حضرت امام امیرالمؤمنین علی(ع) روزی وارد منزل شد و از حضرت صدّیقه(س) غذایی برای رفع گرسنگی خواست. حضرت صدّیقه(س) عرض كرد: دو روز است غذا را منحصراً برای شما آوردهام حتّی خودم و بچّهها در این دو روز غذایی سیر نخوردهایم!! فرمود: چرا به من نگفتید تهیه كنم؟ حضرت صدّیقه(س) عرض كرد:
اِنِّی لَاَسْتَحْیی مِنْ اِلهِی اَنْ اُكَلِّفَكَ ما لا تَقْدِرُ عَلَیهِ.[1]
«من از خدای خودم خجالت میكشم كه شما را به كاری وادار كنم كه توانایی انجام آن را نداشته باشید».
امام(ع) بیرون رفت و دیناری قرض كرد تا معاش خانوادهاش را تأمین كند. در بین راه، جناب مقداد (از اصحاب رسول خدا(ص)) را دید كه وسط روز تابستان از خانه بیرون آمده است! سؤال كرد: در این ساعت از روز برای چه از خانه بیرون آمدهای؟
مقداد از جواب دادن خودداری ورزید. امام(ع) فرمود: تا نگویی نمیروم. مقداد عرض كرد: آقا! زن و بچّهی من سه روز است غذای كامل نخوردهاند. دیدم نالهی بچّهها بلند شده، نتوانستم تحمّل كنم، بیرون آمدم. امام(ع) سخت متأثّر و گریان شد. فرمود: من هم برای همین بیرون آمدهام ولی چون زن و بچّهی تو سه روز است نان نخوردهاند و زن و بچّهی من دو روز، تو بر من مقدّم هستی. این دینار را كه قرض كردهام به تو میدهم.
حال امام(ع) چگونه میتوانست دست خالی به خانه برگردد؟ خدا هیچ مردی را خجالتزدهی زن و بچّهاش قرار ندهد. به منزل نرفت و به مسجد رفت و نماز ظهر و عصر را خواند و تا مغرب نشست چون خجالت میكشید دست خالی به خانه برگردد!
نماز مغرب كه خوانده شد، رسول خدا(ص) بعد از نماز برخاست كه بیرون بیاید. دیدند در صف اوّل علی(ع) نشسته است. اشاره كرد: برخیز! علی(ع) برخاست و تا درِ خروجی مسجد، دنبال رسول خدا(ص) به راه افتاد. آنجا رسول خدا(ص) فرمود: علی! امشب در خانه شامی داری كه از من پذیرایی كنی؟ علی(ع) سر به پایین افكند و هیچ نگفت. رسول خدا(ص) فرمود: چرا حرف نمیزنی؟ یا بگو بله یا نه. عرض كرد: آقا! بفرمایید. داخل منزل شدند. حضرت زهرا(س) مشغول نماز بود. تا صدای پدر را شنید نماز مستحبّیاش را كوتاه كرد و برخاست و دید یك ظرف غذا كه حرارت از آن برمیخیزد، پشت سرش روی زمین است!! همان غذا را برداشت و پیش پدر آورد. پدر دست ملاطفت بر سر و صورت دختر كشید. حضرت علی(ع) تا چشمش به ظرف غذا افتاد، به حضرت زهرا(س) فرمود: این غذا از كجا برای تو آمده؟ عرض كرد:
...هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ إنَّ اللهَ یرْزُقُ مَنْ یشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ.[2]
«...این از جانب خدا آمده است. او به هر كه بخواهد رزق بیحساب میدهد».
رسول خدا(ص) فرمود: ای علی! این پاداش همان دیناری است كه در راه خدا دادی! خدا را شكر میكنم كه در خانوادهی من، همان جریان پیش آمد كه خدا دربارهی حضرت مریم(س) فرموده است:
...كُلَّما دَخَلَ عَلَیها زَكَرِیا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیمُ أنَّی لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ إنَّ اللهَ یرْزُقُ مَنْ یشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ.[3]
خدا نكند دست ما از دامن علی و آل علی(ع) كوتاه شود كه سرمایهی حیاتی ما همین است. به قدری عظمتش چشم عقل بشر را خیره كرده كه انسانها در مقابل او، در دو قطب مخالف قرار گرفتهاند. گروهی او را خدا میدانند و گروهی اصلاً مسلمانش نمیدانند. خودش فرمود:
هَلَكَ فِی رَجُلانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ.
«دو گروه در مورد من به هلاكت افتادهاند».
گروهی دوستدار مُفْرِط كه مرا از حدّ امامت بالاتر میبرند و به حدّ اُلوهیت[4] میرسانند، گروهی هم دشمن مفرِّط كه مرا از حدّ امامت پایین آورده و اصلاً منكر فضیلت من میشوند. تا آنجا كه حتّی واجب القتلم میدانند. در این میان گروهی هم متوسّط، عارف و محكم هستند كه در ثباتِ قدمشان حیرت انگیزند. میفرمود: مؤمن واقعی آن قدر به من محبّت دارد كه اگر من با شمشیر خودم بر بینی او بزنم كه مرا دشمن بدارد، دشمن نخواهد داشت. در نهج البلاغه آمده است كه:
لَوْ ضَرَبْتُ خَیشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیفِی هَذَا عَلَی أنْ یبْغِضَنِی مَا أبْغَضَنِی.
امّا منافق، اگر تمام دنیا را هم به او بدهم كه دوستم بدارد، دوستم نخواهد داشت.
وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیا بِجَمَّاتِهَا عَلَی الْمُنَافِقِ عَلَی أنْ یحِبَّنِی مَا أحَبَّنِی.[5]
و لذا رسول خدا(ص) فرمود:
یا عَلِی لا یبْغِضُكَ الْمُؤْمِنُ وَ لا یحِبُّكَ الْمُنافِقُ.
«هیچ مؤمنی دشمن تو و هیچ منافقی دوست تو نخواهد بود».
کم نیستند كسانی كه در راه محبّتش سر و دست و پا و زبان دادند. نقل شده كه یكی از دوستداران صمیمیاش لغزشی از او صادر شد و لازم شد كه دستش را ببرند. اینجا به قول ما، روابط بر ضوابط نباید حاكم باشد. دوست صمیمیاش هست، ولی قانون خدا باید دربارهاش اجرا شود. خودش پنجهی راست او را قطع كرد، مرد در حالی كه انگشتان بریدهاش را به دست چپش گرفته و خون از دستش میچكید و میرفت، در راه به ابن كوّاء رسید كه از خوارج نهروان بود و مقدّسنمای منافق، او وقتی این صحنه را دید، خواست از این فرصت استفاده كرده و علیه امیرالمؤمنین(ع) تبلیغ كند. با قیافهای محبّت آمیز و دلسوزانه به او گفت: چه كسی دست تو را بریده و تو را به این روز سیاه انداخته است؟ او با قیافهای شاداب و زبانی گویا گفت:
قَطَعَ یمینی سَیدُ الْوَصیینَ قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلینَ اِمامُ الْهُدی الهادی اِلَی الرَّشاد النّاطق بالسَّداد اَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ اَمیرالْمُؤْمِنینَ عَلِی بْنُ اَبیطالِبٍ.[6]
«دست مرا برید سرور اوصیای انبیاء، پیشوای روسپیدان روز جزا، شایستهترین كس برای ادارهی امور مؤمنان، راهنمای آدمیان به صراط مستقیم خدا، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب».
او با تعجّب گفت: وای بر تو! او دستت را بریده و تو مدحش میكنی؟ گفت: چگونه مدحش نكنم؟ حال آن كه محبّتش با خون و گوشتم آمیخته است. او مرد حقّ است و دست مرا هم در راه حقّ بریده است.
زمین و زمان شاهدان اعمال انسان هستند. از حضرت امام امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده است:
مَا مِنْ یوْمٍ یأْتِی عَلَی ابْنِ آدَمَ إلاّ قَالَ لَهُ ذَلِكَ الْیوْمُ یا ابْنَ آدَمَ أنَا یوْمٌ جَدِیدٌ وَ أنَا عَلَیكَ شَهِیدٌ فَقُلْ فِی خَیراً وَ اعْمَلْ فِی خَیراً أشْهَدُ لَكَ بِهِ یوْمَ الْقِیامَةِ فَإنَّكَ لَنْ تَرَانِی بَعْدَهَا أبَداً.[7]
«هر روزی كه بر فرزند آدم میگذرد، آن روز خطاب به او میكند و میگوید: ای فرزند آدم! من روز نویی هستم كه قبلاً نبودهام و بعداً نیز نخواهم بود و اكنون شاهد بر تو هستم و روز قیامت برایت شهادت خواهم داد؛ پس تا میتوانی در من حرف خوب بزن و كار نیك انجام بده كه بعد از این، هرگز مرا نخواهی دید».
این بانگ بیدارباش را هم از مولای عزیزمان حضرت امام امیرالمؤمنین علی(ع) بشنویم كه احدی همانند او نمیتواند از حقایق عالم باخبر گردد و هیچ بیدارگری مثل او نمیتواند خواب رفتهها را بیدار كرده تكان در دلها بیفكند.
آری، اوست كه بانگ میزند:
اِعْلَمُوا عِبَادَ اللهِ أنَّ عَلَیكُمْ رَصَداً مِنْ أنْفُسِكُمْ وَ عُیوناً مِنْ جَوارِحِكُمْ وَ حُفَّاظَ صِدْقٍ یحْفَظُونَ أعْمَالَكُمْ وَ عَدَدَ أنْفَاسِكُمْ.
«بدانید ای بندگان خدا! دیدهبانی از خودتان و جاسوسهایی از اعضا و جوارحتان بر شما گماشته شدهاند و ضبط كنندگانی راست كردار [از فرشتگان] در كنار شما هستند كه اعمال شما را حفظ میكنند و حتّی شمارهی نفسهایتان را [هم] ضبط مینمایند».
لا تَسْتُرُكُمْ مِنْهُمْ ظُلْمَةُ لَیلٍ دَاجٍ / وَ لا یكِنُّكُمْ مِنْهُمْ بَابٌ ذُو رِتَاجٍ
«تاریكی شب تار، شما را از دید این فرشتگان نمیپوشاند و درِ بزرگِ محكم بسته شده، شما را از آنها پنهان نمیگرداند [همیشه و در همه جا همراه شما هستند]».
وَ إِنَّ غَداً مِنَ الْیوْمِ قَرِیبٌ یذْهَبُ الْیوْمُ بِمَا فِیهِ وَ یجِیءُ الْغَدُ لاحِقاً بِهِ فَكَأنَّ كُلَّ امْرِئٍ مِنْكُمْ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْأرْضِ مَنْزِلَ وَحْدَتِهِ وَ مَخَطَّ حُفْرَتِهِ فَیا لَهُ مِنْ بَیتِ وَحْدَةٍ وَ مَنْزِلِ وَحْشَةٍ وَ مَفْرَدِ غُرْبَةٍ.
«به یقین فردا [مرگ] نزدیك است. امروز با آنچه در آن است [از خوشیها و بدیها] میگذرد و فردا از پی آن فرا میرسد [زمان چنان به سرعت میگذرد كه] گویی هر مردی از شما به منزل تنهایی و گودال قبر خویش از زمین رسیده است. پس وای كه چه حالی خواهد داشت او در خانهی تنها و منزل ترسناك و جای بی كسی»!
فَاتَّعِظُوا بِالْعِبَرِ وَ اعْتَبِرُوا بِالْغِیرِ وَ انْتَفِعُوا بِالنُّذُرِ.[8]
«پس، از عبرتها پند گیرید و از دگرگونیهای روزگار اندرز گرفته و آگاه شوید و از هشدار دادنها [ی خدا و اولیایش] سود ببرید».
فَاللهَ اللهَ أیهَا النَّاسُ فِیمَا اسْتَحْفَظَكُمْ مِنْ كِتَابِهِ وَ اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ حُقُوقِهِ فَإِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یخْلُقْكُمْ عَبَثاً وَ لَمْ یتْرُكْكُمْ سُدی وَ لَمْ یدَعْكُمْ فِی جَهَالَةٍ وَ لا عَمی.
از خدا بترسید، از خدا بترسید؛ ای مردم، دربارهی آنچه [خداوند تعالی] در كتاب خود محافظت و رعایت آن را به شما امر فرموده و در آنچه از حقوق خویش نزد شما ودیعه و امانت گذاشته؛ چه آن كه خداوند سبحان، شما را بیهوده و عبث نیافریده و مُهمَل و بیثمر رها نكرده و شما را در نادانی و كوری وانگذاشته است [به شما عقل و هوش داده و وحی فرستاده است]».
وَ ألْقَی إِلَیكُمُ الْمَعْذِرَةَ وَ اتَّخَذَ عَلَیكُمُ الْحُجَّةَ.
«بدین طریق، حجّت را بر شما تمام كرده و جای عذری برای شما باقی نگذاشته است».
1- پاداش یک دیناری كه حضرت علی(ع) در راه خدا انفاق کرد، چه بود؟
2- کدام دو گروه در مورد علی(ع) به هلاكت افتادهاند؟
3- چگونه خداوند متعال حجّت را (در مورد نتیجه اعمال انسان) بر ما تمام كرده است؟
[1]ـ بحارالانوار، جلد۴۱، صفحهی ۳۰.
[2]ـ سورهی آل عمران، آیهی ۳۷.
[3]ـ همان.
[4]ـ مقام الهی.
[5]ـ نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ۴۵.
[6]ـ بحارالانوار، جلد۴۰، صفحهی ۲۸۱.
[7]ـ کافی، جلد۲، صفحهی ۵۲۳.
[8]ـ نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ۱۵۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت