کد مطلب: ۵۴۵۰
تعداد بازدید: ۵۶۳
تاریخ انتشار : ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۵
در جستجوی علم دین |۱۲
بدترين مردم مرد عالمی‌ است كه دنيای خود را بر علم خود ترجيح دهد [علمش را به استخدام دنيا درآورد و آن را وسيله‌ی نیل به دنیا قرار دهد] و آن را دوست بدارد و دنبالش برود و در راه به دست آوردن آن تا آنجا ساعی و كوشا باشد كه اگر مستلزم حيران ساختن مردم هم باشد ابا نكند.

فصل چهارم: تخلّق به فضایل اخلاقی| ۳



تحصيل علم در مسائل اخلاقی واجب عينی است

 

چه اسراف رسوايی!


آيا راستی صرف عمر گرانمايه در جمع‌آوری انواع علوم عقلی و نقلی و انباشتن ذهن از صدها و هزارها مفاهيم علمی‌ و اصطلاحات فنّی و آنگاه آراستن سخن با عبارات پر زرق و برق خطابی و تحويل دادن به افكار ساده‌دلان و جلب توجّه آنان برای تحصیل مقامات دنیوی و عاقبة الامر رفتن از اين جهان با جان خالی از نور خدا و عاری از شرف اُنس و حبّ و رضای خدا... آیا انصافاً اسراف نیست؟
آری، به حقّ حق قسم! و به جان دوست سوگند! اسراف است و آن هم چه اسراف شرم‌آور رسوايی! شما كسی را كه موادّ غذایی سالم را که مایه‌ی حیات انسان‌هاست در سطل زباله بریزد و در میان چاه کثیف و عَفِن سرازیر کند مذمّت می‌کنید و اسرافكار می‌دانيد؛ امّا کسی را که سرمایه‌ی یک عمر پنجاه و شصت ساله‌ی خود را با تمام فرآورده‌های فکری و علمی‌اش که مایه‌ی حیات ابدی آدمیان و وسیله‌ی جلب رضای خالق سبحان است در سطل هوای نفس پلید می‌ريزد و در ميان چاه كثيف و عَفِن دنيا سرازير می‌كند تمجيد می‌كنيد و او را عالمی نامدار و دانشمندی پرافتخار می‌خوانيد؛ در صورتی كه زشتی كار و رسوایی این شخص به مراتب بدتر و فضيحت‌بارتر از كار آن كسی است كه موادّ غذایی را به زباله‌دان و چاه عَفِن می‌ریزد.
اين مواعظ هشداردهنده از حضرت روح الله، مسيح بن مريم(ع) منقول است:[1]
وَیْلَکُمْ یا عَبیدَ السَّوءِ مَنْ أَجْلِ دُنْیا دَنِیَّةٍ وَ شَهْوَةٍ رَدِیَّةٍ تُفَرِّطُونَ فِی مُلْکِ الْجَنَّةِ وَ تَنْسَوْنَ هَوْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ؛
وای بر شما ای بندگان بد! به خاطر دنیای پست و شهوت زشت، از سلطنت بهشت می‌گذريد و هول و هراس روز قيامت را ناديده می‌گيريد.
إِنَّ شَرَّ النّاسِ لَرَجُلٌ عالِمٌ آثَرَ دُنْیاهُ عَلَی عِلْمِهِ فَأَحَبَّها وَ طَلَبَها وَ جَهَدَ عَلَیْها حَتّی لَوِ اسْتَطاعَ أَنْ یَجْعَلَ النّاسَ فِی حَیْرَةٍ لَفَعَلَ؛
بدترين مردم مرد عالمی‌ است كه دنيای خود را بر علم خود ترجيح دهد [علمش را به استخدام دنيا درآورد و آن را وسيله‌ی نیل به دنیا قرار دهد] و آن را دوست بدارد و دنبالش برود و در راه به دست آوردن آن تا آنجا ساعی و كوشا باشد كه اگر مستلزم حيران ساختن مردم هم باشد ابا نكند.
وَ ماذا یُغْنی عَنِ الْاَعْمی سِعَةُ نُورِ الشَّمْسِ وَ هُوَ لا یُبْصِرُها کَذلِکَ لا یُغْنِی عَنِ الْعالِمِ عِلْمُهُ إذْ هُوَ لَمْ یَعْمَلْ بِهِ؛
چه نفعی به حال نابينا خواهد داشت فراگير بودن نور خورشيد، در حالی كه او آن را نمی‌بيند؟ همچنين عالم از علمش نفعی نخواهد برد، اگر به آن عمل نكند.


 
ارتباط علوم سه‌گانه با يكديگر


نکته‌ی دیگری که باز باید توجّه كامل به آن داشت اين است كه اين علوم سه‌گانه از «عقايد» و «اخلاق» و «اعمال» از حيث اثرگذاری در تربیت انسان با هم مرتبطند. يعنی آثار هر كدام از اين سه علم در اثرگذاری آن دو علم ديگر نيز مؤثّر است. مثلاً اگر کسی خود را کاملاً مقیّد به ادای وظایف شرعی بداند و همگی اعمال از عبادات و معاملات و معاشراتش را دقيقاً طبق دستور شرع مقدّس ـ امتثالاً لاِمرالله و نَهْیِه وَ طَلَباً لِمَرْضاةِ الله وَ وَجْهِه ـ انجام دهد، طبیعی است که خود این تعبّد در قلب و روحش اثر می‌گذارد و اخلاق فاضله و عقاید حقّه‌اش را نیز رو به کمال می‌برد، چنان که قرآن کریم می‌فرماید:
...وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللهُ...؛[2]
...تقوا پيشه كنيد و از خدا پروا داشته باشيد و خداوند شما را تعليم می‌كند...
از این آیه‌ی كريمه چنين استفاده می‌شود كه از جمله‌ی آثار تقوا و پرهیزگاری در عمل این است که زمینه‌ی فراگیری از تعليم الهی در روح آدمی‌ به‌وجود می‌آيد و قلب انسان متّقی همچون آیینه‌ی صاف آماده‌ی انعکاس حقایق آسمانی می‌گردد و روشن‌تر از اين آيه‌ی كريمه در دلالت بر مطلب، اين آيه‌ی شريفه است:
یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إنْ تَتَّقُوا اللهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً...؛[3]
ای كسانی كه ايمان آورده‌ايد، اگر تقوا پيشه كنيد و از مخالفت با فرمان خدا بپرهيزيد، به شما بصيرت و روشن‌بينی خاصّی عنایت می‌كند كه بتوانيد حق را از باطل تشخيص دهيد...
فرقان که در اینجا به معنای نیروی درک و تشخیص حق از باطل است، بر حسب استفاده از آيه‌ی شريفه، از آثار تقوا و پرهيز از گناه است. در روح و جان انسان متّقی یک نوع نورانیّت و روشن‌بینی فوق‌العاده حاصل می‌شود که به خوبی راه خدا و شیطان را از هم مشخّص می‌کند و قهراً از کج‌فهمی و کجروی محفوظ می‌ماند؛ چنان که باز هم می‌فرماید:
إنَّ الَّذِینَ اتَّقَوا إذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛[4]
پرهيزگاران هنگامی‌ كه وسوسه‌ای از شيطان در اطراف قلبشان می‌چرخد [تا راه نفوذی بیابد] به یاد خدا می‌افتند [و در پرتو نور یاد او، راه حق را می‌بينند] و بينا می‌شوند.
جمله‌ی «فَاِذا هُمْ مُبْصِرون» (آنگاه كه خدا را ياد می‌كنند بينا می‌شوند) اين نکته‌ی بسيار عالی را نشان می‌دهد كه وسوسه‌های شیطانی و تمایلات نفسانی که غالباً گرفتار آن هستیم، مانند دودی سیاه و غباری غلیظ اطراف دل را می‌پوشاند و نیروی دید باطنی را از مشاهده‌ی چهره‌ی زیبای حق عاجز می‌کند. در این هنگام است كه نيروی تقوا و حال استمرار ياد خدا همچون برقی خاطف* از درون جان انسان متّقی برمی‌خيزد و پرده‌های سياه و تاريک شيطانی را از فضای دل بر می‌دارد و چشم باطن را بينا می‌سازد. آری:
حقيقت سرايی است آراسته
هوی و هوس گَردِ برخاسته
نبينی كه هر جا كه برخاست گرد
نبیند نظر گرچه بیناست مرد
جمال يار ندارد حجاب و پرده ولی
تو گَرد ره بنشان تا نظر توانی کرد
حاصل آن که، تعبّد عملی در مرحله‌ی درک عقلی و بُعد خُلقی اثر می‌گذارد و آن دو را رو به كمال می‌برد؛ همانگونه كه بی‌مبالاتی در مقام عمل سبب حصول رذيلت در اخلاق و سستی در عقيده و ايمان می‌شود، چنان كه خداوند حكيم می‌فرمايد:
ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أساؤُا السُّوأی أنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُونَ؛[5]
سپس سرانجامِ كسانی كه مرتكب اعمال بد شدند [عاقبتی] بدتر شد [و آن] اين كه آيات خدا را تكذيب كردند و چنان شدند كه آيات خدا را به تمسخر و استهزا می‌گرفتند.
تكذيب آيات الهی فساد در عقيده و كفر و الحاد است و استهزای آن، نوعی پلیدی روحی و رذيلت اخلاقی است و هر دو به حكم اين آيه‌ی شریفه، نتیجه‌ی فساد و انحراف در عمل که است که تدریجاً مانند بیماری خوره از سرمایه‌ی ايمان آدمی‌ می‌كاهد تا سرانجام او را به آخرين مرحله‌ی کفر می‌رساند؛ اَعاذَنا الله مِن شُرورِ اَنفُسنا، و از آن سو نيز سعی در تحكيم عقيده و ايمان و يقين، سبب تهذيب نفس و پارسايی در عمل می‌گردد كه به فرموده‌ی قرآن کریم:
...إنَّما یَخْشِی اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ...؛[6]
...از ميان بندگان خدا تنها عالمانند كه از او می‌ترسند...
مقام عالی خَشیت یعنی ترس از مسئولیّت توأم با درک عظمت كه از مكارم اخلاق و از كرائم حالات روحی انسان‌های والاست، طبق مستفاد از اين آيه‌ی مبارکه، نتیجه‌ی علم آگاهی از مقام کبریا و قهّاریّت حضرت حق و اعتقاد به سريع‌الحساب و شديدالعقاب بودن او ـ عزّوعلا ـ است؛ تا آنجا که با کلمه‌ی «انّما» كه مفيد حصر است، ترس و خشيت از خدا را منحصر در گروه عالمان نشان می‌دهد و در حديث نيز آمده است:
اَعْلَمُکُمْ بِاللهِ اَخْوَفُکُمْ لِلّهِ؛[7]
عالم‌ترين شما به خدا، خائف‌ترين شما از خداست.
و همچنين از رسول خدا(ص) روايت شده است:
اَتَمُّکُمْ عَقْلاً اَشَدُّکُمْ لِلّهِ خَوْفاً؛[8]
در ميان شما هر كس عقلش كامل‌تر است خوفش از خدا شديدتر است.
اين بيان جامع نيز از حضرت امام سیّدالسّاجدین(ع) منقول است:
وَ مَا الْعِلْمُ بِاللهِ وَ الْعَمَلُ اِلاّ اِلْفانِ مُؤْتَلِفانِ فَمَنْ عَرَفَ اللهَ خافَهُ وَ حَثَّهُ الْخَوْفُ عَلَی الْعَمَلِ بِطاعَةِ اللهِ وَ اِنَّ اَرْبابَ الْعِلْمِ وَ اَتْباعَهُمْ(هُمُ) الَّذِینَ عَرَفُوا اللهَ فَعَمِلُوا لَهُ وَ رَغِبُوا اِلَیْهِ وَ قَدْ قالَ اللهُ: إنَّما یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ؛[9]
علم به خدا و عمل، دو دوست صميمی‌اند. كسی كه خدا را بشناسد، از او می‌ترسد و همين ترس او را وادار به عمل و اطاعت فرمان خدا می‌كند. صاحبان علم و پيروان آنها كسانی هستند كه خدا را شناخته‌اند و برای او عمل می‌کنند و به سوی او گرايش دارند.
چنان كه خداوند فرموده است:
...إنَّما یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ...؛
پس روشن شد كه سعی در راه تحكيم اساس عقايد و معارف سبب رشد فضايل اخلاقی و تشديد حالات كريمه‌ی روحی می‌شود و علوّ و ارتقای فضایل روحی نيز آدمی‌ را به رعايت تقوا و پارسايی در عمل وا می‌دارد، همانگونه كه ضعف عقيده و سستی در ايمان باعث تيرگی قلب و بی‌پروايی در عمل می‌شود. بنابراين، نبايد توقّع داشت كه كسی با بی‌مبالاتی در مورد علم احكام و نداشتن تقوای عملی، دارای ایمان کامل و اخلاق مهذّب باشد و یا انسانی با شکّ و ارتیاب در مرحله‌ی اعتقاد قلبی، متّصف به صفات حمیده و اخلاق فاضله همچون زهد و ورع و صبر و شكر و تسليم و رضا گردد و يا با فقدان ملكات كريمه‌ی خُلقی و داشتن قبایح اخلاق مانند کبر و ریا و حرق و بخل و حسد و حبّ مال و جاه و مقام، مؤمن كامل به خدا و معتقد جازم به وحی و روز جزا و در مقام عمل هم یک فرد متّقی و پارسا و شدیداً مراقب حدود شرع و نگهبان حقوق خدا و خلق خدا باشد. خير، اين شجره‌ی طیّبه‌ی ایمان و یقین قلبی است که میوه‌ی مطبوع خُلق حَسَن و صلاح عمل به بار می‌آورد و عجیب آن که مجدّداً از همان میوه‌ی خود تغذیه می‌کند و بر رشد و نموّ خود می‌افزاید. چنان که می‌فرماید:
...إلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ...؛
...سخنان پاكيزه به سوی او صعود می‌كند و عمل صالح آن را بالا می‌برد...
کَلِم طیّب در آیه‌ی شریفه تفسیر به عقاید حقّه شده است که سبب صعود انسان معتقد می‌شود و او را به مقام قرب خدا می‌رساند و عمل صالح نيز كه نشأت گرفته از اعتقاد حق و صحيح است، بر اثر تكرار و استمرار موجب رسوخ آن اعتقاد در قلب می‌گردد و بر صفا و جلا و شدّت آن می‌افزايد و سبب سرعت و قوّت آن در بالا رفتن می‌شود.[10]
آری، عقيده و ايمان توليد عمل می‌كند و تكرار عمل سبب پيدايش اخلاق می‌گردد و آنگاه اخلاق و عمل موجب تشديد و تقويت عقيده و ايمان می‌شود. اخلاق نيز هر چند می‌تواند مولود عمل و تكرار عمل باشد، ولی آخرالامر خود سبب تسهيل صدور عمل می‌گردد و لذا آن عمل صالحی كه ريشه از عقيده و ايمان قلبی گرفته و به اقتضای ملکه‌ی فاضله‌ی خُلقی، بی‌هرگونه تکلّف از آدمی صادر می‌شود، عملی واقعاً نورانی و الهی است که وسیله‌ی تقرّب به ساحت اقدس حضرت حق ـ جلّ و علا ـ و موجب ارتقای درجات سعادت اخروی انسان می‌شود.


خودآزمایی


1- بدترين مردم کیست؟
2- فرقان یعنی چه و نتیجه چیست؟
3- آثار تحكيم اساس عقايد و معارف را بیان کنید؟

 

پی‌نوشت‌ها


[1]ـ تحف‌العقول، صفحات 375 و 376.
[2]ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی 282.

[3]ـ سوره‌ی انفال، آیه‌ی 29.
[4]ـ سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۲۰۱.
*خاطف: خیره‌کننده.
[5]ـ سوره‌ی روم، آیه‌ی 10.
[6]ـ سوره‌ی فاطر، آیه‌ی 28.
[7]ـ تفسیر مجمع‌البیان، ذیل آیه‌ی 28 سوره‌ی فاطر.
[8]ـ جامع‌السّعادات، جلد 1، صفحه‌ی 225.
[9]ـ تفسیر نورالثّقلین، جلد 4، صفحه‌ی 359، نقل از روضه‌ی کافی.
[10]ـ در تفسیر آیه‌ی شریفه به این معنا که موافق با ظاهر آیه است، از تفسیر شریف المیزان، جلد 17، صفحه‌ی 21 نیز استفاده شده است.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: