در محیطی كه زنان، جز تبرّج و خودآرایی همّی ندارند و مردان از نظر بازی و چشمچرانی سیر نمیشوند و از طرفی هم از راههای گوناگون دامن به آتش شهوت جنسی مرد و زن زده میشود و روابط را نزدیكتر و خطرناكتر میسازد به طوری كه گویی میدان زندگی، میدان تلذّذ است و كامجویی، در چنین محیط و با این شرایط، به طور قطع، رعایت جانب احتیاط در امر حجاب زن، روش مرضیّ خدا و پسندیدهی عقل است و كمترین اهمال و تسامح، مستتبع خطراتی عظیم و مفاسدی ناگوار خواهد بود.
به همین جهت حضرات آقایان فقهای معاصر متّفقاً در مسألهی وجه و كفّین زن (صورت و دستها) نیز طریق احتیاط را كه طریق سلامت و نجات است پیمودهاند. هم در مسألهی نظر (نگاه مرد به چهره و دستهای زن) و هم در مسألهی سَتر (پوشاندن زن صورت و دستهای خود را از مرد) مطلقاً دستور احتیاط لازم دادهاند (علاوه بر آن كه در صورت ریبه و تلذّذ، فتوای قطعی به حرمت نظر و وجوب سَتر دارند).[1]
شاید بعضی تصوّر كنند كه علّت بیپروایی و افراط در بیبندوباری زنان امروز، سختگیریهای در امر حجاب است كه اگر مثلاً پوشاندن صورت و دستها بر زن واجب نباشد، تا این درجهی از بیشرمی و گستاخی پیش نمیآید. ولی بهنظر میرسد این تصوّر، اشتباه است زیرا به طور مسلّم آنچه موجب عصیان و بیتقوایی است، نبود ایمان یا لااقل ضعف ایمان اكثر مردم به مبدأ و معاد است. آری! از یك طرف ایمان محكم به عواقب شوم و دهشتناك گناه و نافرمانی خدا ندارند و از طرف دیگر مقهور شهوات و هوسهای بی قید و بند نفسانی خود میباشند. البتّه اینچنین مردم بیایمانِ اسیر دام هوس، تسلیم هیچ قانون ضدّ هوس نخواهند شد و از پیشتازی در مسیر بیبندوباری عقبنشینی نخواهند كرد. حالا چه سختگیری در امر حجاب بشود یا سهلانگاری.
امّا زنان مسلمانی كه تربیت واقعی دینی دارند و مؤمن به خدا و روز حساب میباشند و ترس از كیفرهای دردناك روز قیامت در جانشان نشسته است؛ هرگز مقهور هوس نمیشوند و با زیر پا نهادن فرمان خدا، خود را مستحقّ عذاب الیم آخرت نمیسازند؛ هر چند در راه دینداری و پیروی از رسول خدا(ص) بسیاری از خواستههای دلشان عملی نشود و بهرههای فراوان دنیایی از دستشان برود. بنابراین، استثناء وجه و كفّین از حكم وجوب تستّر در مرحلهی عمل، آن هم در محیط كنونی نه دستهی اوّل را به حجاب میآورد و نه دستهی دوّم را بیحجاب میسازد بلكه تنها اثرش این میشود كه بسیاری از باحجابهای متوسّط را به اهمال و تسامح راغب كرده و تدریجاً به آزادی مطلق سوقشان میدهد و گناه را در نظرشان به صورت مباح درمیآورد. یعنی الان گناه میكنند امّا خود را گنهكار شرمسار میدانند ولی در آن موقع هم گناه میكنند و هم خود را مجاز از طرف دین دانسته و زشتكاری و تبرّج را به حساب خدا میگذارند آن چنان كه قرآن میفرماید:
وَ إذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَی اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛
وقتی مرتكب گناه و زشتكاری میشوند [آن را به حساب خدا و دین میگذارند] میگویند پدران و گذشتگان خود را مرتكب این كار دیدهایم و خدا به ما چنین دستوری داده است! بگو خدا هرگز امر به زشتكاری نمیكند. چرا چیزی را كه نمیدانید به خدا نسبت میدهید؟
همچنان كه از قیافهی بحث پیداست، غرض، بحث فقهی و استنباط حكم مسأله نیست زیرا همانگونه كه قبلاً هم گفته شد، این كار برای خود اهلی دارد و بحمدالله حكم هم از طریق استنباط اهلش معلوم است و در گذشته بیان شد. بلكه غرض، بحث در كیفیّت عمل به حكم مسأله در محیط كنونی و احراز شرایط و تشخیص مصداق است كه باید در نظر بگیریم ما، در چه محیطی هستیم و مرد و زن در چه شرایطی به سر میبرند. آنگاه تصدیق خواهیم كرد در محیط سراسر ریبه و تلذّذی كه ما داریم، اصلاً زمینهای برای پیاده كردن حكم جواز نظر و عدم وجوب ستر (بر فرض ثبوت فتوایی در محل خود) نمیماند! چون بدیهی است زمینهی بحث و سخن، همین اجتماع موجود است كه میبینیم و میشناسیم؛ نه یك اجتماع طیّب و طاهر بی غلّ و غشّ و عاری از ریبه و تلذّذِ ساختهی در عالم خیال كه پروردههایش همه مریم و یوسف باشند!
و امّا اشكال دیگری كه طرح میكنند؛ میگویند، اگر وجوب ستر وجه و كفّین عملی شود مستلزم محدودیّت فعّالیّت زن گشته و كار او را منحصر به امور خانه و اجتماعات خاصّ زنان میگرداند. میگوییم بسیار خوب، چه لزومی دارد كه ما زن را از خانه بیرون كشیده و در مرئی و منظر مردان به فعّالیّت واداریم؟!
آیا اگر كار زنان منحصر به امور تدبیر منزل و فعّالیّتهای فرهنگی و بهداشتی مختصّ به زنان بشود و هیچگونه تماسی با مردان پیدا نكنند، نقص و فُتُوری در زندگی اجتماعی حادث میشود؟! آیا اگر زن مثلاً راننده و فروشنده در مراكز فروش عمومی و پشت میزنشین اداره و معلم كلاس مردان و نظایر این امور نشود، نظام زندگی مختلّ است؟ یا خیر، به عكس؟ اگر قوانین متین حقوقی اسلام دربارهی مرد و زن اجرا شود و هر یك جدا از دیگری به فعّالیّتهای مناسب خود بپردازد، به طور قطع، نظام زندگی با آرامش و متانت كامل محفوظ میماند و هر دو دسته به سعادت و خوشبختی خود نائل میشوند.
بله! حقیقت این است كه اگر بخواهیم زندگی آلوده به هوس اقتباس شده و تقلیدی از اروپاییان را اصل بدانیم، ناچار باید از حجم قوانین دینی بتراشیم تا با قالب زندگی روز منطبق درآید ولی اگر دین و قوانین الهی را اصل بدانیم، در این صورت، موظّفیم از حجم سنّتهای هوسآلود زندگی تقلیدی بتراشیم تا مطابق با قالب دین گردد؛ اگر چه با ملامتها و سرزنشهای تودهی غربزدهی نادان مواجه گردیم! چرا كه ملازم حقّ بودن نیازمند به جهاد است و یكی از اوصاف مجاهدین به بیان قرآن همین است كه:
...لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ...؛[2]
...از ملامت ملامت كنندهای نمیترسند...
حال، در خود بیندیشیم كه طرفدار كدام اصلیم و موظّف به كدام وظیفهایم.
در پایان بحث مربوط به حجاب زن، مناسب است جملهای از وصیّت امام امیرالمؤمنین(ع) را كه به حضرت مجتبی(ع) فرموده است بیاوریم. ضمن وصایائی چند میفرماید:
وَ اكْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ أبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِكَ إِیَّاهُنَّ فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أبْقَی عَلَیْهِنَّ وَ لَیْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأشَدَّ مِنْ إِدْخَالِكَ مَنْ لا یُوثَقُ بِهِ عَلَیْهِنَّ وَ اِنِ اسْتَطَعْتَ ألاَّیَعْرِفْنَ غَیْرَكَ فَافْعَلْ؛[3]
با پوشاندن و در حجاب قرار دادن زنان، دیدگان آنها را [از دیدار دیگران] باز دار [از معاشرت و آمیزش با اغیار پرهیزشان ده] زیرا سختگیری در حجاب، برای ابقای [شرف و شخصیّت] آنان بهترین وسیله است! وارد كردن اشخاص غیر قابل اعتماد بر زنها، فسادش كمتر از بیرون رفتن آنها نیست [یعنی هم بیرون رفتن زن از منزل دارای فساد است و هم راه دادن مردان نامحرم به خانه، مستتبع فسادی بیشتر] و اگر بتوانی چنان كنی كه زنان جز تو مرد دیگری را نشناسند، چنین كن.
این بیان امام(ع) با كمال صراحت از اختلاط مردان با زنان در صحنهی فعّالیّتهای زندگی نهی میكند و سختگیری در امر حجاب را بهترین وسیلهی حفظ شرف و ابقای شخصیّت زن میداند؛ تا آنجا كه كمال فضیلت زن را در این نشان میدهد كه در سراسر زندگی خویش، مردی را جز شوهر خود نشناسد. این نظر، نظر علیّ امیرالمؤمنین است كه ولیّ امر جامعهی انسان از طرف خالق انسان است. تا نظر طبقهی به قول خود روشنفكر و به قول ما غربزدهی عصر كنونی چه باشد!!
۱- چرا فقهای معاصر متّفقاً در مسألهی وجه و كفّین زن (صورت و دستها) طریق احتیاط را پیمودهاند؟
۲- بعضی تصوّر میكنند كه علّت بیپروایی و افراط در بیبندوباری زنان امروز، سختگیریهای در امر حجاب است. آیا این تصوّر، درست است؟ چرا؟
۳- امام(ع) در وصیت خویش به امام حسن(ع) کدام مسائل (در رابطه با زنان) را با كمال صراحت بیان کردند؟
[1]ـ العروة الوثقی، كتاب النكاح، صفحهی ٦٢٦، مسألهی ٣١، با حواشی مراجع وقت، چاپ آخوندی.
[2]ـ سورهی مائده، آیهی ۵۴.
[3]ـ نهجالبلاغهی فیض، جلد ٢، باب المختار من الكتب، كتاب ٣١.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت