بخش اوّل: فرضیه عوامل اقتصادی | ۱۰
گرچه در لابهلای آیات و روایات، که در بالا نقل کردهایم، اشارههای کوتاهی به فلسفهی اصلی تقیّه شده بود، ولی باید این موضوع تشریح شود تا جای هیچگونه ابهام باقی نماند و آنهایی که تقیّه را یک عامل بازدارنده، پنداشتهاند بدانند مطلب غیر از آن است، بلکه تقیّه یک تاکتیک حساب شده برای مبارزه است.
«تقیّه» و مخفی کردن عقیدهی باطنی، از نظر اسلام دارای هدفهای گوناگون منطقی و سازنده است:
گاهی جمعیّتی به صورت یک اقلیّت صالح در میان اکثریّت ناصالحی گرفتار میشوند که اگر در آغاز مبارزهی اصلاحی خود، تمام اهداف، نقشهها، برنامهها و عقاید خویش را آشکار کنند، به وسیلهی اکثریّت نابود میگردند. در این جا روش صحیح، چنین ایجاب میکند که با اخفای هدف و عقیده برای پیاده کردن آن، از برنامههای حساب شده استفاده کنند.
تقیّه در اینگونه موارد به معنای عقبنشینی و خالی کردن میدان نیست، بلکه به منظور باقیماندن در میدان و مقاومت بیشتر در نیل به هدف است و یا به تعبیر دیگر، تغییر شکل مبارزه و استفاده از روشهای مثبت است. در مورد تقیّهی ابراهیم خلیل(ع) و یا مؤمن آل فرعون که در دو میدان مشابه یکدیگر به مبارزه برخاسته بودند، این نوع تقیّه به خوبی آشکار است. روایاتی که تقیّه را «سپر دفاعی» و «ترس المؤمن» و «حرز المؤمن» معرفی کرده اشاره به همین معنا است.
گاهی هدف از تقیّه جلوگیری از هدر رفتن بیدلیل نیروهاست، به عنوان مثال بسیار اتّفاق میافتد که فرد یا افرادی با اظهار عقیدهی باطنی، برای همیشه از صحنهی مبارزات اجتماعی طرد میشوند، بدون آن که نتیجهای در برابر اظهار عقیدهی خود گرفته باشند. در این جا عقل و منطق حکم میکند که گرفتار احساسات بیدلیل که نتیجهاش به هدر رفتن نیروهاست نشوند و نیروها را برای موقع لزوم حفظ کنند. تقیّهی بعضی از یاران پیامبر(ص) مانند عمّار یاسر و بعضی دیگر از صحابه در برابر دشمنان لجوجی که تنها به اظهار تنفّر زبانی دلخوش بودند و بدون آن طرف را نابود میکردند، از این قبیل است. در اینگونه موارد عقل فرمان میدهد که با یک تقیّهی مختصر، نیروهای انسانی خود را حفظ کنند، تا به موقع بتوانند بر پیکر دشمنانی همانند مشرکان مکّه، ضربهی قاطع وارد کنند؛ در واقع این نوع تقیّه از قانون اهمّ و مهم الهام میگیرد که قانونی است عقلایی و در همهی شئون زندگی جاری است.
روایاتی که تقیّه را به منزلهی «سَر» نسبت به «بدن» معرّفی میکند، ممکن است اشاره به این نوع تقیّه یا قسم سابق باشد.
گاهی برای حفظ وحدت و جلوگیری از تفرقه و سوء استفادهی دشمن از پراکندگی، موقعیّت ایجاب میکند که پارهای از افراد عقیدهی واقعی خود را مکتوم دارند، تا هدفهای مهمتری پایمال نگردد، به عنوان مثال؛ در اختلافات مذهبیِ فِرَقِ اسلامی، در شرایطی همانند زمان خلفا، عقل و منطق میگوید که برای حفظ موجودیّتِ هدف اصلی (قرآن و اسلام)، باید افراد از روش تقیّه استفاده کرده و وحدت ظاهری را حفظ نمایند، بلکه باید گاهی در مسائلی همانند جهاد که سبب توسعهی اسلام در نقاط مختلف دنیا و آزادی اقوام و ملّتها میگردد، آنها را تأیید نمایند، و یا به عنوان مثال، امروز در برابر دشمنان مشترکی که مسلمانان با آنها درگیر هستند، فِرَق مختلف اسلامی از این روش استفاده کرده و وحدت را حفظ کنند البتّه بدون این که عقیدهی خود را تغییر داده و در مذاهب دیگر که اصیل نیستند، هضم شوند و یا از بحث منطقی و دوستانه دربارهی حقّانیّت مذهب خود ابا داشته باشند.
روایات متعدّدی که در منابع حدیث ما دربارهی حضور در جماعات اهل سنّت و شرکت در مساجد و مجالس آنها رسیده، اشاره به این نوع تقیّه است که در اصطلاح آن را تقیّه تحبیبی مینامند.[1]
آن چه در پارهای از روایات فوق دربارهی تقیّهی پیامبر(ص) از مردم و نشان دادن نرمش در برابر خشونت آنان و دفع سیّئه به حسنه خواندهایم، اشاره به این نوع از تقیّه است.
گاهی اظهار عقیدهی واقعی هیچگونه خطری برای انسان ایجاد نمیکند ولی ممکن است افراد کم استعدادی بر اثر آن، گرفتار زیانهای بدون دلیل و یا تفرقه و پراکندگی و یا مشکلات دیگر گردند، بدون این که نتیجهای از آن عاید شود، در این جا نیز عقل میگوید کتمان عقیده بیمانع است. در تفسیر امام حسن عسکری(ع) از حسن بن علی(ع) نقل شده:
«إنَّ التَّقِیَّةَ یَصْلَحُ اللهُ بِهَا أُمَّةً لِصَاحِبَها مِثْلُ ثَوَابِ أعْمَالِهِمْ فَإنْ تَرَکَهَا أُهْلِکَ أُمّةٌ، تَارِکُهَا شَرِیکُ مَنْ أهْلَکَهُمْ؛
تقیّهای که با آن، حال امّتی اصلاح گردد، برای تقیّه کننده همانند پاداش اعمال آنها را به بار خواهد آورد و اگر ترک تقیّه باعث هلاک امّتی گردد، او شریک جرم خواهد بود».[2]
به عبارت دیگر ممکن است ترک تقیّه برای خود انسان به خاطر موقعیّت و نفوذ اجتماعی او، هیچگونه زیانی نداشته باشد، امّا افراد بیگناه و عادّی که وابسته به پیشوا و رهبری هستند، هدف حملات دشمن قرار گیرند، بدون این که ضرباتی که به آنان وارد میشود اثری در پیشبرد هدف داشته باشد؛ این جاست که رهبر و پیشوای مکتب (البتّه در شرایط خاصّی) برای حفظ نفرات خود از روش تقیّه استفاده میکند، تا نفرات خویش را از خطر محفوظ دارد و با کمک آنها به هدفهای اساسی برسد.
از آن چه گفتیم چنین نتیجه میگیریم که تقیّه در چهار مورد میتواند مُجاز و منطقی باشد:
1ـ حفظ اقلیّت صالح برای پیشبرد هدفهای سازنده.
2ـ جلوگیری از هدر رفتن نیروهای انسانی، بدون جهت و فایدهی قابل ملاحظه.
3ـ برای ایجاد تحبیب و اتّحاد در مواردی که نیاز شدید به وحدت است.
4ـ جلوگیری از خطرات احتمالی، نسبت به دیگران، در مواردی که فایدهای در استقبال از خطر وجود ندارد.
1- تقیّهی ابراهیم خلیل(ع) و یا مؤمن آل فرعون، از کدام نوع تقیه است؟
2- تقیّه در چه مواردی میتواند مُجاز و منطقی باشد؟
[1]. در پارهای از این روایات آمده است:
«مَنْ صَلَّی مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الأوّلِ کَانَ کَمَنْ صَلَّی خَلْفَ رَسُولِ اللهِ(ص)».
احادیث متعدّد این موضوع در کتاب وسائل، ابواب صلوة الجماعة، باب 5 آمده است و نیز در کافی از« هشام کندی» نقل شده که میگوید از امام(ع) شنیدم میفرمود:
«إیَّاکُمْ أنْ تَعْمَلُوا عَمَلاً نُعِیرُ بِه فَإنَّ وَلَدَ السُّوءِ یُعِیرُ وَالِدَهُ بِعَمَلِهِ کُونُوا لِمَنْ انقَطَعْتُمْ إلَیْهِ زَیْنَاً وَ لَاتکونوا علیه شیناً صلوا فی عشایرهم و عودوا مرضاهم و اشهدوا جنائزهم و لا یسبقونکم الی شَیْئ مِنَ الخَیْرِ فَأنْتُمْ أَوْلَی بِهِ مِنْهُمْ وَ اللهِ مَا عُبِدَ اللهُ بِشَیئٍ أَحَبُّ إلَیْهِ مِنَ الخَبَاءِ قُلْتُ: وَ مَا الخَبَاءُ قَالَ: التَّقِیَةُ».
در این حدیث با صراحت دستور داده شده که در نماز آنها شرکت جویند و از بیمارانشان عیادت کنند و با آنها مدارا نمایند. (وسائل الشیعه، ج 11، باب 26، از ابواب« امر به معروف» ح 2).
[2]. وسائل الشیعه، ج 11، ابواب امر به معروف، باب 28، ح 4.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت