درس نهم | ۲
یك مسأله مهم این است كه ایمان داراى چند ركن است؟ در یك جمله مىتوان گفت: پذیرفتن آنچه را كه پیغمبر اكرم(ص) فرمودهاند، از اركان ایمان است. البته پیامبر(ص) موارد بسیارى را بیان فرمودهاند كه از مهمترین آنها همان اصول دین، یعنى توحید و نبوت و معاد است. اما بقیهی آنها چیست؟ آیا مثلاً اگر كسى علم دارد به این كه پیغمبر(ص) از طرف خدا، حضرت على(ع) را به خلافت منصوب كرده است ـ مثلاً در غدیر حضور داشته و یا در طول زندگى پیامبر اكرم(ص) این مطلب را از آن حضرت شنیده است ـ اما از روى حسد، كینه، بُغض و انتقامجویى، به انكار آن پرداخته و ولایت امیرالمؤمنین(ع) را نپذیرد، با ایمان است؟
كسى با ایمان است كه همهی آنچه را پیامبر(ص) از طرف خدا آورده است، قبول داشته باشد. پس اگر كسى از روى عناد، ولایت اهل بیت(ع) را انكار كند و مثلاً بگوید، چون على(ع) پدرم را در جنگ بدر كشته است، زیر بار ولایت او نمىروم، و یا از روى حسد به انكار آن بپردازد، قطعاً جهنمى است:
أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْكاً عَظِیماً؛[1]
آیا حسد مىورزند با مردم به جهت آنكه آنها را خدا از فضل خود برخوردار نمود [كه] البته ما بر آل ابراهیم كتاب و حكمت فرستادیم و به آنها ملك و سلطنتى بزرگ عطا كردیم.
اینكه فقها مىفرمایند اگر كسى ضروریات دین را انكار كند در واقع رسالت پیامبر(ص) را انكار كرده است، به همین مسأله باز مىگردد. البته این مسأله اختصاص به اعتقاد به امامت و یا حتى ضروریات ندارد، بلكه اگر حتى چیزى از ضروریات نباشد، اما پیامبر(ص) آن را گفته باشد، و كسى از روى عناد آن را انكار كند، در واقع رسالت پیامبر را انكار كرده است.
انكار رسالت، به یك معنا بازگشتش به انكار ربوبیت تشریعى خدا است؛ یعنى حكم خدا را قبول ندارم، خدا را به حاكمیت قبول ندارم. البته این مسأله گاهى ممكن است به زبان گفته شود و گاهى هم ممكن است فقط در دل باشد. كسى كه یقین دارد حكمى جزو اسلام است ـ مانند احكام مربوط به حدود، تعزیرات، اختلاف حقوق زن و مرد و... ـ اما ته دلش آن را قبول نداشته باشد، اگرچه در ظاهر مسلمان است، اما در باطن كافر است؛ یعنى با اینكه طهارتش ثابت است و با او معامله مسلمان مىشود، اما به بهشت نمىرود؛ زیرا شرط ورود به بهشت ایمان مطلق است. اینجا است كه تفاوت بین اسلام و ایمان مشخص مىشود.
بنابراین ایمان واقعى كه موجب دخول در بهشت و سعادت ابدى مىشود، پذیرفتن هر چیزى است كه پیامبر اكرم(ص) از طرف خدا آورده است.
پرسشى كه در اینجا مطرح مىشود این است كه تكلیف كسانى كه به دلیل قرار گرفتن در شرایطى خاص نمىتوانند حقایق اسلام را تشخیص دهند، چیست؟ شاید تصور این حالت براى امثال من و شما خیلى آسان نباشد، اما اگر یك مقدار چشممان را بازتر كنیم خواهیم دید كه اكثریت مردم روى زمین را اینگونه افراد تشكیل مىدهند. شرایط بسیارى از جوامع طورى نیست كه مردم همهی حقایق را درك كنند. اگر خدا بر ما منت گذاشته و این معارف را به ما عنایت فرموده است تا ایمان واقعى پیدا كنیم و حقایق اسلام را بشناسیم، باید بسیار شكرگزار باشیم. بسیارى از مردم در شرایطى واقع شدهاند كه خیال مىكنند حقیقت آن است كه آنها مىگویند و جز آن نیست.
براى مثال بسیارى از فرقههاى اسلامى در كشورهاى غیر شیعهنشین هستند كه به دلیل انس زیاد با شرایط محیطى ـ اجتماعى خودشان، اصلاً تصور نمىكنند راه دیگرى صحیح باشد. آنها شیعیان را مشرك مىدانند و معقتدند قرآنِ شیعیان قرآنى دیگر است، شیعیان نماز نمىخوانند و اگر هم بخوانند، چیز دیگرى است و با نماز مسلمانان تفاوت دارد! و... . حتى روایت مجعولى به این مضمون درست كردهاند كه شیعهها معتقدند جبرئیل امین خیانت كرده و به جاى اینكه وحى را به امیرالمؤمنین(ع) نازل كند، اشتباهى به پیغمبر(ص) نازل كرده است! از اینرو آنها [شیعیان!] وقتى نمازشان تمام مىشود، به جاى گفتن الله اكبر، سه مرتبه مىگویند: «خان الامین»! یعنى ـ نعوذ بالله ـ جبرئیل امین خیانت كرده است! آنچنان تبلیغات گستردهاى بر ضد شیعه صورت گرفته است كه اگر ما هزار بار قسم بخوریم كه چنین چیزهایى واقعیت ندارد، و حتى یك نفر شیعه نیز در كشور ما چنین كارى انجام نمىدهد، آنها باور نمىكنند. چنین كسانى اصلاً درصدد بر نمىآیند كه ببینند تشیع حقّ است یا باطل.
اكنون فرض كنیم كسانى به دلیل قرار گرفتن در چنین شرایطى، ولایت امیرالمؤمنین(ع) را قبول نداشته باشند، و خلفاى ثلاثه را حق و حضرت على(ع) را هم خلیفهی چهارم بدانند؛ چنین افرادى آیا بهشتى هستند یا جهنمى؟ آیا آن روایتى كه مىگوید: اگر كسى ولایت ما را نداشته باشد به جهنم مىرود، شامل این افراد نیز مىشود یا خیر؟
به اینگونه افراد كه اصلاً احتمال حقانیت مذهبى دیگر به ذهنشان نمىآید، اصطلاحاً «مستضعف» مىگویند. مستضعف، به اندازهی استضعافش معاف و معذور است. البته اگر فردى در یك امر فرعى استضعاف داشت، معنایش این نیست كه مستضعف مطلق است. اگر كسى فقط در بعضى از مسایل اعتقادى مستضعف باشد، به هر اندازه كه حجت برایش تمام شده باشد ـ چه از راه عقل و چه از راه نقل ـ به همان اندازه مسؤول است.
بنابراین ملاك سعادت انسان ایمان است، به شرط آنكه تا آخرین لحظه آن را حفظ كرده باشد. ایمان وقتى باقى مىماند كه انسان به لوازم آن ملتزم باشد، در غیر این صورت به تدریج ضعیف مىشود و از بین مىرود. حتى ممكن است خود فرد نیز متوجه نشود كه كافر شده است، اما ته دلش مىبیند شك و تردید دارد و برخى از احكام الهى را نمىتواند قبول كند. عملِ تنها بدون ایمان گرچه مىتواند آثارى در دنیا داشته باشد، اما فایدهاى براى آخرت ندارد.
اكنون آیا كسانى كه اعتقادات صحیح و كاملى دارند؛ یعنى علاوه بر اینكه سایر اصول دین را قبول دارند، به امامت ائمه معصومین(ع) معتقدند، اما گاهى هم مرتكب گناهى شدهاند، آیا ما باید با آنها دشمن شویم و طردشان كنیم؟ تمام انسانها كه معصوم نیستند. مسلّماً تعداد معصومان از غیر معصومان بسیار كمتر است. البته اگر كسى تجاهر به فسق دارد، نباید با او معاشرت كنیم. اگر كسى داراى بعضى از صفات زشت است، خوب نیست انسان با او رفاقت كند؛ زیرا ممكن است خودش نیز به آن صفات زشت مبتلا گردد. اما نباید به او فحش و ناسزا بدهد، بلكه باید نسبت به او دلسوزى داشته باشد و سعى نماید او را ارشاد كند و با تضرع و زارى از خداوند بخواهد كه خدا توفیقش دهد تا گناهانش را ترك و توبه كند.
در هر حال اگر كسانى ایمانشان را حفظ كنند، بالاخره به بهشت مىروند. البته این سخن بدین معنا نیست كه ایمان تنها كافى است و گناه هیچ اثرى ندارد:
فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ؛[2] هر كس به قدر ذرهاى كار نیك كرده [پاداش] آن را خواهد دید و هر كس به قدر ذرهاى كار زشتى مرتكب شده [كیفر آن را] خواهد دید.
هیچ كارى بىحساب نیست. شفاعت هم نصیب كسانى مىشود كه لیاقت شفاعت را كسب كرده باشند و باید توجه داشت كه ارتكاب بعضى از گناهان باعث از بین رفتن لیاقت شفاعت مىگردد. امام صادق(ع) در آخرین لحظات حیات پربركتشان فرمودند، به اهل بیت و دوستان من بگویید:
اِنَّ شَفاعَتَنا لَنْ تَنالَ مُسْتَخِفّاً بالصَّلاة؛[3] كسى كه نماز را سبك بشمارد، مشمول شفاعت ما نمىشود. بنابراین همانطور كه توبه موجب آمرزیده شدن گناهان مىشود، برخى از كارهاى دیگر انسان نیز مىتواند استحقاق شفاعت برایش ایجاد كند یا قابلیت شفاعت را از وى سلب كند.
1- ایمان داراى چند ركن است؟
2- تكلیف كسانى كه به دلیل قرار گرفتن در شرایطى خاص نمىتوانند حقایق اسلام را تشخیص دهند، چیست؟
[1]. نساء (4)، 54.
[2]. زلزله (99)، 7ـ8.
[3]. بحارالانوار، ج 82، ص 235.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی