تنها وسیلهی ارتباط مستقیم انسان با جهان خارج، حواس پنجگانه است. علوم و اطلاعات ما از اشیای خارج از طریق همین حواس تحصیل میشود. با چشم از دیدنیها، با گوش از صداها، با ذائقه از مزهها، با شامه از بوها و با لامسه از نرمی، زبری، حرارت و برودتها مطلع میشویم. حتی در علم به کلیات نیز باید قبلاً جزئیات آنها با همین حواس درک شده باشد. به همین جهت حواس را به عنوان درهای علوم بشری معرفی نموده و گفتهاند: «من فقد حساً فقد علماً». اگر کسی یکی از حواسش معیوب باشد علم حاصل از آن نیز ناقص خواهد بود.
بنابراین، سلامت و کمال خواس از بزرگترین کمالات انسان محسوب میشود که باید یکی از اهداف مربیان قرار گیرد و در این باره کوشش نمایند. البته حواس کودک همانند سایر اعضای بدنش طبق اوضاع و شرایط طبیعی رشد و نمو خواهند کرد و در این باره نیازی به توجه مربی ندارند. لیکن مربی از جهت فراهم کردن زمینهی مناسب برای تربیت و تکمیل حواس و جلوگیری از وقوع موانع رشد آنها میتواند نقش بسیار مهمی ایفا نماید. مربی با کاردانی و مراقبت و اعمال برنامههای مناسب، حواس کودک را عادت میدهد که وظایف خود را به خوبی انجام دهند.
بنابراین، تربیت صحیح حواس اهمیت بسیار بالایی دارد و مربیان نمیتوانند به آن بیتفاوت باشند. دانشمندان در این باره به تفصیل بحث کرده و راهنماییهای لازم را انجام دادهاند. علاقهمندان میتوانند به کتابهای مربوط مراجعه نمایند. لیکن بیمناسبت نیست که به طور اختصار به چند تذکر مهم اشاره کنیم:
۱. بدن و حواس کودک بسیار ظریف و آسیبپذیر است. با یک صدای کوبنده و شدید ممکن است پردهی گوشش پاره شود، ممکن است چیزی به چشمش اصابت کند و او را برای همیشه نابینا سازد و صدها نمونه از این خطرهای احتمالی.
متأسفانه کودک ـ مخصوصاً در آغاز کودکی ـ اطلاعات و توان کافی ندارد تا خودش را از خطرهای احتمالی مصون بدارد. این وظیفهی مربیان است که از این موجود ضعیف، در این دوران حساس، مراقبت کرده و از خطرات محفوظ بدارند.
۲. رعایت نظافت و دستورهای بهداشتی نیز در حفظ سلامت کودک و حواس او تأثیر به سزایی دارد. گرد و غبار، دود، هوای مسموم، شستوشو با آبهای کثیف و آلوده سلامت بدن کودک را در معرض بیماری و خطر قرار میدهد. مربیان وظیفه دارند محیط زندگی کودک را پاکیزه و سالم نگه داشته و در رعایت نظافت او بکوشند. در مواقعی که احساس کنند چشم یا گوش کودک حالت عادی ندارد لازم است به پزشک مراجعه کنند و بیماری او را معالجه نمایند.
پدر و مادر و معلّم وظیفه دارند به سلامت چشم کودک عنایت داشته باشند. روش صحیح خواندن و نوشتن را به او یاد دهند. به او تذکر دهند که خواندن در نور کم و همچنین نور بسیار شدید و هم شدن بیش از حد روی کتاب و با شکم پر کتاب خواندن به سلامت چشم لطمه وارد میسازد.
چنانچه والدین یا معلّم احساس کردند که در دید کودک نقصی وجود دارد لازم است هر چه زودتر به پزشک متخصص مراجعه نمایند و اگر به عینک نیاز داشت برایش تهیه کنند. معلّم در ترتیب نشستن دانشآموزان در کلاس نیز باید مقدار دید آنها را رعایت کند. دانشآموزانی که قدرت دید کمتری دارند در میزهای جلوی کلاس جای دهد تا بتوانند از نوشتههای تخته استفاده نمایند.
۳. چگونگی تغذیه مادری که به بچهی خود شیر میدهد و کیفیت تغذیهی کودکی که غذا میخورد نیز در کیفیت رشد و نمو کودک و سلامت یا بیماری و کمال یا نقص حواس او کاملاً تأثیر دارد. اگر غذای مادر و کودک از جهت مواد مختلف غذایی ـ به خصوص ویتامینها ـ غنی باشد در رشد کودک و صحت و سلامت حواس او تأثیر خواهد گذاشت. چنانکه کمبود یکی از آنها ممکن است به سلامت کودک لطمه وارد سازد.
۴. مربی باید توجه داشته باشد که پرورش صحیح حواس و تقویت و تکامل آنها از طریق استعمال حواس حاصل میشود. قوهی بینایی با دیدن رنگها و اشکال و اشیای مختلف تقویت میشود: قوهی سامعه با شنیدن انواع صداها، قوهی شامه با استشمام انواع بوها و قوهی ذائقه با چشیدن انواع مزهها پرورش مییابند و تقویت میشوند. کودک با به کار گرفتن حواس، اشیای مختلف را احساس میکند و با آزمایش و تکرار عمل، امتیاز آنها را در مییابد و از همین طریق قوای او تقویت میشوند. مربی است که میتواند این چنین زمینهی مناسب را برای کودک فراهم سازد و در مواقع مناسب او را ارشاد کند.
یکی از امتیازهای بزرگ انسان بر سایر حیوانات، قدرت بر سخن گفتن است. انسان به گونهای آفریده شده که میتواند سخن بگوید؛ یعنی به وسیلهی تلفظ حروف و کلمات از راه زبان و مخارج حروف به وجود میآیند، با انسانهای دیگر ارتباط برقرار ساخته و مقاصد خود را بیان کند. سخن گفتن در زندگی انسان نقش بسیار بزرگی را ایفا مینماید. با زبان در بین انسانها تفاهم به وجود میآید. با مقاصد، اهداف، عقاید و عواطف درونی یکدیگر آشنا میشوند. زبان در گسترش علوم، فرهنگ، تمدن و انتقال حاصل تحقیقات و تجربهها به دیگران نیز تأثیر فراوانی دارد. شخصیت افراد با سخن گفتن شناخته میشود. لذا گفتهاند:
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
موضوع سخن گفتن آن قدر مهم بوده که جزء تعریف انسان قرار گرفته و گفتهاند: «الانسان حیوان ناطق».
گرچه هدف از سخن گفتن اظهار مقاصد است و همهی انسانها در اصل استعداد سخن گفتن مشترکاند، لیکن همهی انسانها در طرز سخن گفتن و فصاحت و بلاغت و زیبا سخن گفتن یکسان نیستند. بلکه دارای مراتب و درجات گوناگون میباشند: برخی آن قدر زیبا و فصیح و شیرین صحبت میکنند که شنوندگان را مجذوب بلکه محسور خویش میسازند. گاهی زیبایی سخن به حد اعجاز میرسد؛ چنانکه در قرآن چنین است. عکس این مطلب نیز همین گونه است؛ بعضی انسانها در سخن گفتن در پایینترین سطوح قرار دارند و به سختی میتوانند مقاصد خود را بیان کنند. در بین این دو مرتبه مراتب بسیار متفاوتی وجود دارد. خلاصه این که سخن گفتن به صورت یک هنر در آمده و ارزش اجتماعی افراد و موفقیت آنها تا حد زیادی به کیفیت سخن گفتن آنها بستگی دارد.
انسانها در سخن گفتن استعدادهای متفاوتی دارند و هر کس نمیتواند ناطق زبردستی شود. لیکن همهی افراد میتوانند نطق خود را پرورش داده و بهتر و کاملتر گردانند. خوب سخن گفتن برای انسانها یک ارزش است و همهی انسانها استعداد بهتر سخن گفتن را دارند.
بنابراین مربیان وظیفه دارند خوب سخن گفتن را نیز جزء برنامه تربیتی خود قرار دهند و از آغاز به فکر آن باشند. پرورش استعداد خوب سخن گفتن بر عهدهی پدر و مادر نهاده شده و از زمانی آغاز میشود که کودک سخن گفتن را شروع میکند. در این باره لازم میدانیم به اجمال نکاتی را به والدین یادآور شویم.
۱. کودک لغات، جمله بندیها، طرز حرف زدن، و لهجه را از پدر و مادر و سایر اطرافیان به صورت تقلید فرا میگیرد. بنابراین، بر والدینی که به آینده فرزند خویش مینگرند لازم است که سعی کنند با فرزند خود و در حضور او کلمات را صحیح تلفظ نمایند و زیبا و فصیح صحبت کنند.
۲. سعی کنند محیطهای تازهای برای کودک فراهم سازند که اشیای جالبی داشته باشد تا کودک به سخن گفتن و اظهار عقیده تمایل پیدا کند.
۳. داستانهای جالبی را با کلماتی زیبا و قابل فهم و بیانی فصیح برای کودک بگویند.
۴. از کودک بخواهید آنچه را شنیده یاد دیده برای شما بیان کند و خوب به سخنانش گوش دهید و او را در این باره تشویق نمایید.
۵. در مجالس دوستانه به کودکان اجازه دهید صحبت کنند.
۶. به سؤالهای کودکان کاملاً توجه نمایید و با بیانی صریح و زیبا و قابل فهم به پرسشهای آنها پاسخ دهید.
۷. با کودکان حرف بزنید و آنان را به سخن درآورید.
۸. هیچگاه کلام کودک را قطع نکنید و مانع سخن گفتن وی نشوید.
۹. او را تشویق کنید تا به سخنان دیگران خوب گوش بدهد.
۱۰. در پیدا کردن لغتهای مناسب و ترکیب جملههای زیبا، در مواقع لازم به او کمک کنید.
۱۱. او را در صحیح و خوب صحبت کردن تشویق نمایید.
۱۲. مدرسه نیز میتواند در پرورش استعداد سخن گفتن به کودک کمک کند. معلّم در دو جهت میتواند به کودک کمک کند:
۱. اگر در سخنان او نقصان یا اشتباهی دید که در محیط خانواده با آنها عادت کرده، سعی کند در مدرسه آنها را اصلاح کند و او را به صحیح و فصیح صحبت کردن عادت دهد.
۲. به هر طریق ممکن او را با لغتهای زیبا و جملهبندیهای فصیح و بلیغ آشنا سازد. در مواقع مناسب و ممکن به کودکان اجازه صحبت کردن بدهد. خودش به سخنان آنها گوش بدهد و از سایر دانشآموزان نیز بخواهد که به سخنانش گوش دهند. مطلبی را از دانشآموز سؤال کند و از او بخواهد که به تفصیل جواب دهد. از دانشآموز بخواهد داستانی را که خوانده یا شنیده برای سایر دانشآموزان بیان کند. اصولاً میتواند خوب سخنرانی کردن را در بین دانشآموزان به مسابقه بگذارد و به بهترین افراد جایزه بدهد.
خلاصه این که اگر پدر و مادر و معلّم به خوب سخن گفتن کودک عنایت داشته باشند و در طریق تقویت و تربیت استعداد نطق دو گام بردارند و با روشهای مناسب با او برخورد نمایند حتماً موفق خواهند شد. البته استعدادهای ذاتی افراد هم دخالت دارد. همهی کودکان استعداد سخنران خوب شدن را ندارند، امّا به هر حال تربیت نیز مؤثر است. با تربیت صحیح میتوان استعداد سخن گفتن هر فردی را در حد آفرینش ویژهاش تقویت کرد و پرورش داد.
غریزهی جنسی، یکی از غرایز بسیار نیرومند و مهمی است که در وجود انسان نهاده شده است. در کیفیت برخورد با این غریزه دو نظریهی کاملاً متضاد وجود دارد:
جمعی این غریزه را منفور و پست میشمارند و ارضای آن را در شأن انسان نمیدانند و به کسانی که درصدد تزکیه و تهذیب و تکمیل نفس هستند توصیه میکنند که غریزهی جنسی را سرکوب ساخته و دامن خود را از ارضای آن پاک و منزه نگه دارند. عدم ازدواج و ترک عمل زناشویی را یکی از فضایل انسانی و موجب تزکیه و تکمیل نفس میشمارند. نمونهی این عقیده را در بین راهیان مسیحی و مرتاضین بودایی مشاهده میکنید که تارکین دنیا محسوب میشوند.
دستهای دیگر برخلاف آنها، به آزادی کامل غریزهی جنسی عقیده دارند. غریزه جنسی را بسیار مهم و کیفیت برخورد با آن را بسیار حساس و در زندگی آیندهی انسان سرنوشتساز میشمارند. اینان میگویند: باید به افراد، آزادی کامل داد تا به صورت دلخواه غریزهی جنسی خویش را ارضا کنند. مدعی هستند که محدود و سرکوب شدن غریزهی جنسی و عدم آزادی در اعمال عمل جنسی موجب عقدههای نفسانی خواهد شد و بیماریهای روانی و جسمانی را به دنبال خواهد داشت و حتی ارتکاب بعضی قتلها، جنایتها و ناهنجاریهای رفتاری را به همین صورت توجیه میکنند. به همین جهت طرفدار آزادی کامل غریزه جنسی در لذتجویی و شهوترانی و انواع تمتعات و لذتهای جنسی هستند. حتی استمنا و همجنسبازی را عملی طبیعی میشمارند. اینها برطبق عقیدهی مذکور به اولیا و مربیان توصیه میکنند که کودکان را در اعمال غریزهی جنسی کاملاً آزاد بگذارند، بلکه سفارش مینمایند که کودکان را در بیدار ساختن غریزهی جنسی و شناخت آلت تناسلی و راههای بهرهگیری و لذتجویی آموزش دهند.
امّا اسلام هر دو نظر را خطا و انحراف و زیانبار میداند. هر دو نظر را در دو طرف افراط و تفریط و انحراف از مقتضای طبیعت میشمارد و در این مورد روش سوم، یعنی رعایت اعتدال را توصیه میکند. اسلام غریزهی جنسی را امری منفور و ارضای آن را زشت و برخلاف فضایل انسانی نمیداند و هیچگاه به پیروانش توصیه نکرده که برای تزکیه و تهذیب نفس و تکامل معنوی، غریزهی جنسی خود را سرکوب سازند و در گوشهای به عبادت مشغول شوند.
اسلام، رهبانیت و اعراض از عمل جنسی را یک کمال نمیداند بلکه برعکس، عمل جنسی را امری مستحب و در برخی از مواقع واجب میداند. اسلام عقیده دارد غریزه جنسی باید ارضا شود لیکن فقط از طریق ازدواج مشروع. اسلام با آزادی کامل غریزهی جنسی و بیبندوباری مخالف است و هرگونه ارضای دیگری را که از راه ازدواج غیرمشروع انجام بگیرد خطا، گناه و انحراف میداند. اسلام برای هدایت صحیح غریزهی جنسی و تعدیل و کنترل آن از دو طریق استفاده کرده است: ار یک طرف ازدواج و تشکیل خانواده را کاری خوب بلکه یک عبادت دانسته و در احادیث فراوان به آن توصیه شده و ترک آن امری مبغوض به شمار رفته است.
ار طرف دیگر با بیبندوباری و هرگونه شهوترانی غیر مشروع جداً مخالفت کرده و آنها را گناه و انحراف میداند و شدیداً در آیات و احادیث، مورد نهی قرار گرفته است. در اسلام ارتکاب زنا، لواط، استمنا و مساحقة از گناهان بزرگ به شمار رفته که کیفر دنیوی و اخروی دارد. از باب نمونه:
خداوند متعال درباره زنا میفرماید:
«وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلاً»؛[1]
حضرت رضا(ع) در جواب مسائل محمد بن سنان نوشت:
خدا زنا را تحریم نموده چون موجب قتل نفس، از بین رفتن انساب، ترک تربیت اطفال، فساد ارث و مفاسد دیگر نظیر اینها میشود.[2]
امام صادق(ع) فرمود:
سختترین عذابها در قیامت عذاب کسی است که نطفه خود را در رحم زنی قرار دهد که از او نیست.[3]
در تحریم لواط نیز احادیث زیادی وارد شده است؛ از جمله:
حضرت صادق(ع) از رسول خدا نقل کرده که فرمود:
هر کس با پسری لواط کند در حال جنب وارد قیامت خواهد شد و آبهای دنیا او را پاک نخواهد ساخت و مورد غضب و لعنت خدا قرار خواهند گرفت. دوزخ برایش آماده خواهد شد و جهنم جایگاه بدی است.
آنگاه فرمود: در اثر لواط عرش خدا به لرزه خواهد افتاد.[4]
در احادیث از عمل استمنا و خود ارضایی نیز نهی شده است؛ مثلاً:
امام صادق(ع) فرمود:
خدا در قیامت با سه دسته از مردم سخن نمیگوید و نظر رحمت نمیافکند و آنها را تزکیه نمیکند و به عذابی سخت گرفتار خواهند شد: اول: کسی که موهای صورت خود را بکند. دوم: کسی که خود ارضایی کند. سوم: کسی که لواط بدهد.[5]
خلاصه این که اسلام با ارضای غریزه جنسی از طریق مشروع و به وسیلهی ازدواج و تشکیل خانواده کاملاً موافق است و آن را امر طبیعی و از لوازم زندگی انسانی میداند. امّا به لذتجویی و عمل جنسی اصالت نمیدهد، بلکه آن را وسیلهای برای تشکیل خانواده و آرامش و انس خانوادگی و تولید نسل میداند. عمل جنسی به منزلهی دفع فضولات نیست تا به هیچ قید و شرطی مقید نباشد. بلکه وسیلهای است برای جذب و انجذاب زن و مرد و تشکیل خانواده و پروش فرزند. به همین جهت با انحرافات جنسی شدیداً مخالفت شده است. چون در انحرافات جنسی، ارضا هست، امّا با اهداف وجود غریزهی جنسی سازگار نیستند. به علاوه، انحرافات جنسی غالباً دارای تبعات و آثار سوء روانی و جسمانی و اجتماعی نیز هست.
بنابراین اولیا و مربیان وظیفه دارند به تربیت جنسی کودکان نیز عنایت داشته باشند. لیکن منظور ما از تربیت جنسی، پرورش و تقویت نیروی جنسی نیست بلکه به معنای تعدیل و جهتدهی و راهنمایی است.
1- چرا تربیت صحیح حواس اهمیت بسیار بالایی دارد؟
2- پرورش صحیح حواس و تقویت و تکامل آنها از کدام طریق حاصل میشود؟
3- چرا خداوند حکیم زنا را تحریم نموده است؟
[1]. اسراء (۱۷) آیه ۳۲.
[2]. وسائلالشیعه، ج۱۴، ص ۲۳۴: محمد بن سنان عن الرضا(ع) فیما کتب إلیه من جواب مَسائِله «و حرّم الزنا لما فیه من الفساد من قتل النفس، و ذهاب الأنساب، و ترک تربیة الأطفال، و فساد المواریث و ما أشبه ذلک من وجوه الفساد».
[3]. همان، ص ۲۳۹: «أشدّ الناس عذاباً يوم القيامة رجل أقرَّ نطفَته في رحم يحرُم عليه».
[4]. همان، ص ۲۴۹: «من جامع غلاماً جاء جنبا يوم القيامة لا يُنقيهِ ماء الدنياء و غضب الله عليه، و لعنه و أعّد له جهنّم و ساءت مصيراً، ثم قال: إن الذکر یرکب الذکر فیهتزّ العَرش الذلک».
[5]. همان، ص ۲۶۸: «ثلاثة لایکلّهم الله یوم القیامة، و لایَنظر إلیهم، و لا یُزکّیهم، و لهم عذاب ألیم، الناتف شَبیه، و الناکحُ نفسَه، و المنکوحُ فی دبره».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت