فصل سوّم: معاد | ۶
آیا بین بحث اعاده معدوم و معاد جسمانی ارتباطی هست یا نه؟
به این معنی که معاد جسمانی ثبوتاً یا و اثباتاً توقف بر قول به جواز اعاده معدوم داشته باشد و با قول به امتناع اعاده معدوم ثبوت معاد جسمانی یا اثبات آن ممکن نباشد اگر چه بعضی توهم کرده باشند، بین این دو بحث ارتباط نیست و بنابر امتناع اعاده معدوم نیز معاد جسمانی محقق و ثابت است.
البته این به اینگونه تحریر میشود که بفرض صحت کبرای کلی امتناع اعاده معدوم معاد جسمانی صغری آن کلی و از جزئیات آن نیست.
بلکه اگر این جهت که معاد جسمانی صغرای آن کلی هست یا نیست مشکوک فیه باشد از این جهت که تمام جوانبی که در حکم به این قضیه (المعاد الجسمانی اعادة المعدوم ممتنع فالمعاد الجسمانی ممتنع) درک آن لازم است بر عقل مجهول و بلکه میتوان گفت خارج از درک عقل است و معاد جسمانی با نصوص کتاب و سنت قابل اثبات است.
و اما وجه اینکه معاد جسمانی صغرای این کلی نیست این است:
بنا بر این که بحکم عقل و شرع روح انسان بعد از مرگ باقی است و مرگ بمعنی فناء روح نیست بلکه حقیقت آن قطع تصرف و تدبیر روح بطور موقف نسبت به جسم عنصری است که اجزاء مادی آن بعد الانحلال باقی است و معدوم نمیشود و با اتصال آن اجزاء به یکدیگر تصرف و تدبیر روح به آن بحال اوّل باز میگردد نظیر تأثیر قوای نباتات که در فصل زمستان منقطع بشود و دوباره تأثیر آن مجدد یا ظاهر میشود و وضعی که در کمون و خفا بوده ظاهر میگردد و خلاصه این که باذن الله تعالی این قطع و وصل تدبیر برقرار میشود و اعاده معدومی در بین نمیآید.
در اینجا قابل تذکر است که در مسأله امتناع اعاده معدوم اگر چه کسانی که به آن قائلند دلائلی طبق مسالک خود اقامه کرده و آن را مسلم میدانند و بعضی هم آن دلائل را مورد ایراد قرار دادهاند ولی اجمال مطلب این است که در این گونه مطالب اهل فلسفه و بمعقول حرفی را که میزنند نباید حرف آخر بدانند، پیرامون انسان و این گونه مسائل در عصر ما مسائلی مطرح شده بلکه به وقوع پیوسته است که اگر یک قرن یا دو قرن پیش به این آقایان اهل معقول و حکمت متعالیه عرضه میشد با دلائلی که بسا عقل پسند به نظر میرسد و بر مبانی که استوار میکردند نفی آن نفی استحاله اجتماع نقیضین شمرده میشد آن را محال میدانستند مانند مسأله معراج و خرق و التیام و امور که خلاف توالی فاسده که آنها گمان میگردند بالحس معلوم گردد.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت