کد مطلب: ۵۶۸۵
تعداد بازدید: ۳۱۲
تاریخ انتشار : ۱۳ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۸:۱۶
امر به معروف و نهی از منکر| ۶۴
گاهی قطع رابطه موقت نیز برای اصلاح گناهکاران، کافی نیست؛ بلکه برای اصلاح آنان و جلوگیری از افسادشان و یا برای درس گرفتن دیگران، نیاز به قطع رابطه کامل و مستمر است. اهمیت این شیوه در فریضه امر به معروف و نهی از منکر وقتی روشن تر می شود که بدانیم با وجود این که اسلام به برقراری روابط اجتماعی، به ویژه روابط خانوادگی، بسیار اهمیت داده.

در نوشتار قبل در باره شیوه اعراض و تحریم در قرآن کریم سخن گفتیم. اکنون به بررسی این شیوه از منظر ائمه معصومین علیهم السلام خواهیم پرداخت. 


شیوه اعراض و تحریم در سیره معصومین علیهم السلام


در سخنان و سیره معصومین علیهم السلام، استفاده از این شیوه تربیتی برای اقامه معروف و تعطیلی منکر، در بعضی از موارد مشاهده می شود. حتی آن بزرگواران در برخی از سخنان خویش این راهکار را به دیگران نیز توصیه نموده اند. در روایتی از امام رضا علیه السلام می خوانیم که آن حضرت فرمودند:

«إِيَّاكَ أَنْ تُزَوِّجَ شَارِبَ الْخَمْرِ فَإِنْ زَوَّجْتَهُ فَكَأَنَّمَا قُدْتَ‏ إِلَى‏ الزِّنَا وَ لَا تُصَدِّقْهُ إِذَا حَدَّثَكَ وَ لَا تَقْبَلْ شَهَادَتَهُ وَ لَا تَأْمَنْهُ عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْ مَالِكَ فَإِنِ ائْتَمَنْتَهُ فَلَيْسَ لَكَ عَلَى اللَّهِ ضَمَانٌ وَ لَا تُؤَاكِلْهُ وَ لَا تُصَاحِبْهُ وَ لَا تَضْحَكْ فِي وَجْهِهِ وَ لَا تُصَافِحْهُ وَ لَا تُعَانِقْهُ وَ إِنْ مَرِضَ فَلَا تَعُدْهُ وَ إِنْ مَاتَ فَلَا تُشَيِّعْ جَنَازَتَهُ ...». برحذر باش از این که با شارب الخمر وصلت کنی (به او همسر بدهی) که اگر با او وصلت کنی گویا به سمت زنا هدایت و رهبری نموده ای. و هنگامی که با تو سخن می گوید او را تصدیق مکن و شهادتش را نپذیر و در مورد هیچ چیز از دارائیت او را امین مشمار که اگر او را امین دانستی برای تو هیچ ضمانتی از سوی خداوند (در حفظ اموالت) نیست. و با او هم لقمه نشو و همراهی نکن و به او مخند و با او مصاحفه و معانقه نکن. و اگر مریض شد به عیادتش نرو و اگر مُرد در تشییع جنازه اش شرکت نکن... .‏
هَارُون بْنِ الْجَهْم تعریف می کند: زمانی که منصور (دوانیقی) فرزندش را ختنه کرده بود و غذایی آماده نموده بود و مردم و از جمله امام صادق علیه السلام را دعوت نموده بود؛ ما نیز همراه امام صادق علیه السلام در حیره بودیم. پس هنگامی که منصور با عده ای سر سفره مشغول خوردن بودند، مردی از ایشان تقاضای آب کرد. (در این هنگام) ظرفی به او داده شد که در آن شراب بود. به محض این که ظرف شراب به دست مرد رسید، امام صادق علیه السلام از سر سفره برخاستند. پس از امام علیه السلام از علّت قیامشان سؤال شد. حضرت فرمودند:

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَلْعُونٌ مَنْ جَلَسَ عَلَى مَائِدَةٍ يُشْرَبُ عَلَيْهَا الْخَمْرُ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ جَلَسَ طَائِعاً عَلَى مَائِدَةٍ يُشْرَبُ عَلَيْهَا الْخَمْرُ»، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ملعون است کسی که بر سر سفره ای بنشیند که بر آن شراب نوشیده می شود. و در روایت دیگری: ملعون است ملعون است کسی که مطیعانه بر سفره ای بنشیند که بر آن شراب نوشیده می شود.
همه این موارد و موارد دیگری از این دست به منزله هشداری است برای افراد که عادت به خوردن شراب دارند. تصور کنید اگر دستور امام رضا علیه السلام یا سیره عملی حضرات اهل بیت علیهم السلام در اعراض و تحریم در برابر گناهانی همچون شُرب خمر و این همه تحریم و فشاری که برای خورندگان شراب در نظر گرفته اند، از سوی افراد در جامعه اسلامی محقق می شد و مرتکبین گناه و شاربین خمر در چنین مضیقه ای قرار می گرفتند، به طور قطع میل و اشتیاق به گناهان از جمله خوردن شراب در سطح جامعه به شدّت کاهش می یافت. چراکه از یک سو قبح این گناه برای همگان بهتر جا می افتاد و از سوی دیگر ترس از وقوع در چنین فشار و تحریمی از سوی افراد جامعه، از بستگان و دوستان گرفته تا سایرین، تا حد زیادی مانع از ارتکاب این گناه کبیره می گردید. 


رعایت مراتب در شیوه اعراض و تحریم


به کارگیری این شیوه در رابطه با افراد مختلف، وضعیت های مختلفی پیدا می کند. همیشه باید این نکته را مد نظر داشت که تا زمانی که از شیوه ها و مراتب آسان تر و ملایم تر می توان برای این منظور بهره برد، هرگز نباید به مراتب بالاتر و سخت تر رجوع نمود، چراکه این کار در بسیاری از موارد نتایج معکوس و نامطلوبی به بار خواهد آورد.  افرادی هستند که با یک برخورد سرد و با یک اظهار خشم و ناراحتی، خود را اصلاح می کنند. در این موارد باید به همین مقدار بسنده شود. جریان زیر، نمونه ای از این نوع برخورد است:
اسحاق بن عمار می گوید:

«دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَنَظَرَ إِلَيَّ بِوَجْهٍ قَطْبٍ بَلْ قَالَ قَاطِبٍ قُلْتُ مَا الَّذِي غَيَّرَكَ لِي قَالَ الَّذِي غَيَّرَكَ لِإِخْوَانِكَ بَلَغَنِي يَا إِسْحَاقُ أَنَّكَ أَقْعَدْتَ بِبَابِكَ بَوَّاباً يَرُدُّ عَنْكَ فُقَرَاءَ الشِّيعَةِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي خِفْتُ الشُّهْرَةَ قَالَ أَ فَلَا خِفْتَ الْبَلِيَّةَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ إِذَا الْتَقَيَا فَتَصَافَحَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الرَّحْمَةَ عَلَيْهِمَا...». بر امام صادق علیه السلام وارد شدم. امام علیه السلام با نگاه تند و ناراحتی به من نگاه نمودند. عرض کردم: چه چیزی باعث شده که نسبت به من تغییر رفتار پیدا کنید (و از من ناراحت باشید)؟ حضرت فرمودند: همان چیزی که باعث شد نسبت به برادرانت تغییر رفتار پیدا کنی. ای اسحاق! به من خبر رسیده که تو نگهبانی کنار درب خانه ات نشانده ای که فقرای شیعه را از خانه ات می راند و باز می گرداند! عرض کردم: جانم به قربانت من از شُهرت می ترسم. امام فرمودند: از بلا نمی ترسی؟! آیا نمی دانی همانا دو مؤمن وقتی با هم ملاقات می کنند و مصافحه می نمایند (با هم دست می دهند)، خداوند عز و جل رحمت را بر آن دو نازل می کند؟!
در این جریان، امام صادق علیه السلام با یک نگاه تند همراه با ناراحتی، مخاطب خود را متوجه خطای خود نموده و پس از آن با توضیحی مختصر او را از کرده خود پشیمان می کنند و با همین مقدار از اعراض خود، جلوی پیشرفت و تقویت منکر را می گیرند. امّا گاهی برای اصلاح شخص و توجه دادن او به خطایش، تنها یک برخورد خشم آمیز، کافی نیست؛ بلکه باید پا را فراتر نهاد و رابطه با وی را قطع کرد؛ زیرا بعضی از انسان ها، با یک بار قطع رابطه، متوجه خطای خود شده، در اصلاح خویش می کوشند.


ماجرای علی بن یقطین


ماجرای علی بن یقطین نمونه روشنی از همین شیوه از نهی از منکر در مرتبه ای بالاتر است. علی بن یقطین یکی از شیعیان راستین امام موسی بن جعفر علیه السّلام بود و نزد آن حضرت، مقام بسیار ارجمندی داشت. او به فرمان امام علیه السّلام و بدون اعلام مذهب خویش، در دستگاه خلافت عباسی، به عنوان وزیر هارون، مشغول کار شد و چون نماینده ای امین، به دفاع از حق و حمایت از مظلوم، به ویژه شیعیان می پرداخت. امام کاظم علیه السّلام هنگامی که به او اجازه اشتغال در پست وزارت دادند، با او شرط کردند که در رسیدگی به برادران ضعیف و محرومش، کوتاهی نکند.
روزی شترچرانی به نام ابراهیم، از این وزیر مقتدر عباسی، تقاضای ملاقات کرد. علی بن یقطین با این که عذر موجهی نداشت، از پذیرفتن این شترچران مستضعف، خودداری کرد و ابراهیم، ناامید از در خانه علی بن یقطین به خانه خود بازگشت. آن سال، علی بن یقطین آهنگ زیارت خانه خدا کرد. وی در مسیر حج، وارد مدینه شد و از امام موسی بن جعفر علیه السّلام اجازه ملاقات خواست. فرستاده اش به او خبر داد که امام موسی بن جعفر علیه السّلام حاضر به پذیرفتن وی نیستند و با او ملاقات نمی کنند. روز بعد علی بن یقطین در حالی که از این بی اعتنایی امام، سخت دل شکسته و غمگین بود، به طور اتفاقی با امام علیه السّلام رو به رو شد، و با کمال تواضع گفت: سرورم! گناه من چه بود که مرا از فیض دیدارت محروم کردی و مرا از در رحمت خویش ناامید ساختی؟
امام علیه السّلام فرمودند: تو را به ملاقات خویش نپذیرفتم؛ زیرا تو برادر مؤمنت، ابراهیم شترچران را به ملاقات خویش نپذیرفتی و خداوند نیز از پذیرفتن اعمال تو و آمرزش گناهانت، خودداری می کند؛ مگر این که ابراهیم شترچران را بیابی و از خودت خرسند سازی. علی بن یقطین گفت: آقای من! من کجا و ابراهیم کجا؟ من در مدینه و او در کوفه به سر می برد و با وجود این فاصله طولانی، چگونه رضایت او را به دست آورم. امام فرمودند: شبانگاه، تنها به گورستان بقیع برو؛ به طوری که یاران، دوستان و خدمت کارانت آگاه نشوند و وقتی به بقیع وارد شدی، شتری آماده و راهوار خواهی دید؛ بر آن سوار شو که آن شتر، تو را به خانه ابراهیم خواهد برد.
علی بن یقطین طبق دستور آن حضرت شبانگاه به بقیع رفت و بر شتری که در آن جا وجود داشت، نشست و پس از گذشت لحظات اندکی، احساس کرد مسیر بسیار طولانی مدینه تا کوفه را پیموده است و در کوچه های کوفه در مقابل خانه ابراهیم شترچران قرار دارد؛ پس از شتر فرود آمد؛ سپس در زد و گفت: من علی بن یقطین هستم؛ در را بگشایید. ابراهیم در خانه را گشود و با کمال شگفتی وزیر را بر در خانه خویش دید؛ پس او را به درون خانه خویش دعوت کرد. علی بن یقطین وارد خانه ابراهیم شد و گفت: ای ابراهیم! امام و سرورم حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام از پذیرفتن من خودداری کردند و ملاقات با مرا، به عفو و گذشت تو از خطای من مشروط فرمودند.
ابراهیم گفت: ای علی بن یقطین! خدا تو را بیامرزد. تو را بخشیدم. علی بن یقطین گفت: نه، این تنها کافی نیست. من اکنون صورتم را بر خاک می گذارم و تو را به خدا سوگند می دهم که پای خویش را روی گونه ام گذاری و صورتم را به خاک بمالی. ابراهیم گفت: هرگز من چنین جسارتی نخواهم کرد. علی بن یقطین بر اصرار خویش افزود و او را سوگند داد. ابراهیم به ناچار پا بر صورت وزیر نهاد. علی بن یقطین همان گونه که در زیر پای ابراهیم قرار داشت، با خود زمزمه می کرد: خدایا! تو شاهد باش. ابراهیم پا از صورت وزیر برداشت و علی بن یقطین برخاست و از خانه ابراهیم بیرون آمد و دوباره بر همان شتر سوار شد و پس از لحظاتی وارد مدینه شد. وی پس از ورود به مدینه، بی درنگ عازم خانه امام کاظم علیه السّلام شد. امام علیه السّلام در را بر روی علی بن یقطین گشودند و به گرمی از او استقبال کردند.
گاهی قطع رابطه موقت نیز برای اصلاح گناهکاران، کافی نیست؛ بلکه برای اصلاح آنان و جلوگیری از افسادشان و یا برای درس گرفتن دیگران، نیاز به قطع رابطه کامل و مستمر است. اهمیت این شیوه در فریضه امر به معروف و نهی از منکر وقتی روشن تر می شود که بدانیم با وجود این که اسلام به برقراری روابط اجتماعی، به ویژه روابط خانوادگی، بسیار اهمیت داده؛ تا جایی که قطع رحم و گسستن ارتباطات خویشاوندی را حرام دانسته است؛ امّا گاهی برای بازداشتن فردی از منکر، چاره ای جز گسستن این روابط نیست. در این صورت، نهی از منکر، مهم تر از این واجب است و باید اقدام به قطع رابطه کرد.
ابراهیم بن مفضل می گوید:

«سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ هُوَ يَحْلِفُ أَنْ لَا يُكَلِّمَ مُحَمَّدَ ابْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَرْقَطَ أَبَداً، فَقُلْتُ فِي نَفْسِي: هَذَا يَأْمُرُ بِالْبِرِّ وَ الصِّلَةِ وَ يَحْلِفُ أَنْ لَا يُكَلِّمَ ابْنَ عَمِّهِ أَبَداً. قَالَ: فَقَالَ: هَذَا مِنْ بِرِّي بِهِ، هُوَ لَا يَصْبِرُ أَنْ يَذْكُرَنِي وَ يَعِيبُنِي، فَإِذَا عَلِمَ النَّاسُ أَنِّي لَا أُكَلِّمُهُ لَمْ يَقْبَلُوا مِنْهُ، أَمْسَكَ عَنْ ذِكْرِي، فَكَانَ خَيْراً لَهُ». از امام کاظم علیه السلام شنیدم که قسم خوردند با محمد بن عبد الله ارقط هرگز سخن نگویند. با خود گفتم: این مرد به نیکی و صله (با اقوام و مومنین) فرمان می دهد در حالی که خود قسم یاد می کند با پسر عمویش هرگز سخن نگوید! امام علیه السلام (با اطلاع از فکر من) فرمودند: این کار من نیکی به اوست. او در یاد کردن از من و نسبت دادن عیب و بدی به من صبر نمی کند. پس هر وقت مردم بدانند که من با او سخن نمی گویم، سخنان او را نمی پذیرند. لذا (به ناچار) او از ذکر من (و بدگویی از من) خودداری خواهد کرد و این برای او بهتر است.


خودآزمایی


1- نمونه ای از شیوه اعراض و تحریم در سیره معصومین علیهم السلام را بیان کنید؟
2- رعایت مراتب در شیوه اعراض و تحریم را با ذکر یک مثال توضیح دهید؟

 

پی نوشت ها

 

[1] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏ 63 ص 491.
[2] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏6 ص 268.
[3] مجموعة ورام ج ‏2 ص 198.
[4] برگرفته از کتاب: امر به معروف و نهی از منکر: دو فریضه برتر در سیره معصومین علیهم السلام جلد 2 ص 20 و 21.
[5] همان ص 21 تا 24. (با تلخیص)
[6] همان ص 31 و 32. (با تلخیص)
[7] قرب الإسناد (ط - الحديثة) ص 302.

 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

حجت‌الاسلام مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: