کد مطلب: ۶۴۶۲
تعداد بازدید: ۱۶۸
تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۹
پیدایش مذاهب | ۲۳
مفهوم دیگر شفاعت آن است که در منابع مذهبی وارد شده و آن بر محور دگرگونی و تغییر موضع «شفاعت شونده» دور می‌زند، یعنی شخص شفاعت‌شونده موجباتی فراهم می‌سازد که از یک وضع نامطلوب و در خور کیفر بیرون آمده و به وسیله‌ی ارتباط با شفیع، خود را در وضع مطلوبی قرار دهد که شایسته و مستحقّ بخشودگی گردد، و همان‌طور که خواهیم دید ایمان به این نوع شفاعت در واقع یک مکتب عالی تربیت و وسیله‌ی اصلاح افراد گناهکار و آلوده، و بیداری و آگاهی آنها است.

بخش اوّل: فرضیه عوامل اقتصادی | ۲۲


مسأله‌ی شفاعت


از موضوعاتی که ممکن است وصله‌ی مخدّر بودن، به آن بچسبانند مسأله‌ی شفاعت است؛ به این ترتیب که گفته شود، این مسأله گرچه در شکل اصلیش مربوط به نجات از کیفر الهی گناهان است، نه مربوط به مسائل زندگی، ولی هنگامی که انسان عادت کرد که به جای تلاش و کوشش در حسن عمل و ترک گناه و انجام رسالت‌ها و مسئولیّت‌ها، روی شفاعت پیامبران و امامان تکیه کند و نجات خود را در اتّکای به وِجاهت دیگران بخواهد نه وجاهت خودش، این موضوع به طور غیر مستقیم در فعّالیّت‌های زندگی مادّی او نیز اثر خواهد گذاشت که استقلال شخصیّت و خودسازی را از دست داده و به طور اتّکالی و وابسته زندگی کند و سعی و تلاش را کنار گذارد و برای رسیدن به مقصد تکیه بر تلاش دگران نماید.
خلاصه، تکیه کردن بر شفاعت، روح تلاش و کوشش را در انسان تضعیف می‌کند و موجب عقب‌ماندگی است.
از این گذشته تکیه بر شفاعت، تشویق به گناه و فرار از زیر بار وظایف فردی و اجتماعی است و آن نیز به نوبه‌ی خود سازمان اجتماعی را بهم می‌ریزد. علاوه بر این، شفاعت بازتابی از فئودالیسم و جامعه‌ی طبقاتی است که افراد متمرّد و متخلّف برای تقرّب خود به رییس قبیله یا خان بزرگ از مقرّبان و نزدیکان او استمداد می‌کردند تا خود را از کیفر، رهایی بخشند؛ و حتّی از نظر موحّدان و معتقدان به خدا ممکن است گفته شود مسأله‌ی شفاعت بوی شرک می‌دهد، چون محتوای آن توجّه به غیر خدا و تأثیر غیر اراده‌ی اوست!.
و روی هم رفته می‌توان ایرادات فوق را، اعمّ از ایرادهایی که ممکن است ماتریالیست‌ها و یا پاره‌ای از خداپرستان در این مسأله مطرح کنند در چند مطلب خلاصه کرد:
1ـ اعتقاد به شفاعت، روح سعی و تلاش را تضعیف می‌کند.
2ـ اعتقاد به شفاعت، انعکاسی از جامعه‌های عقب‌مانده و فئودالیته است.
3ـ اعتقاد به شفاعت، موجب تشویق به گناه و رها کردن مسئولیّت‌هاست.
4ـ اعتقاد به شفاعت، نوعی شرک و چندگانه‌پرستی محسوب می‌شود.
باز در این جا به اشتباهات بزرگی برخورد می‌کنیم که از پیش داوری‌های نادرست و سوء تفسیرها و یا سوء تعبیرها، یا دریافت‌های ناقص و یا برداشت‌های غرض‌آلود سرچشمه گرفته است، و برای برطرف شدن همه‌ی اینها چاره‌ای جز این نداریم که آب را از سرچشمه بگیریم تا در داوری خود گرفتار اشتباه نشویم و برای تحقّق این هدف، خطوط اساسی مسأله را به این ترتیب مورد بررسی قرار می‌دهیم:
1ـ مفهوم واقعی شفاعت.
2ـ مدارک شفاعت.
3ـ شرایط شفاعت.
4ـ فلسفه‌ی شفاعت.
5ـ بررسی و پاسخ اشکالات.


مفهوم واقعی شفاعت


کلمه‌ی شفاعت از ریشه‌ی «شَفْع» به معنای «جفت» و «ضَمُّ الشئ الی مِثْلِه» می‌باشد و نقطه‌ی مقابل آن «وتر» به معنای تک و تنهاست، سپس به ضمیمه شدن فرد برتر و قوی‌تر برای کمک به فرد ضعیف‌تر اطلاق گردیده است.
این لفظ در عرف و شرع به دو معنای متفاوت گفته می‌شود:
الف) شفاعت در لسان عامّه به این گفته می‌شود که شخص شفیع از موقعیّت، شخصیّت و نفوذ خود استفاده کرده و نظر شخص صاحب قدرتی را در مورد مجازات زیردستان خود عوض کند؛ گاهی با استفاده از نفوذ خود و ملاحظه‌ای یا وحشتی که از نفوذ او دارند، و زمانی با پیش کشیدن مسائل عاطفی و تحت تأثیر قرار دادن عواطف طرف، و زمان دیگری با تغییر دادن مبانی فکری او درباره‌ی گناه مجرم و استحقاق او، و مانند اینها...
به طور خلاصه شفاعت در این جا هیچ‌گونه دگرگونی در روحیّات و فکر مجرم یا متّهم به جرم ایجاد نمی‌کند و تمام تأثیرها و دگرگونی‌ها مربوط به شخصی است که شفاعت نزد او می‌شود.
این نوع شفاعت در بحث‌های مذهبی به هیچ وجه معنا ندارد، زیرا نه خداوند اشتباه می‌کند که بتوان نظر او را عوض کرد و نه عواطفی به این معنا که در انسان است وجود دارد که بتوان آن را برانگیخت، و نه از نفوذ کسی ملاحظه کرده و وحشتی دارد و نه پاداش و کیفر او بر محوری غیر از عدالت دور می‌زند.
ب) مفهوم دیگر شفاعت آن است که در منابع مذهبی وارد شده و آن بر محور دگرگونی و تغییر موضع «شفاعت شونده» دور می‌زند، یعنی شخص شفاعت‌شونده موجباتی فراهم می‌سازد که از یک وضع نامطلوب و در خور کیفر بیرون آمده و به وسیله‌ی ارتباط با شفیع، خود را در وضع مطلوبی قرار دهد که شایسته و مستحقّ بخشودگی گردد، و همان‌طور که خواهیم دید ایمان به این نوع شفاعت در واقع یک مکتب عالی تربیت و وسیله‌ی اصلاح افراد گناهکار و آلوده، و بیداری و آگاهی آنها است.
و خواهیم دید که تمام ایرادها، خرده‌گیری‌ها و حمله‌ها، همه متوجّه تفسیر اوّل برای شفاعت می‌شود، نه مفهوم دوّم که یک معنای منطقی، معقول و سازنده است.
این بود تفسیر اجمالی شفاعت در دو شکل «تخدیری» و «سازنده».


شفاعت در عالم تکوین:


آنچه در مورد شفاعت به تفسیر صحیح و منطقی آن گفتیم، در جهان تکوین و آفرینش «علاوه بر عالم تشریع» نیز فراوان دیده می‌شود، نیروهای قوی‌تر این جهان به نیروهای ضعیف‌تر ضمیمه شده و آنها را در مسیر هدف‌های سازنده پیش می‌برند، آفتاب می‌تابد، باران می‌بارد و بذرها را در دل زمین آماده می‌سازد تا استعدادهای درونی خود را به کار گیرند و نخستین جوانه‌ی حیات را بیرون بفرستند، زندانِ پوست دانه را بشکافند و از ظلمتکده‌ی خاک سر برآورده، به سوی آسمان که از آن نیرو دریافت داشته‌اند پیش بروند. این صحنه‌ها در حقیقت نوعی شفاعت تکوینی در رستاخیز زندگی و حیات است و اگر با اقتباس از این الگو نوعی از شفاعت در صحنه‌ی تشریع قائل شویم، راه مستقیمی را پیش گرفته‌ایم که توضیح آن را بزودی خواهیم خواند.

 

مدارک شفاعت


اکنون به بررسی مدارک اصلی و دست اوّل در مورد مسأله‌ی شفاعت می‌پردازیم:
در قرآن درباره‌ی مسأله‌ی شفاعت (به همین عنوان) در حدود 30 مورد بحث شده است، البتّه بحث‌ها و اشارات دیگری به این مسأله، بدون این عنوان نیز دیده می‌شود.
آیاتی که در قرآن پیرامون این مسأله بحث می‌کند، در حقیقت به چند دسته تقسیم می‌شود:

دسته‌ی اوّل:

آیاتی است که به طور مطلق شفاعت را نفی می‌کند؛ مانند:
«أَنْفِقُواْ مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لَا بَیْعٌ فِیهِ وَ لَا خُلَّةٌ وَ لَا شَفَاعَةٌ؛ در راه خدا انفاق کنید پیش از آن که روزی بیاید که در آن تجارت (و ثروت) و دوستی و شفاعت سودی ندارد».[1]
و نیز:
«وَ لَا یُقْبَلُ مِنْهَا شَفاعَةٌ؛ شفاعتی از او پذیرفته نیست».[2]
در این آیات راه‌های متصوّر برای نجات مجرمان غیر از ایمان و عمل صالح، چه از طریق پرداختن عوض مادّی، یا پیوند و سابقه‌ی دوستی، و یا مسأله‌ی شفاعت نفی شده است و در مورد بعضی از مجرمان می‌گوید:
«فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ؛ از این رو شفاعت شفاعت‌کنندگان به حال آنها سودی نمی‌بخشد».[3]

دسته‌ی دوّم:

آیاتی است که شفیع را تنها و منحصر به خدا معرّفی می‌کند؛ مانند:
«مَا لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لَا شَفِیعٍ؛ هیچ سرپرست و شفاعت کننده‌ای جز او برای شما نیست».[4]
و نیز:
«قُل لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً؛ همه‌ی شفاعت‌ها مخصوص خداست».[5]

دسته‌ی سوّم:

آیاتی است که شفاعت را مشروط به اذن و فرمان خدا می‌کند؛ مانند:
«مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ؛ چه کسی نزد او شفاعت می‌کند مگر به اجازه‌ی او؟».[6]
و نیز:
«وَ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ اَذِنَ لَهُ؛ هیچ شفاعتی نزد او جز برای کسانی که اجازه داده سودی ندارد».[7]

دسته‌ی چهارم:

آیاتی است که شرایطی برای شفاعت‌شونده بیان کرده است، گاهی این شرط را رضایت و خشنودی خدا معرّفی می‌کند؛ مانند:
«وَ لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی؛ و آنها شفاعت نمی‌کنند مگر برای کسی که خدا از او خشنود است».[8]
طبق این آیه شفاعت شفیعان فقط شامل حال کسانی می‌شود که به مقام «ارتضاء» یعنی رضایت و پذیرفته شدن در پیشگاه خداوند رسیده‌اند.
و گاهی شرط آن را گرفتن عهد و پیمان در نزد خدا (ایمان و توحید و به رسمیّت شناختن پیامبران الهی) معرّفی می‌کند؛ مانند:
«لَا یَمْلِکُونَ الشِّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمانِ عَهْداً؛ آنها هرگز مالک شفاعت نیستند مگر کسی که نزد خداوند رحمان عهد و پیمانی دارد».[9]
و زمانی صلاحیّت شفاعت شدن را از بعضی از مجرمان سلب می‌کند؛ مانند سلب شفاعت از ظالمان در آیه‌ی زیر:
«مَا لِلظَّالِمیِنَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لَا شَفِیعٍ یُطَاعُ؛ و برای ستمکاران دوستی وجود ندارد و نه شفاعت کننده‌ای که شفاعتش پذیرفته شود».[10]
و به این ترتیب داشتن عهد و پیمان الهی یعنی ایمان، و رسیدن به مقام خشنودی پروردگار و پذیرفته شدن از ناحیه‌ی او و پرهیز از گناهانی هم چون ظلم و ستم، جزو شرایط حتمی شفاعت است.


خودآزمایی


1- تکیه کردن بر شفاعت، چه اثرات نامطلوبی دارد؟
2- چرا شفاعت به معنایی که در لسان عامه است در بحث‌های مذهبی به هیچ وجه معنا ندارد؟
3- آیاتی که در قرآن پیرامون مسأله‌ی شفاعت بحث می‌کند، به چند دسته تقسیم می‌شود؟ نام ببرید.

 

پی نوشت ها


[1]. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 254.
[2]. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 48.
[3]. سوره‌ی مدّثر، آیه‌ی 48.
[4]. سوره‌ی سجده، آیه‌ی 4.
[5]. سوره‌ی زمر، آیه‌ی 44.
[6]. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 255.
[7]. سوره‌ی سباء، آیه‌ی 23.
[8]. سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی 28.
[9]. سوره‌ی مریم، آیه‌ی 87.
بعضی از مفسّرین احتمال داده‌اند که در این جا قرآن یکی از شرایط شفاعت‌کننده را بیان می‌کند و می‌گوید: آنهایی می‌توانند شفاعت کنند که عهد و پیمان یعنی ارتباط محکمی از نظر ایمان و عمل صالح با پروردگار خود دارند، ولی توجّه به آیه‌ی قبل نشان می‌دهد که آیه همان طور که در بالا گفتیم شرایط شفاعت شونده را ذکر می‌کند نه شفاعت کننده را، زیرا در آیه‌ی قبل می‌فرماید:
«وَ نَسُوْقُ الْمُجْرِمِیْنَ اِلی جَهَنَّمَ وِرْداً؛ و گناهکاران را همانند تشنگان به سوی دوزخ می‌رانیم».
با توجّه به این آیه معلوم می‌شود که نظر به شرایط شفاعت از سوی مجرمان است.
[10]. سوره‌ی غافر، آیه‌ی ۱۸.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: