ارادهی خداوند حکیم بر این تعلّق گرفته که انسان بیافریند. یعنی آفرینش موجودی که از خاک برآید و بر افلاک نشیند. کمال قدرت در همین است که پستترین و بیارزشترین موجود یعنی خاک را حرکت بدهد و از او عالیترین و شریفترین موجود بسازد. این انسان است که میتواند در طول عمر دنیویاش از عالم طبیعت عبور کند و نه تنها آلوده نشود، بلکه تیرگیها و آلودگیها را از صفحهی جانش بزداید و بر جلا و صفای روحش بیفزاید و سرانجام مانند خورشید درخشان از این دنیا بیرون برود و در غرفههای جنّةالمأوی بنشیند.
هدف از آفرینش انسان همین است و برای رسیدن به آن راهی جز تزکیه ندارد. چون انسان از خاک است و هر موجودی که از خاک برآید، باید تزکیه و تصفیه شود تا کمال و ارزش خود را بدست آورد. نفتی را که از خاک بیرون میآورند، تا تصفیه نشود ارزش و بهای حقیقی نمییابد. طلا و یاقوت و فیروزهای که از خاک بیرون میآید تا تراشیده نشود، جلا و صفا نمییابد. انسان نیز گوهری ارضی است و از خاک بیرون آمده و تا تزکیه نشود، به کمال انسانی خود نایل نمیشود که خالقش فرموده است:
«قَدْ أفْلَحَ مَنْ زَکَّاها»؛[1]
«همانا رستگار شد هر که خود را تزکیه کرد».
فلاح و رستگاری انسان در گرو تزکیهی نفس است. ولی متأسّفانه ما در مقام تزکیهی گوهر نفس خود بر نمیآییم و به اصلاح خود نمیپردازیم. ما زمین را میشکافیم و از دل آن، نفت، آهن، نقره، مس و ... بیرون میآوریم و آنها را در تصفیهخانهها با کمال دقّت تصفیه میکنیم؛ امّا گویی تا به حال به این حقیقت پی نبردهایم که معدن وجود خودمان بیش از همهی معدنها جواهرات و ارزش دارد.
گوهر جان ما بیش از سایر گوهرها به تزکیه و تصفیه نیازمند است؛ امّا متأسّفانه که ما اصلاً به این حقیقت پی نبردهایم و تمام عمر به تصفیه و اصلاح موجودات خارج از خود پرداختهایم و از اصلاح خود واماندهایم.
آری، استعداد ترقّی و تعالی روح به انسان عطا شده امّا تنها داشتن استعداد کافی نیست، بلکه باید آن استعداد به فعلیّت برسد تا کامل شود. یک هستهی خرما تفاوتی با یک تکّه سنگ ندارد؛ جز آن که مستعدّ است وقتی تحت شرایط خاصّ آب و هوایی قرار گرفت، تدریجاً رشد کند و سرانجام به یک درخت بارور تبدیل شود. گوهر مستعدّ وجود انسان نیز احتیاج به حرکت دارد تا تحت شرایط گوناگون، به مرتبهی اعلای کمال برسد و البتّه این هم به آسانی حاصل نمیشود، بلکه نیازمند تحمّل رنج و تعب است.
ممکن است از میان هزاران نفر، عدّهی قلیلی بتوانند با تحمّل ریاضات و مجاهدات بسیار، به مقاماتی برسند که حقایقی را از این عالم درک کنند. به قول سنایی شاعر:
قرنها باید که تا یک کودکی از لطف طبع
عالمی گردد نکو یا ناطقی صاحب سخن
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب
لعل گردد در بَدَخشان[2] یا عمیق اندر یمن
مدّت بسیار میباید کشیدن انتظار
تا که در جوف صدف، باران شود دُرّ عدن
[1]. سورهی شمس، آیهی ۹.
[2]. منطقهای در قسمت شرقی افعانستان.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت