مواقف| ۲
۲- موقف دوّم: مطاف (محلّ طواف)
وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتيقِ.[1]
بر گرد آن خانهی كهن [كعبه] طواف بهجاى آورند.
اینک وارد شهر مكّه مىشويم، شهرى كه زادگاه رسولالله(ص) و فرودگاه قرآن كريم است؛ مهبط وحى و محلّ صعود و نزول فرشتگان سماوات است.
بلدالامينى است كه دامنهی امنيّتش تا عالم نبات و حيوان كشيده است. كسى حقّ كندن گياه و شكستن و بريدن درخت حرم (به استثناى مواردى كه در كتب فقهيّه مذكور است) و آزردن و كشتن حيوانات و حتّى رم دادن پرندگان از لانه و آشيانهشان را ندارد.
به همين جهت مىبينيم پرندگان حرم، با مردم مأنوسند و در ميان جمعيّت، بدون هيچگونه ترس و وحشت، در رفت و آمدند و از كسى آزارى نمىبينند و این، خود، شاهد گسترش «عدل عمومی» در عالم اسلام است كه آنچنان احترام به حقوق در اسلام منظور است كه نباتات و حيوانات هم بايد در پرتو دين، حقّشان محفوظ بوده و از تعدّى و اجحاف، در امان باشند، تا چه رسد به جامعهی انسانها كه حقوق عالىترى دارند و احترام و امنيّت بيشترى مىخواهند.
«مكّه»، «اُمّالقُرى» است؛ مادر شهرها و آبادىها و مولد تمدّنهاى واقعى انسانهاست. تمدّنی كه عارى از فساد و هرزگى و غارتگرى است. تمدّنى كه پرورشدهندهی انسانهاى خداپرست و امين و عفيف و صادقالقول و باوفاست و شكّى نيست كه اين چنين تمدّن، مولود قرآن است و قرآن هم، آفتاب طالعشدهی از افق مكّه است. پس مكّه امّالقرى است. مادر شهرهاى انساننشين به معناى واقعى كلمه و زايندهی تمدّن عالى آدمى، منزّه از توحّش و حيوانصفتى است (البتّه امّالقرى، معانى ديگرى هم دارد كه براى رعايت اختصار، از ذكر آنها خوددارى شد).
مكّه، شهر توحيد و قبلهگاه جهانيان است، مركز مقدّسى است كه بيت عتيق و معبد دیرین بشر و قبلهی مسلمين دنيا را در بر دارد.
ما، از كوچهها و خيابانهاى اين شهر پرجمعيّت و در عين حال توأم با وقار و آرامش و امنيّت، مىگذريم و به «مسجدالحرام» نزدیک میشویم. سيل جمعيّت را مىبينيم كه بسوى آن مسجد باشكوه و جلال سرازيرند و مشتاقانه به سمت «كعبهی مقصود» مىروند. فوجفوج، از دربهاى متعدّد مسجد كه به روى مهمانهاى عزيز خدا باز است وارد مىشوند. ما هم، با موج جمعيّت وارد مىشويم و ناگهان چشمهاى پر اشتياق ما، به جمال «كعبه» مىافتد كه با يك دنيا جلال و جبروت، سر به آسمان كشيده و سايه بر بندگان خدا افكنده و دامن بهدست آنها داده است و مهمانهاى خدا را كه از راههاى دور، با تحمّل رنجهاى فراوان، به سويش آمدهاند، در آغوش گرفته است.
زوّار و وافدين[2] خدا نيز با عطشى عجيب و شورى غريب، گرداگرد كعبه را گرفته و آن خانهی محبوب را، چون جان شيرين، در بغل مىفشارند و همچون پروانگان، بر گرد شمع بيت مىچرخند و با سوز و گدازى لايوصف، عرض نياز به درگاه بىنياز مىنمايند. از ديدن آن صحنهی اعجابانگيز، بار دگر دلها از جا كنده مىشود و بدنها مرتعش مىگردد و چشمها همچون ابر بهارى مىبارد و زبانها به تعظيم و تكريم بيت مىچرخد كه:
اَلْحَمْدُللهِ الَّذي عَظَّمَكَ وَ شَرَّفَكَ وَ كَرَّمَكَ وَ جَعَلَكَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ اَمْناً، مُبارَكَاً وَ هُدَىً لِلْعالَمينَ.[3]
شکر آن خداى را كه اين چنين عظمت و شرافت و مكرمت، به تو اعطا فرموده و تو را مرجع ناس و خانهی امن بشر قرار داده و وسيلهی هدايت و سعادت جهانيان گردانيده است.
آری! اين خانه، خانهی ملكالعرش، ربّالسّموات و الارض است. خانهاى است كه جلال و جبروتش، دلهاى سلاطين جهان را مىلرزاند و سطوت و هيبتش، انبياء و مرسلين را در برابر خود به خاك افکنده و به خضوع و خشوع و بندگى وا مىدارد كه با حال تذلّل و انكسار بگويند:
سائِلُکَ فَقیرُکَ مِسْکینُکَ بِبابِکَ فَتَصَدَّقْ عَلَیْهِ بِالْجَنَّةِ.[4]
بندهی مسكين و فقير و محتاجت اى خدا! درِ خانهات آمده است، بر او تصدّق نما و بهشت نصيبش فرما.
اَللّهُمَّ اَلْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحَرَمُ حَرَمُكَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُكَ.[5]
بار الها! خانه، خانهی تو و حرم، حرم تو و بنده هم بندهی توست.
ما به مسكينى سلاح انداختيم / الغياث اى مايهی جان، الغياث
امام باقر(ع) در کنار کعبه
از افلح، آزاد شدهی امام باقر(ع) نقل است كه در سفر حجّ، شرف ملازمت حضرتش را داشتم. وقتى وارد مسجدالحرام شد و چشمش به كعبه افتاد، گريه بر او غالب گشت و صداى گريهاش بلند شد. گفتم: پدر و مادرم به قربانت، مردم متوجّه شما هستند، چه شود اندكى صداى خود را آرامتر سازيد. فرمود: اى افلح! اينجا خانهی خداست (يعنى میل صاحبخانه بايد رعايت شود و جلب توجّه او گردد) چرا گريان نباشم؟ شايد نظر رحمتى به سويم بيفكند كه موجب رستگارى فرداى قيامتم گردد. پس طواف كرد و نماز طواف در نزد مقام بجا آورد و آنگاه سر به سجده نهاد. وقتى سر از سجده برداشت، ديدم محلّ سجدهاش از اشك ديدهاش تر شده است.[6]
هشدار كه اينجا مطاف كعبه و بارگاه قدس است.
انتظار از «اولوالالباب» آن است که اندكى بينديشند، بدون آمادگى و تَهَيُّأ[7] روحى، قدم به پيش ننهند. مكان، بىحد شريف است و عمل، فوقالعاده مهم و موقعيّت، بىاندازه عزيز و حساس و پرُارزش.
امّا مكان، مكانى است كه انبيا و رسل از آدم(ع) تا حضرت خاتمالنّبيّين(ص) و حضرات ائمّهی معصومين(صلوات الله عليهم اجمعين) با حال خشيت و انكسار و قلبى لرزان و چشمى گريان، اینجا به طواف پرداخته و سر به خاك بندگى نهادهاند. بر حسب مستفاد از اخبار، بعد از هبوط حضرت آدم(ع) به زمين، خدا قبّهاى از درّهی بيضاء در محلّ كنونى كعبه قرار داد[8] تا مطاف آدم(ع) باشد و آن قبّه، همچنان بود تا زمان حضرت نوح(ع) و وقوع حادثهی توفان؛ موقع توفان، خدا آن را به آسمان بالا برد و بعد از آن محلّ كعبه، مطاف انبياء(ع) بود تا زمان حضرت ابراهيم(ع) كه آن حضرت از طرف خدا مأمور به بناى كعبه گردید.
وَ اِذْ بَوَّأْنا لِاِبْراهيمَ مَكانَ الْبَيْتِ.[9]
محلّ بيت را معبد ابراهيم قرار داديم.
وَ اِذْ يَرْفَعُ اِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ اِسْمعِيلُ.[10]
وقتی ابراهيم و اسماعيل پايههاى بيت را بالا مىبردند.
بعد با مرور دهور و سپرى گشتن اعصار و قرون متمادى و پيش آمدن حوادث و سوانح طبيعى و انسانی، كعبه مكرّمه، زادَهَا اللهُ شَرَفاً وَ تَعظيماً، تحوّلاتى گوناگون، گاه كلّى و گاه جزئى به خود ديده[11] و تا به امروز ـ چنانكه مىبينيم ـ با شكوه و جلالی تمام، به پا ايستاده و چون قلبى سالم و نيرومند در پيكر امّت اسلامى به حياتبخشى خارقالعادهی خود، در کار است و از بركات آسمانىاش، جامعهی مسلمين برخوردارند که اگر بيدار و هشيار باشند و تسليم امر دين گردند، خدا مىداند چه شادابى و نشاط اعجابانگيزى از بركت كعبه در پيكر اجتماع خود مشاهده خواهند كرد.
بقای ساختمان كعبه، از عجايب است
براستی كه حيرتانگيز است! كاخهاى رفيع و قصرهاى عالى شاهان، در طول تاریخ زمان با قدرتهايى عجيب بنا گردید ولی طولى نکشید كه دستخوش امواج توفان حوادث واقع شد و در هم فرو ریخت و در معدهی عالم هضم شد و كوچكترين اثرى از آن در صفحهی روزگار باقى نماند.
امّا این، كعبه و یک خانهی بسیار سادهی از سنگ و گل است كه در حدود ۴ هزار سال پيش، به دست يك مرد الهى به كمك فرزند جوانش (ابراهیم و اسمعيل(ع))، در صحرايى سوزان و خالى از آبادى و عمران، بنا شده است و علیرغم تمام حوادث و سوانح که برای ویران کردن و نابود ساختنش بوجود آمده، همچنان ثابت و محكم برپاست و بعد از اين نيز، كاخها بوجود خواهد آمد و با خاك يكسان خواهد شد، امّا كعبه و این خانهی سنگ و گلی، به حول و قوّهی الهى تا آخرين روز عمر دنيا همچنان استوار، مطاف و محبوب بشر خواهد بود.
از این عجيبتر، موضوع جذبه و كشش و محبوبيّت اين خانه است.
آیا تعجّبآور نيست بناهاى مجلّل و باشكوه، ساختمانهاى مزيّن با انواع زينتهاى جالب و اعجابانگيز در روی زمین فراوان است، آن هم در مناطق خوش آب و هوا همراه با مناظر زيبا و دلربا، امّا هرگز در قلوب و ارواح آدميان، اين جذبه و كشش را ندارند كه از نقاط بعیدهی دنيا، مرد و زن، عالم و عامى، وضیع و شریف را ديوانهی خود سازند و به بيابانها كشانند و پروانهصفت دور خود بچرخانند.
در صورتى كه كعبه و اطرافش، نه براى تفريح و تفرّج آمادگى دارد و نه وسايل ارضاى شهوات در آنجا فراهم است كه قبلهی مردم عيّاش هوسباز باشد. آنجا، جز هواى گرم سوزان و بيابانهاى پر از رمل و كوهستان، چيزى ديده نمىشود. پس سرّ اين محبوبيّت و جذّابيّت مسلّمى كه در اين ساختمان سنگ و گلى ديده مىشود چيست؟
آری! علّت، يك امر خارقالعاده و فوق علل و اسباب طبيعى است. نشانهاى از نفوذ ارادهی مطلقهی مبدأ غيبى، حضرت حق(جلّ و علا) است كه از مجرای ندا و دعوت پيغمبر بزرگوارش حضرت ابراهيم خليل(ع) اين اثر جذب و انجذاب را ميان كعبه و دلهاى مردم قرار داده است.
وَ اَذّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ.[12]
اعلان دعوت حجّ کن در میان مردم تا پیاده و سواره و از راههای دور و با مرکبهای لاغر و مهزول، سوی تو آیند [اجابت دعوت تو نمایند].
و شايد روايتى كه از امام صادق(ع) منقول است، اشاره به همين رمز باشد:
لَمّا اُمِرَ اِبْراهیمُ وَ اِسْماعیلَ(ع) بِبِناءِ الْبَیْتِ وَ تَمَّ بِنائُهُ قَعَدَ اِبْراهیمُ عَلی رُکْنٍ ثُمَّ نادی: هَلُمَّ الْحَجَّ... فَلَبَّی النّاسُ فی اَصْلابِ الرِّجال لَبَّیْکَ داعِیَ اللهِ لَبَّیْکَ داعِیَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فَمَنْ لَبّی عَشْراً یَحِجُّ عَشْراً وَ مَنْ لَبّی خَمْساً یَحِجُّ خَمْساً وَ مَنْ لَبّی اَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَبِعَدَدِ ذَلِکَ وَ مَنْ لَبّی واحِداً حَجَّ واحِداً وَ مَنْ لَمْ یُلَبِّ لَمْ یَحِجَّ.[13]
وقتی ابراهيم و اسماعيل(ع)، مأمور به بناى بيت گشتند و ساختمان به پايان رسيد، ابراهيم(ع) روى پايهاى نشست و ندا داد: به حجّ بيا، به حجّ بيا... پس مردم در صلبهاى مردان، جواب دادند: لبّيك اى دعوتكننده از جانب خدا، لبّيك اى دعوتكنندهی از جانب خدا! هر كس كه ده بار لبّيك گفته، ده بار حجّ بجا مىآورد و هر كس پنج بار لبّيك گفته، پنج بار حجّ انجام مىدهد و هر كس بيشتر گفته است، به همان ميزان، موفّق به حجّ خواهد شد و هر كس يك بار لبّيك گفته، يك حجّ بجا مىآورد و هر كس هيچ لبّيك نگفته، حجّى نخواهد داشت.
خودآزمایی
1- یک شاهد گسترش «عدل عمومی» در عالم اسلام را بیان کنید.
2- چرا وقتی امام باقر(ع) وارد مسجدالحرام شد و چشمش به كعبه افتاد، گريه بر او غالب گشت و صداى گريهاش بلند شد؟
3- سرّ اين محبوبيّت و جذّابيّت مسلّمى كه در کعبه ديده مىشود چيست؟
پینوشتها
1. سورهی حجّ، آیهی ۲۹.
2. وارد شوندگان.
3. المحجّةالبيضاء، جلد ٢، صفحهی ١۶٩.
4. همان، صفحهی ۱۷۰.
5. همان.
6. المحجةالبيضاء، جلد ۴، صفحهی ۲۴۳.
7. آمادگی.
8. كافى، جلد ۴، ص ١٨٩، حديث ٢.
9. سورهی حجّ، آیهی ۲۶.
10. سورهی بقره، آیهی ۱۲۷.
11. تفصيل تحوّلات كعبه را در كتاب احكام حجّ آقای سرهنگ بيگلرى مطالعه فرماييد.
12. سورهی حجّ، آیهی ۲۷.
13. كافى، جلد ۴، صفحهی ٢٠۶، حديث ۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی