بخش پنجم: جشن عروسی
یکی از آرزوهای بسیاری از پدران و مادران آن است که زنده بمانند و مراسم زفاف فرزندان خود را ببینند، که در واقع دیدنی هم است، به شرط آنکه با ندانم کاریها و اعمال بیرویّهی خود، آن شب شادمانی را به عزا مبدّل نکنند.
این مراسم در اسلام نیز وجود دارد و به عنوان «ولیمه» زفاف در اخبار و احادیث آمده است.[1]
هر کس میتواند با اندکی اندیشه و تأمّل، فلسفهی آن را نیز درک کند، زیرا:
اوّلاً، این مراسم با حضور سرشناسان فامیل و دوستان و آشنایان انجام میگیرد و به زندگی مشترک جدید زوجین رسمیّت میبخشد، و آنها را به قبول مسئولیّت در برابر آن وادار میسازد، چرا که اگر در خفا و بدون هیچگونه مراسمی انجام میشد، هر دو طرف ممکن بود به آسانی تعهّدات خود را زیرپا بگذارند، و با برخورد با اوّلین مشکلات در زندگی جدید، راه جدایی را در پیش گیرند!
ولی کاری که با آن همه سروصدا و در حضور آن جمع سرشناس و آشنا انجام میگیرد چیز سادهای نیست که به آسانی بتوانند از آن چشم بپوشند، یا به صورت یک مطلب خصوصی و کوچک با آن برخورد کنند؛ بنابراین، مراسم فوق در درجهی اول به عقد زناشویی استحکام میبخشد، و به آن رسمیّت و عینیّت میدهد.
ثانیاً، وقتی پایهی شروع زندگی جدید بر شادمانی و سرور گذارده شود، خاطرهی خوبی که از آن در ذهن طرفین باقی میماند سبب میشود که آن را به عنوان یک حادثهی مسرّتبخش و سرورآفرین در تمام طول عمر، بدانند، و به طبع بسیاری از مشکلات را به خاطر آن تحمّل کنند، و با خوشبینی به مسایل مربوط به آینده بنگرند.
ثالثاً، این مراسم، آشنایان و بستگان را نیز دعوت میکند که با شرکت در آن، خود را در حلّ مشکلات خانوادهی جدید، در حال و آینده شریک و سهیم بدانند، و با توجّه به اینکه تشکیل زندگی مشترک به هر حال مشکلاتی دارد سهیم شدن آنان در حلّ آنها بسیار مفید و با ارزش خواهد بود و فواید مهمّ دیگری که بر این کار مترتب است.
ولی مشکل از زمانی شروع میشود که این مراسم مفید و با ارزش و شادیآفرین، با تجمّل پرستی، و انواع هوا و هوسها، و ولخرجیها و بی بند و باریها و اسراف و تبذیرها، و انواع گناهان آلوده شود، و در اینجا نتیجه به طور کامل معکوس خواهد شد.
شبی غمانگیز، با هزینههایی کمرشکن، و خاطرهای تلخ و دردناک خواهد بود.
شبی با انواع آلودگیها و مفاسدی که خداوند بزرگ را به خشم میآورد.
و بالاخره شبی که آثار سوءِ آن نه تنها در روح دو زوج جوان، بلکه در اطرافیان و بستگان آنها تا سالیان دراز باقی میماند.
آنچه در این زمینه میگوییم مطالبی است که از دور شنیدهایم، و به طور قطع آنها که از نزدیک دیدهاند به عمق این فجایع آشناترند چرا که «شنیدن کی بود مانند دیدن!»
شب زفاف در خانوادههای تجمّلپرست نه تنها مصیبتی است برای پدر و مادر و عروس و داماد، بلکه شب بسیار پر زحمتی است برای تمام دعوتشدگان، چرا که شب مسابقهی تجمّل و خودآرایی، و شب به رخ کشیدن لباسهای گران قیمت و جواهرات رنگارنگ به یکدیگر است.
بسیاری از زنان آنها، از هفتهها و ماهها قبل خود را برای نمایش ثروت در آن شب آماده میکنند، و لباسهای تازه و جواهرات نوین سفارش میدهند.
بسیاری از بزرگترها چنان خودآرایی میکنند که گویی فراموش کردهاند عروس، دختر آنها است نه خود آنها!
و از آنجا که در میدان مسابقه، هر کس تلاش میکند از رقبا عقب نیفتد باید هر کدام هزینهی زیاد و رنج طاقتفرسایی را متحمّل شوند، و چه بسا همین مسایل باعث اختلافاتی میان آنها و شوهرانشان میشود که چرا در این زمینه ولخرجی لازم را نکردهاند، تا از رقیبان عقب نمانند؛ و آبرویشان در میان جمع نرود!
حال فکر کنید اگر در این جلسات زنان و مردان با هم مختلط شوند چه مفاسد وحشتناکی به بار میآید! به طور قطع محیطی به وجود میآید «آماده» و «مهیّا» برای انواع گناهان؛ و روشن است که این گناهان اثر شوم خود را نشان خواهد داد و ازدواجی این چنین، قرین سعادت و خوشبختی نخواهد بود.
چیزی که در اینگونه مجالس معنا و مفهوم ندارد، یاد خدا و پاکی و تقوا و خوشبختی دو زوج جدید است.
تاریخ نیز اسراف کاریهای جنونآمیزی را از سوی ثروتمندان مرفّه و بیدرد، و طاغوتهای هر زمان، به خاطر دارد، و از آن جمله ریخت و پاشهای بیحساب «عبّاسیان» از «بیتالمال مسلمین» در عروسیهای پر خرجشان است.
در یکی از اینگونه مراسم، خلفای عباسی به جای «نُقل» یا «سکّههای کوچک» که بعضی از مردم بر سر عروس میپاشند (و به تعبیر عربها «نثار» میکنند) ورقههای کوچکی را که هر کدام سند مالکیّت یک ملک و آبادی ششدانگ! بود، بر سر عروسشان پاشیدند و هر کس یکی از آنها را به دست میآورد مالک یک آبادی میشد (و جالب است که افراد حاضر در آن مجالس، همان درباریان پر پول و ثروتمندان حاشیهنشین بودند).
حال ببینیم در مراسم جشن عروسی این خانوادهی نمونه و بینظیر چه گذشت.
یک ماه از مراسم عقد بانوی اسلام(س) با علی(ع) گذشت. روزی «امّ ایمن» با جمعی از همسران پیامبر(ص) به محضرش شرفیاب شدند، «اُمّ ایمن» مطلب را از جای جالبی که قلب پاک پیامبر(ص) را به شوق میآورد شروع کرد و گفت:
اگر خدیجه امروز در حیات بود چشمش به عروسی «فاطمه»(س) روشن میشد؛
سپس افزود:
علی(ع) خواهان همسر خویش است، چشم فاطمه را به همسرش روشن فرما، و جمع آنها را سامان ده، و چشم ما را نیز با آن روشن کن...
پیامبر(ص) فرمود:
بروید و اطاقی را در خانهی من برای زفاف آنها فراهم سازید.
«امّ ایمن» عرض کرد:
اطاق کدامیک از ما؟
فرمود:
اطاق خودت!
سپس رو به سایرین کرد و فرمود:
بروید و امّسلمه را برای آماده ساختن اطاق یاری کنید.
بعد رو به علی(ع) کرد و فرمود:
برو غذای خوبی برای این مراسم آماده کن!
سپس افزود:
گوشت و نان از ما، و خرما و روغن از تو!
علی(ع) مقداری خرما و روغن (برای ساختن حلوا، شیرینی لازم برای این مراسم) تهیّه فرمود و خدمت پیامبر(ص) آورد، پیامبر(ص) آستین مبارک را بالا زد و خرما را در روغن مالش داد و حلوا آماده شد.
سپس دستور داد گوسفندی فربه با «نان» فراوان آماده ساختند، بعد به علی(ع) فرمود:
اکنون برو و هرکس را میل داری برای جشن عروسی دعوت کن!
علی(ع) میگوید:
به مسجد آمدم در حالی که مملو از جمعیّت بود، شرمم آمد که گروهی را دعوت کنم و گروهی را دعوت نکنم، روی یک بلندی قرار گرفتم و صدا زدم ای مسلمانان! همهی شما را به «ولیمه» و (جشن عروسی) فاطمه(س) دعوت میکنم. مردم مانند سیل رو به سوی خانهی پیامبر(ص) آوردند، شرم سراپای مرا فرا گرفت چرا که جمعیّت بسیار زیاد بود و غذا کم!
پیامبر(ص) از آنچه در قلبم گذشت آگاه شد فرمود: علی! غصه مخور من دعا میکنم خدا به این غذا برکت دهد.
مردم گروه گروه آمدند و «نشستند و خوردند و برخاستند» و برای من دعا کردند و تبریک گفتند، در حالی که عدد آنها بسیار زیاد به نظر میرسید ولی غذا به همهی میهمانان رسید!
سپس پیامبر(ص) دستور داد ظرفها را آوردند و از غذا پر کرد و برای خانهی همسرانش فرستاد، سپس ظرفی را پر از غذا کرد و گفت این هم برای فاطمه و شوهرش.
آفتاب غروب کرد و پیامبر(ص) به «امّسلمه» فرمود دخترم فاطمه را بیاور.
امّسلمه میگوید:
رفتم فاطمه(س) را با خود آوردم در حالی که از شدّت شرم وحیا در برابر پدر، عرق از صورت مبارکش فرو میچکید، ناگهان دستپاچه شد و پایش لغزید، رسول خدا(ص) فرمود: دخترم خدا تو را در دنیا و آخرت از لغزش حفظ کند.
هنگامی که نزد پیامبر(ص) ایستاد پیامبر(ص) گوشهی چادر را از صورتش کنار زد و علی(ع) چهرهی مبارکش را دید، سپس دست او را گرفت و در دست علی نهاد و فرمود:
دختر رسول خدا فاطمه بر تو مبارک باد!
سپس افزود:
ای علی! فاطمه زن خوبی است.
و بعد رو به فاطمه کرد و فرمود:
دخترم! علی شوهر خوبی است، برخیزید و به منزل بروید و برجای باشید تا من بیایم.
علی(ع) دست همسرش زهرا(س) را گرفت و به منزل رفت.
چیزی نگذشت که پیامبر(ص) آمد، اجازه گرفت و وارد شد. فاطمه(س) را در کنار خود نشانید، و فرمود:
حال برو ظرف آبی برای من بیاور، فاطمه(س) ظرف آبی آورد، پیامبر(ص) کمی از آب دهان مبارک خود را با آن آب آمیخت، سپس مقداری از آن آب بر سر فاطمه(س) ریخت، بعد فرمود رو به من کن، مقداری از آن را نیز در سینه او ریخت، باز فرمود:
روی برگردان، مقداری از آب را هم میان دو شانه او ریخت، سپس این جمله پرمعنا را به پیشگاه خداوند عرضه داشت:
خداوندا! این دخترم فاطمه و محبوبترین خلق نزد من است. و این برادرم علی و محبوبترین خلق نزد من است.
خدایا! او را ولیّ خود قرار ده و همسرش را بر او مبارک کن!
سپس به علی(ع) تبریک گفت و خارج شد.[2]
یک بار دیگر این حدیث را مرور کنیم، و در بندبند آن و پیامهای صریح و کنایی آن بیندیشیم، و صفا و سادگی و نورانیّتی که بر جزء جزء این مراسم زیبا و باشکوه و روحانی حکمفرما بوده، در نظر مجسّم کنیم:
ـ میهمانان، تمام یاران پیامبر(ص) حاضر در مسجد بودند، یعنی چهار هزار نفر!
ـ طرز دعوت به آن سادگی از طریق یک پیام شفاهی و عمومی توسّط خود داماد.
ـ پذیرش دعوت از سوی همه و شرکت عمومی در این مجلس جشن با شکوه.
ـ غذا، منحصر به نان و گوشت و مقداری حلوای خرما به عنوان شیرینی.
ـ تهیّهی شیرینی با دست خود پیامبر(ص) صورت گرفت.
ـ تقسیم هزینه میان پدر عروس و داماد.
ـ برکت عجیب غذا به دعای پیامبر(ص) و غذاخوردن بیتکلّف اصحاب و تبریک گفتن و رفتن.
ـ فرستادن باقیماندهی غذا به خانهی همسران پیامبر(ص).
ـ و آخرین مرحله کنار گذاشتن غذای عروس و داماد از همان باقیماندهی غذا.
ـ حیا و حجب فوقالعادهی عروس.
ـ سفارش کردن عروس و داماد را به یکدیگر، و تبریک گفتن صمیمانهی پیامبر(ص) به آن دو عزیز.
ـ اعلام پایان مراسم جشن عروسی از سوی رسول الله(ص).
چه زیبا و باشکوه و با صفاست چنین جشن و چنین مراسمی!
هرگز انتظار نداریم مردم عیناً چنین کنند، ولی این انتظار هست که از آن هزینههای کمرشکن و اسراف کاریهای جنونآمیز و آلوده شدن به انواع گناهان و بی عفّتیها بپرهیزند.
در آن شب تاریخی زنان پیامبر(ص) و بسیاری از زنان مهاجر و انصار نیز شرکت داشتند، و در مجلس خودشان سرود شادی میخواندند که تاریخ سرود چهار نفر را ضبط کرده است:
«امّسلمه»، «معاذه» (مادر سعدبن معاذ) و «عایشه» (دختر ابوبکر) و «حفصه» (دختر عمر) و ما در اینجا تنها به نقل سرود «حفصه» قناعت میکنیم که از زبان او سخن شنیدن در اینجا بهتر است:
فاطِمَةُ خَیْرُ نِساءِ الْبَشَرِ / وَ مَنْ لَها وُجَهٌ کَوَجْهِ الْقَمَرِ
فَضَّلَکِ اللهُ عَلَی کُلِّ الْوَری / بِفَضْلِ مَنْ خَصَّ بِآیِ الزُّمَرِ
زَوَجَّکِ اللهُ فَتًی فاضِلاً / اَعْنی عَلِیّاً خَیْرَ مَنْ فی الْحَضَرَ
فَسِرْنَ جاراتی بِها اِنَّها / کَرِیْمَةٌ بِنْتُ عَظِیْمِ الْخَطَرِ[3]
فاطمه بهترین زنان بشر است و صورتی همچون ماه دارد.
خدا تو را بر تمام خلق برتری داده، به فضیلتی مخصوص [داشته] که در آیات سورهی زمر بیان کرده است.
خداوند تو را به همسری جوانی با فضیلت درآورد، یعنی علی بهترین مردان جهان.
همسایگان! او را به خانهی شوهرش برید که او بزرگواری است دختر مردی گرانمایه.
تمام سرودها ـ که با آهنگی نه گناهآلود خوانده میشد ـ پرمحتوا، آموزنده، و الهامبخش بود، و فضای آن جشن روحانی را صفای تازهای میبخشید، و دوست و دشمن، خود را با آن بزم الهی هماهنگ و همنوا ساخته بودند.
اینها همه یک سوی قضیّه و در عالم پایین بود، ولی از روایات اسلامی استفاده میشود که در محفل کرّوبیان و عالم بالا نیز جشنی بسیار گستردهتر و باشکوهتر برپا بود:
مأموران بهشتی به فرمان خدا بهشت را به زیباترین صورتی آراستند.
نسیم عطرآگین بهشتی دستور داشت انواع بوی عطر را در فضای بهشت بیفشاند، و آن را خوشبوتر از همیشه کند.
حوریان بهشتی سورههای قرآن زمزمه میکردند... و گویندهای از زیر عرش الهی صدا زد همه آگاه باشید که امروز روز جشن عروسی علی (و زهرا) است.
سپس خداوند ابر سفیدی را به آسمان فرستاد تا بر آنها دانههای لؤلؤ و زبرجد و یاقوت ببارد!
و فرشتگان مأموریّت داشتند دستههای گل بهشتی نثار کنند که جبرئیل امین (آنگونه که قبلاً گفتیم) یک دسته از این گلها را همراه با تبریک خود به محضر پیامبر اکرم(ص) آورد.[4]
آری! محفلی آنچنان پاک و با صفا و روحانی در روی زمین ممکن نیست که جدا از محفل بهشتیان و ملائکه مقرّبین باشد، چرا که عالم هستی یک واحد به هم پیوسته و هماهنگ است.
بیایید کاری کنید که محفل جشن عروسی فرزندان شما نیز الگویی از آن گیرد، و ساکنان عالم بالا با آن هم صدا شوند.
پایان
1- فلسفهی مراسم عروسی را بیان کنید.
2- چیزی که در برخی مجالس عروسی معنا و مفهوم ندارد، چیست؟
3- «اُمّ ایمن» برای به شوق آوردن قلب پاک پیامبر(ص) مطلب (مراسم عروسی حضرت زهرا(س)) را از کجا شروع کرد؟
[1]. وسائلالشّیعه، جلد 14، باب 40 ـ از ابواب مقدّمات النّکاح.
[2]. بحارالانوار، جلد 43، صفحهی 95 و 96 (با تلخیص).
[3]. بحارالانوار، جلد 43، صفحهی 116.
[4]. بحارالانوار، جلد 43، صفحهی ۱۰۲.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی