بخش دوّم: برهان های اثبات وجود خدا | ۴
شما هم اکنون که این کتاب را میخوانید با چشم سروکار دارید و از ارزش وجودی آن کاملاً آگاهید. اما شاید تاکنون دربارهی اسرار و ظرافتها و ریزهکاریها و دقتهایی که در ساختمان این عضو کوچک و ظریف به کار رفته آن طور که باید، درست فکر نکرده باشید. چشم یکی از زیباترین و شگفتانگیزترین آیات الهی است که با مطالعه آن و دقت در چگونگی آفرینش آن، میتوان به وجود آفریدگار دانا و توانایش که آفریدگار جهان است پی برد و با گوشهای از علم و قدرت بیپایانش آشنا شد، شگفتیهای چشم آن قدر زیاد است که نمیتوان همه را در این نوشتار بیان کرد. اما به برخی از آنها اشاره میکنیم. نخست با ساختمان چشم آشنا میشویم سپس از این آشنایی درس خداشناسی میگیریم:
کرهی چشم، عضو اصلی بینایی است که همانند یک دوربین عکاسی بسیار دقیق ـ بلکه بسیار دقیقتر ـ کار میکند، کرهی چشم از سه پوسته ساخته شده است: صلبیه، مشیمیه و شبکیه.
ردهای است سخت و محکم و سفید و کدر به ضخامت تقریبی یک میلیمتر که تمام کرهی چشم را پوشانیده و از آن محافظت میکند. قسمت جلو، صُلبیه که برجسته و شفاف است و نور را به سهولت از خود عبور میدهد، قرنیه نام دارد.
پردهی نازک و سیاه رنگی است که در داخل صلبیه واقع شده و داخل چشم را به اتاقک تاریکی تبدیل میکند، درون مشیمیه رگهای خونی فراوانی وجود دارد که به چشم غذا میرسانند و در واقع مشیمیه پرده غذا دهندهی چشم نیز است. قسمت جلو مشیمیه به صورت پردهی دایره شکلی است که به طور قائم در پشت قرنیه قرار گرفته و عنبیه نام دارد.
در وسط عنبیه سوراخی وجود دارد به قطر سه تا شش میلیمتر که مردمک نام دارد. مردمک برای تنظیم نور به طور خودکار تنگ و گشاد میشود و نور لازم را به داخل چشم میفرستد.
شبکیه داخلیترین لایه و پرده حسّاسِ کرهی چشم است. تصاویرِ اجسامی که در برابر چشم قرار میگیرند روی این پرده میافتد، سطح داخلی شبکیه را نخست لایه رنگی، سپس سلولهای بینایی پوشانیدهاند، سلولهای بینایی بر دو نوعند: عدهای دارای زائدههای استوانهای هستند و به «استوانهاى» موسومند و دسته دیگر زائدههای مخروطی دارند و به «مخروطى» نامیده میشوند. تعداد سلولهای استوانهای در چشم را تقریباً به 120 میلیون و مخروطی را به پنج میلیون تخمین زدهاند.
لایهی نرونهای دو قطبی و چند قطبی به ترتیب بعد از لایهی سلولهای بینایی قرار گرفتهاند که عصب بینایی را تشکیل میدهند و به مغز وارد میشوند.
لکه زرد ـ در قسمت عقب کره چشم، بر روی پردهی شبکیه، فرورفتگی بیضی شکلی، به قطر یک میلیمتر وجود دارد که لکّهی زرد نامیده میشود. لکّهی زرد، درست در برابر مردمک چشم و در محل برخورد محور نوری قرار دارد، لکّهی زرد قسمتی از شبکیه و حساسترین بخش آن است و سلولهای مخروطی به طور فشرده در آنجا تمرکز یافتهاند و هر یک از آنها به وسیله یک تار عصبی با مرکز بینایی در مغز ارتباط دارند. برای رؤیت واضح اجسام، به طور خودکار، چشمهایمان را به نحوی به روی آن جسم میگردانیم که تصویرش روی لکهی زرد بیفتد.
محیطهای شفاف کرهی چشم بخشهایی هستند که نور را از خود عبور داده و روی شبکیه متمرکز میسازند. این محیطهای شفاف عبارتند از: قرنیه، زلالیه، عدسی و زجاجیه.
1. قرنیه: همان قسمت جلو صلبیه میباشد که برجسته و شفاف است.
2. زلالیه: مایعی است شفاف که فضای بین قرنیه و عدسی را پر میکند.
3. عدسی: جسم محدبالطرفینی است که در قسمت جلو چشم و در پشت عنبیه قرار گرفته است. خوب است بدانید که عدسی به وسیلهی تارهای آویزی به مشیمیه متصل است و روی عدسی را پردهی نازک و شفاف و قابل ارتجاعی به نام «كريستالوئيد» پوشانیده است. عدسی از سلولهای دراز (تارها) ساخته شده است که بعضی از آنها هستهدار هستند، تارهای عدسی سخت و متراکمند و هستهی عدسی را تشکیل میدهند.
4. زجاجیه: مادهی شفافی است که تمام حفرهی درونی کرهی چشم را پر میکند و در قسمت محیطی به صورت پردهی نازکی متراکم شده است.
از اجسامی که در برابر چشم ما واقع میشوند، پرتوهایی از نور به سوی چشم ما منعکس میگردد این پرتوها از قرنیه عبور کرده از راه مردمک وارد عدسی میشوند، از عدسی هم میگذرند در لکّهی زرد که در انتهای کرهی چشم روبهروی عدسی قرار گرفته، منعکس میشوند. به این ترتیب، عکسی از آن جسم ولی معکوس و بسیار کوچکتر بر روی سلولهای حساس و مخروطی شکلِ لکّهی زرد حادث میشود. سلولهای مذکور، حدوث چنین تصویری را به وسیلهی تارهای عصبی به سلولهای بینایی در مغز اطلاع میدهند. نفس و روح انسان در این هنگام به وسیلهی این سلسله اعمال و یک رشته فعل و انفعالات و تجزیه و ترکیبهای طبیعی که انجام میپذیرد میتواند اشیا را ببیند و از رنگ و مقدار و قرب و بعد آنها آگاه گردد.
دانستید که اشیا در صورتی به طور روشن دیده میشوند که تصویر آنها درست در نقطهی حساس لکّهی زرد منعکس شود، نه جلوتر و نه عقبتر. عدسی چشم در حال معمولی میتواند از اشیایی که در فاصله شصت متری و بیشتر قرار گرفتهاند، تصویر روشنی در روی نقطه حساس چشم یعنی در روی لکّهی زرد بدهد. اما هر چه فاصلهی چشم با شیء مرئی کمتر باشد تصویر آن نیز به همان تناسب در نقطهای عقبتر از لکّهی زرد منعکس خواهد شد و در نتیجه شیء به طور واضح دیده نخواهد شد.
ولی با تدبیری که در آفرینش چشم به کار رفته است این مشکل به خوبی حل شده است، به این ترتیب: تحدّبِ عدسیِ چشم، قابل تغییر است. چشمِ سالم و طبیعی، به طور خودکار، تحدّبِ عدسی خود را با دوری و نزدیکیِ شیء مرئی تطبیق میدهد و تحدّبِ خود را به اندازهی لزوم کم و زیاد میکند.
در صورتی که فاصله جسم کمتر از مقدار معمول باشد تحدّبِ عدسی چشم نیز به همان نسبت زیاد میشود تا تصویر آن شیء، درست در نقطهی حساس در لکّهی زرد منعکس گردد. بدین گونه: ماهیچههای مخصوص مژکی بر چشم فشار میآورند و این فشار باعث کشیده شدن تارهای آویزی عدسی میشود، در نتیجه اطراف عدسی کشیده میشود و وسط آن که هستهی سختی دارد، تحدّبِ بیشتری پیدا میکند. برای دیدن اشیای نزدیک، ضخامت عدسی زیادتر و در نتیجه، فاصلهی کانونی آن تغییر میکند و برای دیدن اشیای دور بر عکس ضخامت عدسی کم و فاصلهی کانونی آن زیادتر میشود. این عمل را تطابق مینامند. تطابق یکی از ظریفترین و سریعترین کارهای چشم است، که به هنگام رؤیت اشیا انجام میشود. در هر دقیقهای که به اطراف خود مینگریم و مناظر و اشیا دور و نزدیک را میبینیم، عدسی چشم ما صدها مرتبه و پی در پی تغییر تحدّب میدهد تا همه اشیا را به خوبی و وضوح مشاهده کنیم. آیا تاکنون به این کار بسیار ظریف و دقیق چشم توجه کرده بودید؟
دانستیم که این جسم کوچک از صدها عضو کوچکتر و میلیونها سلول گوناگون درست شده است، که هر یک وظیفهی خاصی را بر عهده دارند و انجام میدهند، چشم به ظاهر جسمی است کوچک و در واقع کارخانه عظیمی است که با دقت و ظرافت مرتباً عکسبرداری میکند. مجموعهای است همآهنگ، هدفدار، مرتبط، که هدف واحدی را تعقیب مینماید و یکی از نیازهای مهم انسان، یعنی دیدن را تأمین میکند. راستی اگر بینایی نبود، جهان برای ما چقدر تاریک و ظلمانی بود؟!
اکنون چنین سؤالهایی را در پیشگاه عقل خویش مطرح کنیم و پاسخ را از او بشنویم: آیا پوستههای سهگانه، خود به خود در چشم به وجود آمدهاند یا دیگری آنها را برای هدف خاصی پیشبینی کرده است؟
آیا محیطهای شفاف چشم بر حسب اتفاق شفاف شدهاند یا دیگری آنها را شفاف کرده تا نور از آنها عبور کند؟
چشم، مایع شفاف زلالیه و زجاجیه را چگونه به دست میآورد؟ ساختن این دو مایع با غلظت و فرمول مخصوص بر عهدهی کیست؟ آیا غددی که این مایعات را ترشح میکنند، از احتیاج چشم خبر دارند؟ آیا مردمک، خود به خود به وجود آمده یا این که خود انسان چون نیاز چشم را به منفذ عبور نور میدانسته، آن را این چنین به وجود آورده است؟ آیا خود مردمک قطر مخصوص را برای خود پیشبینی و انتخاب کرده است یا دیگری طراح وجود او بوده و او را این چنین آفریده است؟ آیا مردمک میدانسته که برای تنظیم نور نیاز به باز و بسته شدن دارد؟ یا دیگری از نیاز آن اطلاع داشته و او را این چنین آفریده است؟ آیا لکّهی زرد بر حسب اتفاق در برابر مردمک و کانون عدسی قرار گرفته تا تصویر بر آن منعکس شود یا دیگری آن را چنین قرار داده است؟
آیا حساسترین سلولهای شبکیه بر حسب اتفاق در نقطهی زرد و درست روبهروی عدسی متمرکز شدهاند یا دیگری آنها را چنین قرار داده و متمرکز کرده است؟ آیا تارهای عصب بینایی اتفاقاً با سلولهای لکه زرد در ارتباطند تا پیامهای آنها را به مغز منتقل سازند یا دیگری چنین امری را پیشبینی کرده است؟ آیا عصب باصره خودبهخود و بیهدف از چشم به مغز رفته است یا هدف و خالق هدفداری در کار بوده است؟
عدسی چشم را با آن همه ظرافت چه کسی ساخته و نقشه آن را کدام فیزیکدان ماهری طرح کرده است؟
آیا چشم از علم فیزیک و بحث عدسیها هم اطلاع داشته است؟ آیا عدسی از موقعیت حساس خود خبر دارد؟ آیا پردهی روی عدسی به حسب اتفاق قابل ارتجاع شده است؟ آیا عمل تطابق را خود چشم برای عدسی ممکن و فراهم ساخته یا دیگری برایش تقدیر و پیشبینی کرده است؟
و آیا ...؟
و بالأخره آیا این مجموعهی منظم و همآهنگ و مرتبط و هدفدار، خودبهخود و بر حسب اتفاق و تصادف به وجود آمده یا آفریدگار دانا و توانایی آن را به وجود آورده است؟ جواب برای هر خردمندی روشن است: مطالعهی دستگاه دقیق و ظریف چشم ما را به آفریدگار دانا و توانای آن رهنمون میشود و در این دستگاه ظریف آثار علم و قدرت بیپایان او را بالعیان مشاهده میکنیم.
۱- چگونه اشیا را میبینم؟
۲- چگونه مطالعهی دستگاه دقیق و ظریف چشم ما را به آفریدگار دانا و توانای آن رهنمون میسازد؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی