در انجام واجب چرا عُجب و غرور؟
مردی خدمت امام صادق(ع) آمد و پول فراوانی به عنوان سهم امام آورده بود. آن هم با امكانات آن زمان، با راههای دور و نبودن وسایل سفر و بودن راهزنهای در كمین كه با قافله حركت میكردند. خلاصه زحمت فراوانی كشید تا خود را به مدینه و خدمت امام(ع) رسانید. وقتی آمد، امام(ع) احساس كرد كه عُجْب و غروری او را فرا گرفته كه من خیلی كار كردهام كه این همه پول آوردهام.
عُجْب بیماری مهلكی است و امام هم طبیب حاذق است. باید بیمار را معالجه كند و غرور و تكبّر او را بشكند. لذا خادمشان را صدا زدند كه بیا و آن تشت رختشویی را كه در گوشهی حیاط افتاده بیاور. وقتی آورد، فرمود: سرازیرش كن. وقتی سرازیر كرد، آن مرد دید سكّههای طلا و نقره و جواهرات فراوان از تشت فرو ریخت. تلّی شد حایل میان این مرد با غلام امام(ع).
سپس فرمود: شما خیال نكنید كه ما به شما نیاز داریم كه از شما پول میگیریم. ما منّت بر شما داریم كه از شما میپذیریم.
اِنَّما نَأخُذُ مِنْکُمْ مانَأخُذُ لِنُطَهِّرَکُمْ؛
«ما كه از شما پول میپذیریم، برای این است كه شما را پاك كنیم».[۱]
[۱]ـ صفیر هدایت (انفال/۳۱).
* فَطَحی مذهب، كسانی هستند كه به امامت عبدالله اَفْطَح، فرزند امام صادق(ع) معتقدند.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت