کد مطلب: ۶۸۶۴
تعداد بازدید: ۲۷۵
تاریخ انتشار : ۰۷ آبان ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۹
وحی در ادیان آسمانی | ۱۶
صورت و کلام در مرحله‌ی خیال و حس مشترک به وجود می‌آید. وقتی این حقائق علمی از قلب و روح پیامبر به قوه‌ی خیال و حس مشترک آن جناب نزول یافت، در این‌جاست که جبرئیل به صورت انسانی زیبا برای پیامبر جلوه می‌کند که با او سخن می‌گوید. زیرا مرحله‌ی خیال و حس مشترک مرحله‌ی صورت‌سازی است.

کیفیت نزول جبرئیل


از سخنان گذشته استفاده شد که جبرئیل فرشته‌ی وحی بوده، بر پیامبر نازل می‌شده و پیام خدا را ابلاغ می‌کرده است. و اشاره شد که فرشتگان جسم و جسمانی نیستند تا نزول داشته باشند، و دیده شوند. زبان و دهان ندارند تا سخن بگویند و کلامشان شنیده شود. پس نزول جبرئیل و سخن گفتن او چه معنا دارد و چگونه بوده است؟ در پاسخ گفته می‌شود که نزول جبرائیل نزول جسمانی و به صورت تجافی نبوده بلکه به صورت تمثّل بوده است.
در مورد نزول فرشته بر حضرت مریم، در قرآن کریم از لفظ تمثّل استفاده شده است:
وَاذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیّاً * فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیّاً * قالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیّاً * قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکَ لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیّاً؛[1]
در این کتاب مریم را یاد کن، آن گاه که از خانواده‌اش به مکانی شرقی کناره گرفت. میان خود و آنان پرده ‌کشید، پس روح خود [جبرئیل] را به سویش فرستادیم، پس به صورت انسانی تمام برایش تمثل جست. مریم گفت: «به خدای رحمن از تو پناه می‌برم اگر پرهیزکار باشی.» فرشته گفت: «من فرستاده‌ی پروردگار تو هستم تا تو را پسری پاکیزه ببخشم.»
در احادیث نیز در مورد نزول جبرئیل و سایر فرشتگان گاهی از لفظ تمثّل استفاده شده است.
بلکه لفظ تمثّل گاهی در اشیاء دیگر نیز استعمال شده است. مانند تمثّل اموال و اولاد و اعمال انسان به هنگام احتضار، و مانند تمثّل پیامبر و ائمه‌ی اطهار(ع) برای بعض انسان‌ها به هنگام مرگ. و مانند تمثّل دنیا به صورت زنی زیبا برای امیرالمؤمنین(ع). و مانند تمثّل ملک‌الموت یا دیگر فرشتگان برای انسان برای قبض روح، و مانند تمثّل شیطان برای بعض افراد، از این قبیل تمثّلات در احادیث فراوان داریم، از باب نمونه:
قال امیرالمؤمنین(ع):

«إنّ ابن آدم اذا کان فی آخر یوم من ایام الدنیا و اول یوم من ایام الآخرة مثّل له ماله و ولده وعمله؛[2] وقتی انسان در آخرین روز از ایام دنیا و اوّلین روز از ایام آخرت واقع شد مال و فرزند و عمل او برایش تمثّل می‌جویند.»
عن الصادق عن آبائه عن امیرالمؤمنین(ع) انّه قال:

«انّی کنت بفدک فی بعض حیطانها و قدصارت لفاطمة إذ انا بامرأة، هجمت علی و فی یدی مسحاة و انا اعمل بها فلما نظرت الیها طارت قلبی مما تداخلنی من جمالها فشبّهتها ببثینه بنت عامر الجمحی و کانت من اجمل نساء قریش فقالت لی: یا ابن ابی‌طالب هل لک أن تزوّجنی واغنیک عن هذاه المسحاة وادلّک علی خزائن الارض ویکون لک الملک ما بقیت؟ فقلت لها: من انت حتی اخطبک من اهلک فقالت: انا الدنیا فقلت لها: ارجعی فاطلبی زوجاً غیری فلست من شأنی واقبلت علی مسحاتی؛[3]
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: در بعض مزارع فدک که پس از آن به فاطمه رسید با بیل مشغول کار بودم ناگهان زنی به سویم حمله کرد. بسیار زیبا و دل‌ربا بود. شبیه بثینه زیباترین زن قریش بود. آن زن به من گفت: اگر با من ازدواج کنی از کار کردن بی‌نیازت می‌سازم، و گنج‌های زمین را به تو نشان می‌دهم، و تا زنده باشی حکومت خواهی کرد. گفتم: تو کیستی تا تو را از خانواده‌ات خواستگاری کنم؟ گفت: من دنیا هستم. گفتم: برگرد و غیر از من را برای ازدواج پیدا کن. تو هم‌شأن من نیستی، این را گفتم و به کار خود مشغول شدم.»
در کتاب‌های تاریخ و حدیث آمده که جبرئیل بیشتر اوقات به صورت دحیه‌ی کلبی که مردی زیبا بود، و گاهی به صورت انسان‌های دیگر برای رسول خدا(ص) نازل می‌شد. بنابراین، نزول جبرئیل را باید به تمثّل او به صورت انسانی خاص در ظرف ادراک و وعاء ذهن پیامبر تفسیر کرد. جبرئیل در تمثّل به صورت انسانی خاص برای پیامبر ظهور و جلوه می‌نموده، نه این که حقیقت ملکی خویش را از دست بدهد و انسان شود آن‌گاه بر پیامبر نازل گردد.
علاّمه‌ی طباطبایی (قدس ‌سره) در این‌باره می‌نویسد: «معنای تمثّلِ فرشته برای حضرت مریم ظهور او به صورت بشر برای مریم بود نه این که قلب حقیقت شود و فرشته، انسان گردد. جبرئیل در ظرف ادراک مریم به صورت بشر جلوه کرد نه در ظرف واقع. مریم بود که جبرئیل را این چنین مشاهده می‌کرد، نه این که جبرئیل انسان شده باشد.»[4]
در توضیح مطلب می‌توان گفت جبرئیل موجودی است نورانی و مجرّدِ از ماده که بخشی از علوم الهی را تحمل کرده و آماده‌ی افاضه است. روح قدسی و نورانی پیامبر نیز چون از کدورات نفسانی و علائق جسمانی منزه است وقتی به سوی عالم بالا توجه کرد بخشی از حقائق علمی که در ذاتِ جبرئیل موجود است بر آینه‌ی با صفای قلبش منعکس گردید، این است معنای وحی. در این مرحله از وحی جز افاضه‌ی علوم چیزی وجود ندارد، نه صورتی در کار است نه کلامی موجود.
صورت و کلام در مرحله‌ی خیال و حس مشترک به وجود می‌آید. وقتی این حقائق علمی از قلب و روح پیامبر به قوه‌ی خیال و حس مشترک آن جناب نزول یافت، در این‌جاست که جبرئیل به صورت انسانی زیبا برای پیامبر جلوه می‌کند که با او سخن می‌گوید. زیرا مرحله‌ی خیال و حس مشترک مرحله‌ی صورت‌سازی است.
پیامبر بود که در ظرف خیال و وعاء ذهن خود جبرئیل را به صورت انسانی زیبا مشاهده می‌کرد و کلامش را می‌شنید. ولی دیگر انسان‌ها حتی کسانی که با پیامبر بودند از چنین مشاهده‌ای محروم بودند. مگر کسانی که پیامبر در نفس آنان تصرف کند و برای چنین درکی آماده سازد.
اما مبادا چنین تصور کنید که می‌خواهیم بگوییم مشاهده‌ی جبرئیل و استماع کلام او امری پوچ و پنداری و خلاف واقعیت بوده‌ است، نه ما اصلاً چنین سخنی را نمی‌گوییم، بلکه می‌گوییم: پیامبر واقعاً جبرئیل را به صورت دحیه‌ی کلبی مشاهده می‌کرد و کلام او را واقعاً می‌شنید لیکن همه‌ی اینها در عالم مثال و ظرف خیال بود.
تجلّی جبرئیل به صورت انسانی زیبا و مشاهده‌ی پیامبر کاملاً واقعیت داشت، اما در عالم مثال و وعاء خیال. البته این مشاهده و احساس با مشاهده‌ی اشیاء موجود در خارج، تفاوت اساسی ندارند. در آنجا هم چشم انسان شی‌ء موجود در خارج را مشاهده نمی‌کند بلکه مشاهَد و معلوم بالاصاله‌ی نفس همان صورت موجود در وعاء خیال است. در مورد مشاهده‌ی فرشته نیز همین‌گونه است، با این تفاوت که در مشاهدات حسی صورت موجود در حس مشترک و خیال به وسیله‌ی حواس و از خارج آمده، برخلاف وحی و صورت جبرئیل که از قلب پیامبر به قوه‌ی خیالش نزول یافته است. اما در هر دو حال معلوم بالاصاله همین وجود خیالی است.


ارتباط پیامبر با فرشته از دیدگاه فلاسفه‌ی اسلام


فلاسفه‌ی اسلام در موضوع ارتباط پیامبر با فرشته‌ی وحی سخنانی دارند که مطالعه‌ی آنها می‌تواند در توجیه مطلب مفید باشد:
ابن خلدون می‌نویسد:

«فوق این عالم بشری، عالم روحانیت و ملائکه است. نفس انسان این استعداد را دارد که از جنبه‌ی بشری منسلخ شود و به عالم فرشتگان که فوق این عالم است صعود نماید، و در لحظه‌ای از لحظات در زمره‌ی ملائکه قرارگیرد، علوم و معارف را از آن عالم بگیرد و دوباره به بشریت خویش بازگردد، و آنچه را از آنجا گرفته به مردم ابلاغ کند. معنای وحی و خطاب ملائکه نیز همین است.»[5]
صدرالمتألهین در این باره می‌نویسد:

«وقتی روح پیامبر به عالم ملائکه یعنی عالم وحی ربانی صعود کرد، کلام خدا، یعنی اعلام حقائق را در مقام «قاب قوسین أو أدنی» که مقام قرب الاهی و مقعد صدق است، استماع می‌نماید. وحی در این‌جا عبارت از کلام حقیقی ربانی است.
و هم‌چنین وقتی روح پیامبر با ملائکه علیین ارتباط برقرار ساخت صدای قلم و القاء کلام آنان را خواهد شنید. کلام آنها همان کلام خداست که بر قلوب آنان نازل گشته است، زیرا این فرشتگان در مقام قرب الهی واقع شده‌اند. چنان که پیامبر اسلام(ص) خبر داد که در شب معراج به مقامی رسیدم که صدای قلم فرشتگان را می‌شنیدم. وقتی روح پیامبر از عالم بالا به ساحت ملکوت سماوی فرود آمد آنچه را در عالم ارواح قَدَریه مشاهده کرده صورت آنها برایش تمثّل پیدا می‌کند، و به ظاهرش سرایت می‌نماید. و به همین جهت حالتی شبیه دهشت و خواب بر حواس او عارض می‌شود. قبلاً گفته شد که روح قدسی پیامبر در حد وسط بین ملک و ملکوت واقع شده و هر دو جانب را نگه می‌دارد، پس مشاعر و حواس خود را به کار می‌گیرد، لیکن نه در طریق اهداف حیوانی بلکه در راه سلوک به سوی پروردگار جهان. پس مشاعر در طریق معرفت و اطاعتِ از خدا از نفس پیروی خواهند کرد.
هنگامی که چنین انسانی «پیامبر» بدون وجود حجاب خارجی مورد خطاب خداوند سبحان قرار گرفت ـ چه خطاب بی‌واسطه باشد یا با واسطه‌ی فرشته‌ی وحی ـ و با عالم غیب ارتباط پیدا کرد، نقشی از ملکوت و صورتی از جبروت در نفس او منعکس خواهد شد، و در اثر آن، مثالی از وحی و حامل آن در حسّ ‌باطن او نیز تجلّی خواهد یافت. در چنین هنگامی حس ظاهر پیامبر به جانب فوق جذب می‌شود و صورتی از واقع برایش تمثل خواهد یافت. ناگفته نماند که این صورت‌ها و تمثّلات واقعیت دارند و از احلام و خیالات باطله نیستند.
بنابراین، فرشته با صورتی محسوس برای پیامبر تمثّل می‌یابد تا تاب تحمل مشاهده‌ی آن را داشته باشد. پس پیامبر فرشته را به صورتی غیر از صورت واقعی و نفس‌الامری خود مشاهده می‌کند، زیرا موجود مجرّد و امری وقتی به عالم خلق تنزّل و تجلّی نمود موجودی خلقی و محدود خواهد شد. و به همین جهت به صورت موجودی خلقی مشاهده می‌شود و کلامش مسموع می‌گردد، با این که در مراحل عالی‌تر وحی معقول بود. و گاهی به صورت لوحی مکتوب مشاهده می‌شود.
بنابراین، فرشته‌ی وحی و کلام و کتاب او از جهان غیب و باطن به مشاعر حسی و قوای مدرکه‌ی پیامبر نزول می‌کنند، لیکن این تنزّل به معنای انتقال و تجافی فرشته از مقام خود نیست، بلکه به معنای حرکت و نزول پیامبر از نشأة باطن به سوی نشأة ظاهر است، برخلاف سیر اول او که از عالم شهادت و حس به عالم غیب داشت.»[6]
خلاصه‌ی سخن این دانشمندان چنین است: روح نورانی و ملکوتی پیامبر در یک سفر باطنی و روحانی به سوی عالم ملائکه که خزینه‌ی علوم و معارف الاهی است صعود می‌نماید، با چشم قلب فرشته‌ی وحی را مشاهده می‌کند. و با گوش باطن کلام او را که همان کلام خداست استماع می‌نماید. در چنین حالی علوم و معارف موجود در نفس نورانی فرشته‌ی وحی در قلب نورانی پیامبر منعکس می‌گردد.
و با توجه به این که روح قدسی پیامبر در بین ملک و ملکوت واقع شده و می‌تواند در زمان واحد جنبه‌ی ملکی و ملکوتی خود را نگه‌ دارد، در حال مشاهده‌ی جهان غیب و مشاهده‌ی جبرئیل و استماع سخن او به وسیله‌ی روح قدسی و چشم و گوش باطن، در همان حال انعکاسات نفسانی او به قوه خیال و حس مشترک و حواس ظاهر نیز تنزّل و تجلّی می‌نماید. در این تنزّل جبرئیل به صورت انسانی زیبا و آشنا برایش تمثّل پیدا می‌کند. پیامبر او را مشاهده می‌کند و کلامش را استماع می‌نماید.

 

خودآزمایی

 

1- نزول جبرئیل و سخن گفتن او چه معنا دارد و چگونه بوده است؟
2- چرا پیامبر فرشته وحی را به صورتی غیر از صورت واقعی و نفس‌الامری خود مشاهده می‌کند؟

 

پی نوشت ها

 

[1]. مریم(۱۹)، آیات 16 ـ 19.
[2]. کافی، ج3، ص231.
[3]. بحار، ج73، ص 84.
[4]. المیزان، ج 14، ص 36.
[5]. مقدمه‌ی ابن خلدون، ص598.
[6]. مفاتیح‌الغیب، ص36؛ اسفار، جزء دوم از سفر سوم، ص27.


دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: