بنا بر آن چه گفته شد، به دست آمد كه چه خیال خامی در سر میپرورانند و چه سخن عاری از فكر و تأمّلی بر زبان و قلم جاری میكنند كسانی كه مغرضانه یا جاهلانه میگویند و مینویسند كه چه مانعی دارد به جای تقلید در احکام، همهی مردم روش تحقیق پیش بگیرند و احكام دینی را خودشان از متن قرآن و سنّت تحصیل كنند و اصلاً به تقلید ـ كه به معنای قلّاده به گردن افكندن است و مباین با شرف انسانی است ـ نیازی پیدا نکنند. راستی، شما ای خوانندهی عزیز و فهیم، برای این سخن جوابی جز خاموشی سراغ دارید؟
یكی از افتخارآمیزترین اموری كه در مسألهی تقلید در احكام دینی در مكتب مقدّس تشیّع اعتبار و لحاظ آن به طور لزوم و وجوب شرط شده است، موضوع تقوا و ورع و ملكهی ترک هوی و خوف از خداست كه باید شخص فقیه و مجتهد دارا باشد تا تقلید از وی جایز باشد. این جملهی بسیار پر نور و درخشان كه تا حدّ اشتهار در میان بسیاری از افراد عادی شیعیان نیز رسیده و سر لوحهی دفتر استفتاء و افتاء گردیده است، از حضرت کشّافالحقایق، امام جعفربن محمّدصادق(ع) منقول است:
فَاَمّا مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهاءِ صائِناً لِنَفْسِهِ، حافِظاً لِدینِهِ، مُخالِفاً عَلی هَواهُ، مُطیعاً لِاَمْرِ مَوْلاهُ، فَلِلْعَوامِّ اَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذلِکَ لا یَکُونُ اِلاّ بَعْضُ فُقَهاءِ الشّیعَةِ لا جَمیعُهُم؛[1]
هر كدام از فقها كه قادر بر نگه داشتن خویش باشد [تندبادهای شهوات نفسانی از درون و وساوس لغزانندهی شیطانی از برون، او را از جا نكند و به وادیهای حیرت و ضلالت نیفكند] دین خود را حفظ كند [گوهر گرانبهای ایمان را به بهای اندک متاع دنیا نفروشد و چهرهی پاک و نورانی اسلام را به خاطر رسیدن به منافع پست مادّی با تأویل و توجیههای ناروا مشوّه و لکّهدار نگرداند] مخالف هواهای نفسانی خویش و مطیع و فرمانبر مولا [و پروردگار] خود باشد [در این صورت و با داشتن چنین شرایط است که] عوام مردم میتوانند از او تقلید كنند [و باید توجّه داشت که] دارندگان کلّ این فضایل، بعضی از فقهای شیعهاند نه همهی آنها.
یعنی تنها دارا بودن ملكهی اجتهاد و تخصّص در استنباط احكام الهی كافی نیست كه فردی یا گروهی در مسائل دینی خود به فتوای آن مجتهد تكیه كرده از رأی او تبعیّت کند، چرا كه ممكن است او در عین داشتن قدرت استنباط احكام از كتاب و سنّت، در مقابل تمایلات نفس امّاره ارادهای ضعیف داشته باشد و با آن همه علم و آگاهی از معارف و احکام، مجذوب جلوهگریهای دنیای فریبندهی مکّار گردد و اتّباع هوی را بر اطاعت مولا مقدّم دارد. اَعاذَنا الله مِن شُرور اَنفُسنا.
در قرآن كریم، از عالمان فریب دنیا خورده نمونهای ارائه شده است تا هشداری برای پیروانش باشد، آنجا كه میفرماید:
وَ اتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِینَ * وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَ؛[2]
برای آنها بخوان سرگذشت آن کس را که [ما] آیات [و موجبات تقرّب به] خود را به او دادیم؛ ولی او [بر اثر تسویلات نفس] از [پوشش] آن آیاد درآمد و [به همین جهت] شیطان به سراغش شتافت و بر وی دست یافت و [سرانجام] از گمراهان شد و اگر میخواستیم [مقام] او را با این آیات [و علوم آسمانی که داشت، از طریق عمل به دانستههایش] بالا میبردیم، ولی او [به جای حرکت به سوی عالم بالا] برای همیشه به زمین چسبید [و فریفتهی لذّات ناپایدار زنگی پست مادّی گردید] و بر اثر پیروی از هوای نفس خود رو به سقوط همیشگی رفت... این قصّه [و امثال آن را برای مردم] بازگو کن؛ شاید بیندیشند [و عبرت بگیرند و هشیار شوند].
بر حسب استفاده از روایات و گفتار مفسّرین، سرگذشت مذكور در آیات شریفه مربوط به مردی است به نام بلعم باعورا كه در عصر حضرت موسی(ع) زندگی میكرده و از علمای مشهور بنیاسرائیل بوده و از نظر داشتن مقامات روحانی و معنوی، علاوه بر این كه خود یک مبلّغ نیرومند و مؤثّر در راه ترویج دین خدا و یاریرسان پیامبر بزرگ خدا حضرت موسی(ع) بوده است، از حیث صفای باطن و كرامت روحی هم مردی قدّیس و مستجابالدّعوه در بین مردم به شمار میآمده است؛ ولی یاللعجب كه با این همه علم و صفای نفس و قداست روح نتوانست خود را از دام و كمند شیطان در امان نگه دارد و سرانجام بر اثر فریفتگی در مقابل جلوهگریهای دنیا و جذبههای مال و مقام به زانو درآمد، تسلیم هوای نفس و متمایل به دستگاه طاغوتی فرعون عصر خود گردید و آخرالامر از مسیر حق خارج و از خدا روگردان شد و تمام مقامات معنوی را از دست داد تا آنجا كه در صف مخالفین حضرت موسی(ع) قرار گرفت.
...فَاعْتَبِرُوا یا اُولِی الْاَبْصار؛[3]
وَ قُلْ رَبِّ أعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ * وَ أعُوذُ بِکَ رَبِّ أنْ یَحْضُرُونِ؛[4]
راستی باید دقیقاً در جملهی آخر آیهی شریفه اندیشید که:
...فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛
یعنی غرض، قصّهسرایی و صرفاً نقل حال گذشتگان نیست، بلكه مقصود، تنبیه و بیدار كردن شما پیروان قرآن و به تفكّر واداشتن شما مسلمانان است كه بیندیشید و آثار شوم «اِخْلادُ اِلَی الْاَرض» عالمان را در نظر بیاورید كه شاید بتوان گفت هیچ خطری برای جامعهی مسلمین و بلكه برای کلّ جوامع بشری زیانبخشتر و فسادانگیزتر نیست از خطر دانشمندان و عالمانی كه مجذوب زیباییهای دنیا شوند و با اتّباع از هوای نفس تمام سرمایههای فکری و علمی خود را در اختیار طاغوتها و دستیاران شیطان پلید بگذارند و همهی راههای ظالم و جنایت و خیانت را با توجیهگریهای منافقانهی خود برای آن جبّاران درّندهخو هموار كنند و نتیجتاً ملّتها و جمعیّتها را به تباهی کشیده، در دنیا به خاک سیاه ذلّت بنشانند و در آخرت به عذاب الیم خدا گرفتار سازند. این گفتار حكیمانهی رسول اکرم(ص) است که:
صِنْفانِ مِنْ اُمَّتِی اِذا صَلُحا صَلُحَتْ اُمَّتِی وَ اِذا فَسَدا فَسَدَتْ اُمَّتِی، قیلَ: یا رَسُولَ الله وَ مَنْ هُما؟ قالَ: اَلْفُقَهاءُ وَ الْاُمَراءُ؛[5]
دو گروه از امّت من هستند كه اگر آن دو صالح شوند، امّت من صالح خواهند شد و اگر آن دو فاسد شوند، امّت من فاسد خواهند شد. سؤال كردند: آن دو گروه كیانند یا رسول الله؟ فرمود: فقیهان و فرمانروایان.
این بیان نیز از حضرت امام باقر(ع) رسیده است ذیل آیات شریفهی مربوط به قصّهی بلعم باعورا:
اَلْاَصْلُ فِی ذلِکَ بَلْعَم. ثُمَّ ضَرَبَهُ اللهُ مَثَلاً لِکُلِّ مُؤثِرٍ هَواهُ عَلی هُدَی اللهِ مِنْ اَهْلِ الْقِبْلَةِ؛[6]
اصل آیه دربارهی بلعم است. سپس خداوند آن را به عنوان یک مثال دربارهی تمام كسانی از اهل قبله [و مسلمانان] كه هواپرستی را بر خداپرستی و هدایت الهی مقدّم بدارند، بیان فرموده است.
یعنی این سنخ افراد پست همّتِ دین به دنیا فروش نه منحصر به یک زمان نه محدود به یک مكانند؛ بلكه در هر زمان و در هر مكانی ممكن است از این سیهرویان «بلعمی» پیدا شوند و با پذیرفتن ننگ و عار «اِخْلادُ اِلَی الْاَرض» از همهی مقامات علمی و روحانی خود دست بردارند و بالمآل هم خود سقوط كنند هم ملّتی یا ملّتهایی را به درّههای هولناک ذلّت و بدبدختی دائم بکشانند.
راستی، چه افتخارآمیز است این دستور شرع مقدّس که مسئلهی جواز تقلید از فقیه را، علاوه بر اصل اجتهاد، مشروط به داشتن روح تقوا و ملكهی ترک هوی و خوف از خدا میداند، چرا كه برای یک فرد مسلمان تردیدی نیست در این كه دین حق تنها عامل تأمینكنندهی حیات ابدی و سعادت سرمدی آدمی است و هیچ متاع گرانقدری از نظر ارزش و بها به پای دین نمیرسد و لذا برای به دست آوردن چنین متاع والا كه تنها راه تقرّب به پیشگاه اقدس و اعلای خداوند تبارک و تعالی است، نباید تسلیم آراء تابعان هوی شد كه راهشان جدا از راه خداست. امام صادق(ع) میفرماید:
اِذا رَأَیْتُمُ الْعالِمَ مُحِبّاً لِلدُّنْیا فَاتَّهِمُوهُ عَلی دینِکُمْ فَاِنَّ کُلَّ مُحِبٍّ یَحُوطُ ما اَحَبَّ؛[7]
هرگاه عالم را دوستدار دنیا دیدید، دربارهی دینتان به او اعتماد نكنید، چرا كه هر كسی آنچه را دوست دارد نگهداری و مراقبت میکند.
و همان امام بزرگوار(ع) میفرماید:
اَوْحَی اللهُ عَزَّوَجَلَّ اِلَی داوُدَ(ع): لا تَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عالِماً مُفْتُوناً بِالدُّنْیا فَیَصُدُّکَ عَنْ طَریقِ مَحَبَّتِی. فَاِنَّ اُولئِکَ قُطّاعُ طَریقِ عِبادی الْمُریدینَ. اِنَّ اَدْنی ما اَنَا صانِعٌ بِهِمْ اَنْ اَنْزِعُ حَلاوَةَ مُناجاتِی مِنْ قُلُوبِهِمْ؛[8]
خداوند عزّوجلّ به داود(ع) وحی فرمود: عالمی را كه فریفتهی دنیاست واسطهی بین من و خودت قرار مده، كه تو را از راه محبّت من باز میدارد و بهراستی كه چنین عالمان راهزنان راه آن بندگان منند كه مرا میخواهند و رو به من میآیند. كمترین كیفری که به آنان میدهم این است كه شیرینی مناجات با خودم را از دلشان بر میدارم.
از حضرت امام امیرالمؤمنین علی(ع) منقول است:
قالَ عیسَی بْنُ مَریَمَ(س): اَلدّینارُ داءُ الدِّینِ وَ الْعالِمُ طَبیبُ الدِّینِ. فَاِذا رَأَیْتُمُ الطَّبیبَ یَجُرُّ الدّاءَ اِلی نَفْسِهِ فَاتَّهِمُوهُ وَ اعْلَمُوا اَنَّهُ غَیْرُ ناصِحٍ لِغَیْرِهِ؛[9]
عیسی بن مریم(س) فرموده است: دینار [مال دنیا] درد دین است [دین را بیمار میکند و رو به تباهی میبرد] و عالم، طبیب دین است. پس هرگاه دیدید طبیب [بیماری و] درد را به خود جذب میکند، در طبیب بودنش تردید کنید و به او [و معالجاتش] اعتماد نکنید و بدانید [کسی که خود را به زیان میافکند] خیرخواه دیگران نیز نخواهد بود.
در روایت دیگر آمده است:
قِیلَ لِاَمْیرالْمُؤمنینَ(ع): مَنْ خَیْرُ خَلْقِ اللهِ بَعْدَ اَئِمَّةِ الْهُدی وَ مَصابِیحِ الدُّجی؟ قالَ: اَلعُلَماءُ اِذا صَلُحُوا. قیلَ: وَ مَنْ شَرُّ خَلْقِ اللهِ بَعْدَ اِبلیسَ وَ فِرْعَونَ وَ نَمْرودَ وَ...؟ قالَ: اَلْعُلَماءُ اِذا فَسَدُوا هُمُ الْمُظْهِرونَ لِلْاَباطیلِ. اَلْکاتِمُونَ لِلْحَقائِقِ وَ فِیهِمْ قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ: اُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللّاعِنُونَ...؛[10]
از امام امیرالمؤمنین(ع) سؤال شد: فرمود: علما، هرگاه صالح شوند. سؤال شد: بدترین خلق خدا پس از ابلیس و فرعون و نمرود و... كیانند؟ فرمود: علما، هرگاه فاسد شوند. آنانند كه [با قدرت علمی و نیروی توجیهگری] باطلها را آشکار و حقایق را پنهان میكنند و دربارهی آنهاست که خداوند عزّوجلّ فرموده است: اینان را خدا و لعنتکنندگان لعنت میکنند...[11]
1- کدام عوامل در تقلید شرط است؟
2- نمونهای از عالمان فریب دنیا خورده که در قرآن كریم به آن اشاره شده است را نام ببرید.
3- بهترین خلق خدا پس از ائمّهی هدی(ع) و چراغهای روشنگر تاریكیها كیانند؟
[1]ـ احتجاج طبرسی، جلد2، صفحهی 263، باب احتجاجات امام عسکری(ع) و بحارالانوار، جلد2، صفحهی88، ضمن حدیث مفصّل12.
[2]ـ سورهی اعراف، آیات 175 و 176.
[3]ـ سورهی حشر، آیهی 2.
[4]ـ سورهی مؤمنون، آیات 97 و 98.
[5]ـ خصال صدوق، باب الاثنین، حدیث 12.
[6]ـ تفسیر المیزان، جلد 8، صفحهی 355.
[7]ـ بحارالانوار، جلد 2، صفحهی 107، حدیث 7.
[8]ـ همان، حدیث ۸.
[9]ـ بحارالانوار، جلد 2، حدیث ۵.
[10]ـ همان، صفحهی ۸۹، حدیث ۱۲.
[11]ـ سورهی بقره، آیهی ۱۵۹.
*مطاع: اطاعتش واجب.