام را سرمشق خود قرار داده هر منکر و عمل زشتی را با وسایلی که دارند رواج میدهند.
میروند در کشورهای مسیحی در لابهلای مطبوعات و روزنامههای آنها گردش میکنند یک کار زشت و منکری را که یک نفر نادان در یک گوشهای مرتکب شده پیدا میکنند و به فکر ترویج آن میافتند و با آب و تاب بسیار آن را روی صفحات کاغذ پارههایی که به دست جوانان مسلمان میدهند میآورند.
آیا طبع و نقل زناشویی خانمهای... با حیوانات، و طلاق گرفتن فلان خانم از شوهرش برای خاطر ازدواج با سگ یا بوزینه (که شاید اصلاً دروغ و مجعول باشد) برای آن پسر و دختر ایرانی که غیر از تقوا و پاکدامنی، سرمایهای ندارد، غیر از دعوت به فساد معنایی دارد؟
آیا از انتشار عکس فلان پسر یا دختری که با خرج خود یا با پول و دسترنج کشاورزان فقیر به خارج رفته، در حال رقص با خرس آن را افتخار معرفی کردن و نظایر این مطالب که قلم از نوشتن آن خجل و شرمسار است، غیر از ترویج منکرات و منحرف ساختن جوانان سادهلوح چه نتیجهای دارد؟ کسی نمیفهمد که ترقی و کمال و با دنیا جلو رفتن و با ملل عالم مربوط شدن و علوم و صنایع عصر را فرا گرفتن چه ارتباطی به این حرفها دارد؟
إذَا کَانَ الْغُرَابُ دَلِیلَ قَوْمٍ / سَیَهْدِیهِمْ سَبِیلَ الهَالِکِینَا
در بعضی کتب اخبار است که خداوند وحی فرستاد به سوی پیغمبری از پیغمبران خود که به مؤمنین بگو نپوشند لباس دشمنان مرا و نخورند غذای دشمنان مرا و نروند به راههای دشمنان من، پس میشوند از دشمنان من، چنانچه ایشان دشمنان من هستند.[10]
ای عقلای قوم! و ای زمامداران علاقهمند! و ای کسانی که این مطالب را درک کرده و میفهمید! تا آب از سر نگذشته برای این مردم فکری بکنید.
نگذارید بیش از این افراط در لهو و لعب و زشتکاری رایج شود.
نگذارید بیش از این میل طبیعی افراد را به لهو و لعب و میگساری و رقص و قمار و بیعفتی ترغیب نمایند.
نگذارید صفحه شرافت و حیای جامعه شما لکهدار شود.
نگذارید جوانان شما عوض تحصیل و ترقی و کوشش و جهد، با بی ایمانی و تنبلی و بیعفتی و معاشقه سر و کار پیدا کنند و بانوان را در فساد با خود همدست نمایند.
نگذارید نظام انساب و نسل و نظام اجتماع را مردمان بوالهوس شهوتران، بازیچه دست خود قرار دهند.
نگذارید پایه زندگی خانواده شما با اداره رفتن خانمها دستخوش ویرانی و انهدام شود.
با این همه مردهای بیکار که پشت درِ وزارتخانهها ریختهاند، چه حاجتی به استخدام خانمها داریم تا با استخدام آنها به اسم ماشیننویس و غیره ادارات را مرکز معاشقه و توالد و تناسلهای نامشروع قرار دهند و پولهایی را که باید صرف اصلاح احوال بندگان خدا و رفع فقر و گرسنگی و پریشانی شود در این راهها خرج کنند و کار را به جایی برسانند که یکی از آقایان نمایندگان مجلس در جلسه علنی راجع به یکی از سازمانها اعتراض نماید و بگوید که: در روزنامهای خواندم که یک معروفهای را که در کافه «نینا» خدمت میکرده در آن سازمان با ماهی هزار تومان حقوق استخدام کردهاند.
بیایید به این شنایع و زشتیها خاتمه دهید و خانمها را به خانههاشان برگردانید و آنها را در اداره امور خانه و تربیت فرزند و وظایف خاصه خودشان بگمارید و از دخالت در کارهای مردها معافشان سازید و سعادت آنها را پایمال هوی و هوس ننمایید.
شما را به خدا در این چند ساله که راه این معاشرتها را به روی زنها باز کردید و آنها را برای میل نفسانی و تقلید از مسیحیها، خیابان گرد و بیحجاب کردید، غیر از تکثیر اعمال زشت و رسوایی چه فایدهای بردیم!؟ یک روز بود که ما مسلمانها افتخار داشتیم که در تمام جامعه چهارصد میلیونی ما یک خانمیکه سقط جنین نماید وجود ندارد، در میان جمعیت ما از برکت تعالیم اسلام یک نفر ولدالزّنا یافت نمیشود. امروز هم این وضعیت را میبینیم که بعضی عاشقان ظواهر غرب، میخواهند همه این افتخارات و اخلاق فاضله را نابود کنند.
اولیای مقدس اسلام از این اوضاع به ما خبر دادند و ما آن را یکی از معجزات آنها میشماریم از آن جمله روایتی است که اصبغ بن نباته از امیرالمؤمنین(ع) نقل فرموده که:
«قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ تَظْهَرُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ وَ اقْتِرَابِ السَّاعَةِ وَ هُوَ شَرُّ الْأزْمِنَةِ نِسْوَةٌ کَاشِفَاتٌ عَارِیَاتٌ مُتَبَرِّجَاتٌ مِنَ الدِّینِ خَارِجَاتٌ فِی الْفِتَنِ دَاخِلاتٌ مَائِلاتٌ إِلَی الشَّهَوَاتِ مُسْرِعَاتٌ اِلَی اللَّذَّاتِ مُسْتَحِلاتٌ لِلْمُحَرَّمَاتِ فِی جَهَنَّمَ خَالِدَاتٌ»؛[11]
«در آخرالزمان و هنگام نزدیک شدن قیامت ـ که بدترین زمانهاست ـ زنهایی پیدا میشوند بیحجاب و برهنه که زینت خود را برای نامحرمها نشان میدهند و از دین خدا خارج باشند و در فتنهها داخل میشوند، و به شهوات میل کنند، و به سوی لذتها میشتابند، حرامها را حلال شمارند! چنین زنانی در جهنّم همیشگی هستند».
خوانندگان محترم در همینجا این بحث را خاتمه میدهیم و از شما معذرت میخواهیم.
تصدیق دارم که چون غالب مطالب کتاب در ضمن چند روز از ایام تعطیل دهه عاشورای سال 1369 هجری قمری نوشته شد و فرصت و مجال کافی برای مطالعات و مراجعات لازم را نداشتم، به طور شایسته از عهده ادای حق مطلب برنیامدهام، بنابراین هرگاه به اشتباه و خطایی برخوردید با تصحیح آن بر این ناچیز منّت گذارید و زبان به ملامتم نگشایید.
من خجلم از عمل خام خویش / تو به ملامت نکنم سینه ریش
در روش زمره آزادگان / نیست روا طعنه بر افتادگان
پایان
1- یکی از امور مهمّه که با پیشرفت مقصد و حصول فایدهای که از امر به معروف و نهی از منکر در نظر گرفته شده، کدام است؟
2- اگر نظریات کوچک و مطالب دنیایی منشأ قهر و مهر شود، چه نتایجی را به دنبال خواهد داشت؟
[1]. کوفی اهوازی، المؤمن، ص۳۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۳۴، ح۳۰، ص۲۷۴، ح۱۹؛ محدث نوری، مستدرکالوسائل، ج۱۲، ص۴۲۴.
[2]. سعدی در شعر زیر به همین مضمون اشاره کرده است:
بمی آدم اعضای یکدیگرند / که در آفرینش ز یک گوهرند
چون عضوی به درآورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار
گنج حکمت، ج۱، ص۱۵۶.
[3]. آل عمران، ۶۴. «بگو ای اهل کتاب، بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را بپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی از ما بعضی دیگر را به غیر از خدای یگانه به خدایی نگیرد».
[4]. ابن شعبه حرانی، تحفالعقول، ص۳۴؛ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص۱۲۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۳۵۰.
[5]. مجادله، ۲۲.
[6]. حر عاملی، وسائلالشیعه، ج۱۱، ص۴۳۹.
[7]. حر عاملی، وسائلالشیعه، ج۱۱، ص۴۳۵.
[8]. ممتحنه، ۱. «ای کسانی که ایمان آوردهاید، دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید».
[9]. فتح، ۲۹. «در برابر کافران سرسخت و شدید و با همدیگر مهرباناند».
[10]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۵۲؛ راوندی، النوادر، ص۲۳۲؛ حر عاملی، وسائلالشیعه، ج۳، ص۲۷۹؛ ج۱۱، ص۱۱۱.
[11]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۰؛ ر.ک: طبرسی، مکارمالاخلاق، ص۲۰۱؛ حر عاملی، وسائلالشیعه، ج۱۴، ص۱۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی