فصل سوّم: عدالت و حکومت | ۲
حضرت امام(قدس سره) تأکید دارند که در دو قرن گذشته، تلاش و تبلیغات گستردهای درباره جدایی دین و سیاست از طرف افراد جاهل، یا معتقد به تفکر اومانیستی و یا استعمارگران، انجام شده است و در وصیّتنامه در پاسخ به افراد مقدس مآب میگوید:
باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسول(ص) آنقدر که در حکومت و سیاست احکام دارند، در سایر چیزها ندارند، بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام، عبادی ـ سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده. پیغمبر اسلام(ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان، لکن با انگیزهی بسط عدالت اجتماعی و خلفای اول اسلامی، حکومتهای وسیع داشتهاند و حکومت علی بن ابیطالب(ع) نیز با همان انگیزه به طور وسیعتر و گستردهتر، از واضحات تاریخ است و پس از آن به تدریج حکومت به اسم اسلام بوده و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم(ص) بسیارند.
اینجانب در این وصیتنامه با اشاره میگذرم، ولی امید آن دارم که نویسندگان و جامعهشناسان و تاریخنویسان، مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند و آنچه گفته شده و میشود که انبیا(ع) به معنویات کار دارند و حکومت و سررشتهداری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز میکردند و ما نیز باید چنین کنیم اشتباه تأسفآوری است که نتایج آن بهتباهیکشیدن ملتهای اسلامی و بازکردن راه برای استعمارگران خونخوار است، زیرا آنچه مردود است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطهجویی و انگیزههای منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نمودهاند؛ جمعآوری ثروت و مال و قدرتطلبی و طاغوتگرایی است و بالأخره دنیایی است که انسان را از حقتعالی غافل کند.
و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی، همان است که مثل «سلیمانبن داوود» و پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش میکردند، از بزرگترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادات است... .[1]
یکی از اهداف پذیرش قدرت و تأسیس حکومت، عدالت و یاری مظلومان است تا جامعه سالم شود و زمینه تقوا و تقرب الی الله فراهم گردد.
اهداف یک نظام را میتوان در اموری در نظر گرفت که جزئیات و کلیات نظام برای دستیابی به آنها طراحی و سازماندهی شده است، اهداف نیز چند گونهاند: اهداف غایی و نهایی و یا اهداف متوسط و واسطهای که برای رسیدن به نتیجه باید شیوههای اجرایی و عملیاتی منظور شود. بدیهی است اهداف نهایی و در مواردی اهداف میانی و کلی نظامها برخاسته از مبانی فلسفی و جهانبینی آنهاست.
مثلاً در نظام سرمایهداری که مبتنی بر فردگرایی و مادهگرایی است، هدف غایی نظام را میتوان، التذاذ بیشتر نفسانی تعیین کرد و اهداف متوسطش عبارت است از رشد تولید و پس از آن، سرمایه و رفاه مادی، اگر از عدالت توزیعی هم سخنی به میان آید هدفشان عدالت توزیعی فایدهگرایانه است.
هدف غایی اسلام، انسانسازی، تهذیب نفس، معنویات و تقرب به خدای تعالی است، ولی این هدف، بدون تشکیلات و نظام اسلامی، ممکن نیست. منظور از نظام اسلامی هم، تنها نام و نشان اسلامی نیست، هنگامی مفید و مؤثر است که رفتارهای مردم و مسئولان اسلامی باشد.
نظام اسلامی وقتی میتواند بر سر پا بایستد که از جهات گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... مستقل باشد. بنابراین، داشتن اقتصادی پویا و خودکفا شرط استقلال کشور است و چنین زمینهای فراهم نمیگردد، مگر با روش عادلانه و دلسوزانهی فرد فردِ جامعه، تنها خودسازی و عدالت است که میتواند مانع سودجوییها و منفعتطلبی افراد بهویژه سردمداران جامعه باشد.
بنابراین، دولتی مطلوب جامعه انقلابی و اسلامی است که در عین اِعمال حاکمیت سیاسی اسلام، در پی تحکیم ارزشهای اخلاقی و معنوی، خودکفایی اقتصادی، اقتدار اجتماعی، توسعهدهنده رفاه عمومی و رشد جامعه باشد و اینها یک شرط اساسی دارد که عبارت است از برپایی عدالت اجتماعی.
امام راحل(قدس سره) درباره اهداف نهایی پیامبران، سخنان مبسوطی ایراد فرمودند که عصارهاش در این جملات، قابل ملاحظه است:
نهضت هایی که به وسیله انبیا و اولیا(ع) واقع شده، قابل مطالعه است. ما که تابع مکتب انبیا هستیم باید آن نهضتها را مطالعه کنیم و بفهمیم که چه بوده است و برای چه؟ مقصد انبیا و مقصد پیغمبر اسلام(ص) از نهضت چه بوده است؟
آیا فقط مقصد این بوده که دست ستمگران را کوتاه کنند؟ آیا رفاه ملت و رسیدن ملت به چیزهای مادی، آخر مقصد است؟ یا مقصد بالاتر از اینهاست؟...
در انقلاب اسلامی نیز مقصد این است که کشور ما یک کشور اسلامی باشد، کشور ما در تحت رهبری قرآن، تحت رهبری پیغمبر اکرم و سایر اولیای عظام، اداره بشود، رفتن مستکبرین و یا رفاه مستضعفین، یکی از مقاصد اسلام است.
مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست، یک مکتب مادی ـ معنوی است؛ مادیت را در پناه معنویت، اخلاق، تهذیب نفس، میپذیرد. اسلام برای تهذیب انسان و انسانسازی آمده است.
اسلام، دست ظالم را کوتاه میکند، رفاه، آزادی و استقلال را تأمین میکند، لکن همه مقصدش اینها نیست... انسان را به تمام ابعاد تربیت میکند. مادیات را قبول دارد در پناه معنویات... .
مملکت ما وقتی اسلامی است که تعالیم اسلام در آن باشد. اگر تعالیم اسلامی در آن نباشد، اسلامی نیست، ما هر چه بگوییم: «جمهوری اسلامی»، جمهوری اسلامی، لفظ نیست. اسلامی نمیشود، مگر آنکه احکام اسلام در او جاری بشود.
ما الآن اول راه هستیم. ما جمهوری اسلامی را به رأی اثبات کردیم؛ دست خیانتکاران را هم بریدیم و میبریم؛ لکن این کافی نیست بعد از آن باز راه زیاد است؛ هم راه تحصیل زندگی صحیح برای مستمندان که در پیش است و باید پیش برود و هم راه معنویات که او بالاتر است.
آزادی، استقلال و مادیت تنها، سعادت ملت نیست. اینها در پناه معنویت سعادتند؛ معنویات است که تمام سعادت بشر را بیمه میکند.[2]
همانگونه که پیشتر نیز گفته شد، اسلام، دین اجتماعی و دارای نظام و حاکمیت است، ولی تشکیل حکومت، اهدافی دارد که یکی از آنها عدلگستری و یاری ستمدیدگان و توزیع عادلانه فرصتها و امکاناتی است که در اختیار دولت قرار دارد، زیرا عدالت نقش مهمی در سلامت و بقای نظام دارد، زمینهساز شکوفایی ارزشها و در یک جمله حیات جامعه است. اگر عدالت نباشد زمینه معنویت و انسانسازی نیز از بین میرود. بنابراین، حکومت و عدالت، از اهداف متوسط و میانی اسلام جهت ایجاد زمینه مساعد برای خودسازی و معنویت است.
امام خمینی(قدس سره) در سخنرانیِ مفصلی که بر بهرهمندی از سفره معارف قرآن و عترت تأکید دارد، اشاره میفرماید: مقصد اعلای انبیا(ع) به ایجاد حکومت و ایجاد عدالت، منحصر نمیشود، اینها مقصد اعلا نیست، اینها مقدمه است برای معرفی ذات مقدس حق، حقتعالی را با همه اسماء و صفاتی که دارد و... معرفی کنند... . و وقتی که مفاد آیات شریفه را میخوانیم یا سیره انبیا را ملاحظه میکنیم میبینیم که یکی از کارهای تمامی آنان ـ به عنوان مقدمه ـ این بوده که عدالت را در دنیا ایجاد کنند. پیغمبر میخواهد عدالت ایجاد کند تا بتواند آن مسائلی که دارد را طرح کند آن مسائل، انسانسازی است... .[3]
در وصیتنامه خویش نیز مینویسد: «پیغمبر اسلام(ص) تشکیل حکومت داد، مثل سایر حکومتهای جهان، لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی».[4]
1- اهداف پذیرش قدرت و تأسیس حکومت را نام ببرید.
2- زمینهساز شکوفایی ارزشها و در یک جامعه چیست؟
[1]. وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام خمینی(قدس سره)، ص43 ـ 44، فصل رمز پیروزی ـ بند ب.
[2]. صحیفه امام خمینی، ج7، ص530 ـ 534، با تلخیص.
[3]. صحیفه نور، ج20، ص156 ـ 157، تاریخ سخنرانی 19/8/66.
[4]. وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام خمینی(قدس سره)، بخش اول ـ رمز پیروزی ـ فصل «ب» ص43.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت