از جمله سورههایى كه در آنها واژه «اسوه» به كار رفته و در آن حضرت ابراهیم(ع) اسوه و الگوى مؤمنان معرفى شده، سوره ممتحنه است. این سوره، مانند سوره احزاب، داراى درسهاى آموزنده و سازندهاى براى روزگار ماست و پیامها و دستورات ارزشمندى براى مواجهه با جبهه كفر و نفاق دارد و جا دارد كه جویندگان حقیقت به مطالعه این دو سوره بپردازند و تفسیر آن سورهها و روایاتى را كه درباره آن سورهها وارد شده از نظر بگذرانند. در ابتداى سوره ممتحنه، خداوند مؤمنان را از ایجاد رابطه دوستى با دشمنان خدا باز مىدارد و به آنان هشدار مىدهد كه آنان از محبت و دوستى شما نسبت به خود سوء استفاده مىكنند و شما را فریب مىدهند و جامعه اسلامى را به خطر مىاندازند. آن گاه به مؤمنان توصیه مىكند كه با همه وجود در برابر دشمنان خدا بایستند و به آنان بگویند كه تا دست از خوى استكبارى خود برندارند، هرگز با ایشان صلح و آشتى نمىكنند. در اولین آیه از این سوره، خداوند مىفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فِی سَبِیلِی وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ؛
اى كسانى كه ایمان آوردهاید، دشمنان من و دشمنان خود را دوست مگیرید. اگر [از خانمان و وطن خود ـ مكه ـ] براى جهاد در راه من و جُستن خشنودى من بیرون آمدهاید، با آنها طرح دوستى مىریزید و حال آنكه به آن [سخن] حق كه بر شما آمده كافر شدند [و] پیامبر و شما را چون به پروردگارتان ایمان آوردهاید بیرون مىكنند. شما پنهانى با آنان دوستى مىكنید، در حالى كه من به آنچه پنهان مىدارید و آنچه آشكار مىكنید داناترم؛ و از شما هر كه چنین كند همانا راه راست را گم كرده است.
در آیه 3 آن سوره خداوند مىفرماید:
قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتّى تُؤْمِنُوا بِاللهِ وَحْدَهُ إِلاّ قَوْلَ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ ما أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللهِ مِنْ شَیْءٍ؛
براى شما در [پیروى از] ابراهیم و كسانى كه با او بودند سرمشقى نیكوست، آنگاه كه به قوم خود گفتند: «ما از شما و آنچه به جاى خدا مىپرستید بیزاریم. به شما كفر میورزیم و میان ما و شما دشمنى و كینهی همیشگى پایدار شده تا وقتى كه فقط به خدا ایمان آورید». جز در سخن ابراهیم [كه] به [نا] پدر[ى] خود [گفت:] حتما براى تو آمرزش خواهم خواست، با آنكه در برابر خدا اختیار چیزى را براى تو ندارم.
حضرت ابراهیم و پیروان اندك او چون در برابر نمرود و قوم بتپرست او ایستادند و با توجه به شمار اندك خود، از جمعیت انبوه دشمنان نهراسیدند، اسوه و سرمشق مؤمنان معرفى شدند. در آن زمان، نمرود بر سرزمین و كشورى پهناور كه بخشى از آن را عراق امروز تشكیل مىداد حكومت مىكرد، كشورى پیشرفته كه از جمعیت انبوه و امكاناتى عظیم برخوردار بود. اما حضرت ابراهیم كسى نبود كه به خود ترس راه دهد و با همه وجود در برابر نمرود و یارانش ایستاد و ثروت، قدرت، علم و تكنولوژى و جمعیت انبوه آنان او را به سازش وا نداشت. ما نیز باید به حضرت ابراهیم اقتدا كنیم و با دست رد زدن به سینه كسانى كه ما را به تساهل و تسامح با دشمنان و حرمت نهادن به افكار ضد دینى آنان دعوت مىكنند، قدم در راه مبارزه با كفر و بى دینى نهیم. نباید به خود ترس راه دهیم، چون ما خدا را داریم و اگر استقامت و پایدارى داشته باشیم، خدا نصرت و پیروزىاش را نصیب ما مىكند.
حضرت ابراهیم وقتى كه دید عمویش، آزر، دست از بتپرستى برنمىدارد و سخنان ایشان در او اثر نمىكند، چون امید داشت كه او نیز هدایت شود و از سوى دیگر، آزر حق سرپرستى بر آن حضرت داشت، براى او از خداوند آمرزش خواست. اما وقتى از او ناامید شد و دید آزر ایمان نمىآورد و خواهان پیروى حق نیست و از عناد و دشمنى با خداوند دست بر نمىدارد، از او نیز برائت جست؛ در این باره خداوند مىفرماید: وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ إِلاّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِیّاهُ فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهِیمَ لَأَوّاهٌ حَلِیمٌ[1]
و طلب آمرزش ابراهیم براى پدرش جز براى وعدهاى كه به او داده بود نبود. پس چون براى او روشن شد كه وى دشمن خداست از او بیزار شد؛ همانا ابراهیم دلسوزى بردبار بود.
تأسّى به پیامبر(ص) در پیروى حق و ایستادگى در برابر دشمنان و فتنهگران است. تأسّى به پیامبر این است كه وقتى مىبینیم دشمن ما را محاصره كرده، احساس زبونى و ضعف نكنیم و به یارى خداوند امید داشته باشیم و در راه خدا آماده نوشیدن شربت شهادت نیز باشیم؛ آنسان كه پیروان راستین رسول خدا چنین بودند:
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً؛[2]
از میان مؤمنان مردانىاند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند. برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در انتظار [كارزار و شهادت] هستند و [پیمان خویش را] دگرگون نساختهاند.
ما اگر مىبینیم كه دشمنانمان قوى هستند و از جمعیت، صنعت، تكنولوژى و امكانات بیشترى برخوردارند و امكانات و توانایىهاى مادى و ظاهرى ما براى آنها چیزى به حساب نمىآید نباید ترس و وحشت به خود راه دهیم بلكه باید بر خدا و قدرت لایزال او تكیه داشته باشیم. گرچه ما ضعیف و ناتوان هستیم مطمئن باشیم كه با اتكاى به خداوند و قدرت لایزال او، بر دشمنان پیروز مىگردیم و خداوند در بحرانها بندگان مؤمن خود را تنها نمىگذارد و به آنها یارى مىرساند. اوست كه در هنگامه خطر، معادلات ظاهرى را درهم مىشكند و قدرت و شوكت خویش را به رُخ قدرتهاى پوشالى مىكشاند و هیمنه آنان را فرو مىریزد. چنانكه در جنگ بدر هیمنه كفر و شرك را درهم شكست و مؤمنان را غالب و پیروز گرداند:
وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛[3]
و هر آینه خداوند شما را در [جنگ] بدر در حالى كه ناتوان بودید [به علت كمى سپاه و سازوبرگ جنگ] یارى داد؛ پس از خدا پروا كنید، باشد كه سپاس گزارید.
اگر ما چون خیل بسیجیان عاشق و مؤمنى كه با امكانات بسیار محدود، اما با دلى سرشار از ایمان و توكل به خدا، دشمنى را كه از تجهیزات پیشرفته نظامى و حمایت گسترده قدرتهاى جهانى برخوردار بود شكست دادند و از كشور بیرون راندند، با ایمان به خدا و توكل بر او قدم در راه مبارزه نهیم، پیروز مىگردیم. وقتى ما براى خدا مبارزه كنیم، پیروزیم؛ خواه در مصاف با دشمنان خدا به پیروزى ظاهرى دست یابیم، و خواه در این راه شهید گردیم؛ چون رسیدن به سعادت ابدى و جاودانى آخرت اوج فلاح و رستگارى ماست:
قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلاّ ما كَتَبَ اللهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اللهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ؛[4]
بگو: به ما نرسد مگر آنچه خدا براى ما نوشته است، او سرپرست ماست و مؤمنان تنها باید بر خدا توكل كنند، بگو: آیا براى ما جز یكى از دو نیكى را انتظار مىبرید؟
ما باید با توجه و توكل بر خداوند و توسّل به پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) به روحیه و ایمانمان عمق و قوّت بخشیم. بر خداوند اعتماد و توكل داشته باشیم و مطمئن باشیم كه خداوند شكستناپذیر، و مشیت و اراده او تخلفناپذیر است. باید بنگریم كه تا چه میزان به خدا ایمان داریم، آیا واقعاً آخرت و خدا را باور داریم، یا اینكه دین و آخرت بر سر زبانمان هست و ایمانى به آنها نداریم و علاقه و محبت به دنیا دلمان را فرا گرفته است. ما باید با تأسّى به پیامبر(ص) و اولیاى دین، در برابر شیاطین، بدخواهان و دشمنان بایستیم و مقاومت كنیم و تا آخرین نفس و قطره خون با دشمن بجنگیم. اندیشه تسامح و تساهل، گفتمان با دشمنان و داشتن زندگى مسالمتآمیز با آنها را به مغز خود راه ندهیم؛ چون اینها شعارهاى گزافهاى بیش نیستند و هرگز گفتمان بر جنگ پیروز نخواهد شد و هرگز شیاطین و دشمنان حاضر نمىشوند دست از دشمنى با حق بردارند و از این جهت، آخرین امام ما، حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالى فرجه الشریف)، با شمشیر قیام مىكنند.
كسانى كه مىگویند دنیا خواهان جنگ نیست و خواهان گفتگوست، سرى به فلسطین بزنند و بنگرند كه در آنجا با مظلومان فلسطین چگونه گفتگو مىكنند! آیا حاضرند آنها را از كمترین حق خود برخوردار سازند؟ آیا در سایه طرفدارى از حقوق بشر و دموكراسى آمریكایى، بمب بر سر پیر و جوان و حتى بچههاى دبستانى نمىریزند و كودكان شیرخواره را هدف تیر قرار نمىدهند؟ آنان حتى انبارهاى آذوقه مردم را به آتش مىكشند و زراعت و باغات آنان را مىسوزانند و از هر طرف آنان را محاصره مىكنند، آن وقت به جان این مردم گرسنه مىافتند. تا به كى ما فریب این شیاطین را بخوریم و در فكر تسلیم شدن در برابر آنها باشیم؟ اگر آنان بر كشور ما مسلط شوند، تجربه تلخ افغانستان و عراق، در ایران تكرار خواهد شد. حال اگر بناست ما بمیریم، چه بهتر كه در راه خدا و دفاع از ایمان و عقیده و دینمان شهید گردیم. امروز تجربه افغانستان و عراق پیش روى ماست، فردا نوبت سوریّه و عربستان خواهد بود. بنابراین هم آموزههاى دینى و هم تجارب تاریخى ایجاب مىكند كه مسلمانان در حفظ عزت و استقلال خود بكوشند و بر صبر و استقامت خود بیفزایند و به پیروزى نهایى و نصرت الهى امیدوار باشند.[5]
1- خداوند در ابتداى سوره ممتحنه، به مؤمنان چه توصیههایی میکنند؟
2- چگونه باید به پیامبر تأسّى کرد؟
3- به چه دلیل، حضرت ابراهیم(ع) برای عمویش، آزر، از خداوند آمرزش خواست؟
[1]. توبه، ۱۱۴.
[2]. احزاب، ۲۳.
[3]. آل عمران، ۱۲۳.
[4]. توبه، ۵۱ و ۵۲.
[5]. این سخنرانى در تاریخ 13/9/81 ایراد شده است.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت